(320 ـ 398)
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
مقوله فلسفی «هنر»
در فلسفه فردوسی
چو شد هفت ساله گو سرفراز
(942 ـ 1020)
تحلیلی از شین میم شین
مقوله فلسفی «هنر»
در فلسفه فردوسی
چو شد هفت ساله گو سرفراز
هنر
با نژادش همی گفت راز
(شاهنامه، بخش 13، داستان سیاوش)
(شاهنامه، بخش 13، داستان سیاوش)
·
معنی تحت اللفظی:
·
وقتی که پهلوان
سربلند هفت ساله شد، هنر راز نژادش را آشکار ساخت.
·
هنر در این
اسطوره ایرانی، اکنون با نژاد مورد سنجش قرار می گیرد.
·
مقوله نژاد در
شاهنامه باید مستقلا مورد بررسی قرار گیرد.
·
نژاد در شاهنامه
نه به معنی بیولوژیکی اش، بلکه به معنی دیگری بکار می رود.
·
در روند این
تحلیل به این مسئله برمی گردیم.
1
چو شد هفت ساله گو سرفراز
هنر با نژادش همی گفت راز
چو شد هفت ساله گو سرفراز
هنر با نژادش همی گفت راز
·
وقتی که پهلوان
خردسال هفت ساله شد، هنر راز نژادش را افشا کرد.
·
این بدان معنی
است که در قاموس مؤلف اسطوره و یا حکیم طوس، میان هنر و نژاد تناسب مسقیم برقرار
است.
·
هنر هرکس متناسب با
نژاد او ست.
·
نژاد اما به چه
معنی است؟
2
·
برای درک منظور مؤلف
شاهنامه از مفهوم «نژاد»، ابیاتی از داستان را که قبل از این بیت آمده اند، مورد تأمل
قرار می دهیم:
بیامد
به در پهلوان شادمان
به دل بر همه نیک بودش گمان
جهان آفرین را نیایش گرفت
به شاه جهان بر ستایش گرفت
پراندیشه بد تا به ایوان رسید
کز آن رنج و مهرش چه آید پدید
شبانان کوه قلا را بخواند
وز آن خرد، چندی سخن ها براند
که این را بدارید چون جان پاک
نباید که بیند ورا باد و خاک
نباید که تنگ آیدش روزگار
اگر دیده و دل کند خواستار
شبان را ببخشید، بسیار چیز
یکی دایه با او فرستاد نیز
بر ایشان سپرد آن دل و دیده را
جهانجوی گرد پسندیده را
بدین نیز بگذشت گردان سپهر
به خسرو بر، از مهر بخشود چهر
چو شد هفت ساله گو سرفراز
هنر با نژادش همی گفت راز
به دل بر همه نیک بودش گمان
جهان آفرین را نیایش گرفت
به شاه جهان بر ستایش گرفت
پراندیشه بد تا به ایوان رسید
کز آن رنج و مهرش چه آید پدید
شبانان کوه قلا را بخواند
وز آن خرد، چندی سخن ها براند
که این را بدارید چون جان پاک
نباید که بیند ورا باد و خاک
نباید که تنگ آیدش روزگار
اگر دیده و دل کند خواستار
شبان را ببخشید، بسیار چیز
یکی دایه با او فرستاد نیز
بر ایشان سپرد آن دل و دیده را
جهانجوی گرد پسندیده را
بدین نیز بگذشت گردان سپهر
به خسرو بر، از مهر بخشود چهر
چو شد هفت ساله گو سرفراز
هنر با نژادش همی گفت راز
·
معنی تحت اللفظی:
·
پیران کودک خردسال
را به شبانان کوه قلا می سپارد و راجع به او توضیحات لازم را می دهد.
·
ضما توصیه اکید
می کند که از هویت این کودک نباید کسی با خبر شود.
·
به شبان چیزهای
زیادی می بخشد و دایه ای را نیز به همراه کودک می فرستد.
·
پهلوان خردسال را
به آنها می سپارد.
·
وقتی پهلوان
خردسال ـ خسرو ـ هفت ساله می شود، از هنرش می توان به نژادش پی برد.
3
·
نژاد اکنون شباهت
غریبی به گهر کسب می کند و اصل و نسب و تبار و موقیعت «طبقاتی» معنی می دهد.
·
تفاوت نژاد با
گهر فقط این است که هنر برتر از گهر است، ولی نشاندهنده نژاد است.
·
کشف تفاوت گهر و
نژاد آسان نیست.
·
برای کشف این
تفاوت باید بررسی مستقل و عمیقی صورت گیرد.
·
برای آشنائی
بیشتر با مقوله هنر به چند بیت بعدی نیز نظر می افکنیم:
4
چو شد هفت ساله گو سرفراز
هنر با نژادش همی گفت راز
ز چوبی کمان کرد وز روده زه
ز هر سو برافگند زه را گره
ابی پر و پیکان یکی تیر کرد
به دشت اندر آهنگ نخچیر کرد
چو شد هفت ساله گو سرفراز
هنر با نژادش همی گفت راز
ز چوبی کمان کرد وز روده زه
ز هر سو برافگند زه را گره
ابی پر و پیکان یکی تیر کرد
به دشت اندر آهنگ نخچیر کرد
·
معنی تحت اللفظی:
·
پهلوان خردسال
وقتی هفت ساله شد، هنر راز نژادش را آشکار ساخت:
·
از چوبی کمان
درست کرد و از روده ای زه.
·
دو طرف زه را به
کمان بست.
·
با استفاده از پر
و پیکان (فلز نوک تیز)، تیر ساخت و در دشت
شروع به شکار کرد.
5
·
مؤلف شاهنامه
چنان وانمود می کند که انگار شاهزاده علم لدنی داشته و از صفر شروع به کار می کند.
·
محیط زیست
شاهزاده، فونکسیون تربیتی دایه و شبان و شناخت تجربی شخصی خود او را اصلا در نظر
نمی گیرد.
·
به عنوان مثال،
اگر شاهزاده در خانواده شبان بزرگ نمی شد، اصلا روده گوسفند را نمی شناخت تا از آن
زه بسازد.
·
ضمنا تهیه فلز و
تعبیه پیکان از آن به دانش تجربی نیاز دارد.
6
چو ده ساله شد گشت گردی سترگ
به زخم گراز آمد و خرس و گرگ
وزان جایگه شد به شیر و پلنگ
هم آن چوب خمیده بد ساز جنگ
چو ده ساله شد گشت گردی سترگ
به زخم گراز آمد و خرس و گرگ
وزان جایگه شد به شیر و پلنگ
هم آن چوب خمیده بد ساز جنگ
·
معنی تحت اللفظی:
·
خسرو در ده سالگی
پهلوان بزرگی شده بود و با همان تیر و کمان به جنگ گراز و خرس و گرگ و بعد به جنگ
شیر و پلنگ می رفت.
·
در این داستان اسطوره
ایرانی با عناصر دیگر مقوله هنر آشنا می شویم:
·
فوت و فن تولید ساز
و برگ صید و شکار و جنگ و کاربست عملی آنها نیز در مقوله هنر گنجانده می شوند.
·
می توان گفت که کلیه
فوت و فن و علم و دانش و استعداد و مهارت لازم برای تولید مایحتاج زندگی و تولید
وسایل تولید مایحتاج زندگی در مقوله هنر تجرید می یابند.
7
شبان اندر آمد ز کوه و ز دشت
بنالید و نزدیک پیران گذشت
که من ز این سرافراز شیر یله
سوی پهلوان آمدم با گله
همی کرد نخچیر آهو نخست
بر شیر و جنگ پلنگان نجست
کنون نزد او جنگ شیر دمان
همان است و نخچیر آهو همان
نباید که آید بر او بر گزند
بیاویزدم پهلوان بلند
چو بشنید پیران بخندید و گفت
نماند نژاد و هنر در نهفت
شبان اندر آمد ز کوه و ز دشت
بنالید و نزدیک پیران گذشت
که من ز این سرافراز شیر یله
سوی پهلوان آمدم با گله
همی کرد نخچیر آهو نخست
بر شیر و جنگ پلنگان نجست
کنون نزد او جنگ شیر دمان
همان است و نخچیر آهو همان
نباید که آید بر او بر گزند
بیاویزدم پهلوان بلند
چو بشنید پیران بخندید و گفت
نماند نژاد و هنر در نهفت
·
معنی تحت اللفظی:
·
شبان از کوه
پایین آمد و نزد پیران رفت و گفت که خسرو بزرگ شده و پهلوان دلاوری شده که در آغاز
فقط به شکار آهو می پرداخت و به شیران و
پلنگان نزدیک نمی شد.
·
اما اکنون جنگ با
شیر و پلنگ برایش فرقی با شکار آهو ندارد.
·
هراسم این است که
گزندی بر او رسد و پهلوان بزرگ بابت آن مرا مجازات کند.
·
پیران از شنیدن
سخنان شبان خندید و گفت:
·
«نژاد و هنر پنهان نمی مانند.»
8
·
در این بخش
داستان نیز هنر و نژاد توأمان مطرح می شوند.
·
این می تواند
بدان معنی باشد که هنر و نژاد از دید مؤلف اسطوره ایرانی، لازم و ملزوم یکدیگرند.
·
باید ببینیم که تا چه حدی قضیه از این قرار است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر