۱۳۹۴ خرداد ۱۳, چهارشنبه

سیری در سخنی از فروغ فرخزاد (3)

 
فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
شین میم شین

ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ اﺳﺖ
ﻣﯿﮕﻦ:
« ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﮔﺮﮒ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺖ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻪ،
ﺳﺮﯾﻊ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺷﻮ!
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ، ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻨﺖ ﺭﻭ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ
ﻭ ﺭﺍﻫﺸﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﺮﻩ
ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ بوﯼ ﺗﻨﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﻩ،
ﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﻪ،
ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺎﺭﻩ
ﻭ ﺑﻬﺖ ﺣﻤﻠﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ»
ﺍﻣﺎ
ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ
ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﺪﻩ،
ﺗﻮﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺭﺩ،
ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺕ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻧﺸﻮﺩ.
ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ

·        پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، عمل) ـ چه پراتیک شخصی و چه پراتیک تاریخی ـ  هم زادگاه اندیشه است و هم مطمئن ترین محک برای تعیین صحت و سقم اندیشه.

1
·        خواجه شیراز حتی از این محک خبر داشته است:  

خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        برای تعیین عیار آدم ها، بهتر است که آنها به محک تجربه کشیده شوند.

·        تجربه از دید خواجه همان نقشی را بازی می کند که محک برای تعیین عیار طلا.
·        به همین دلیل، خواجه مفهوم «محک تجربه» را فرمولبندی می کند.   

2
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ اﺳﺖ

·        حق با فروغ است.
·        این حکایت از هر کس هم که باشد، حکایت عجیبی است.
·        چون دیروز خبری در رسانه های تمام ارضی (گلوبال) منتشر شد که از ماهیت این حکایت پرده برمی داشت:

3
ﻣﯿﮕﻦ:
« ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﮔﺮﮒ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺖ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻪ،
ﺳﺮﯾﻊ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺷﻮ!
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ، ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻨﺖ ﺭﻭ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ
ﻭ ﺭﺍﻫﺸﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﺮﻩ
ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ بوﯼ ﺗﻨﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﻩ،
ﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﻪ،
ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺎﺭﻩ
ﻭ ﺑﻬﺖ ﺣﻤﻠﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ»

·        زنی نیمه لخت از ینگه دنیا که در ماشین شخصی اش همراه با راننده ای در افریقای جنوبی قصد تماشای شرزه شیران را داشت، شیشه در ماشینش را بالا نکشیده بود.
·        در نتیجه بوسیله شرزه شیری گاز گرفته می شود و درجا جان به جان آفرین تسلیم می کند.

4

·        فروغ حتما خواهد گفت:
·        «تقصیر خودش بود که فوری لخت نشده بود.
·        نیمه لخت چیزی است و لخت چیزی دیگر.
·        اگر لخت بود، شرزه شیر می آمد، بویش می کرد، می رفت،  هرگز او را از یاد نمی برد و «برگ امان» (حافظ) مادام العمر در حقش صادر می کرد.»

·        تجربه اما این تئوری فروغ را نیز زیر علامت سؤال قرار می دهد.

5
·        چون شرزه شیر به راننده ی زن امریکائی که محجب و ملبس بود و نه نیمه لخت، اصلا حمله نکرده بود.
·        وقتی هم که راننده محجب و ملبس برای مقابله با شرزه شیر خطر می کند، فقط خراشی از شرزه شیر به نصیب می برد

·        این بدان معنی است که شرزه شیر ـ بسان ددان ملی ـ مذهبی ـ میهنی ـ بیشتر طرفدار حجاب بوده است تا مینی ژوپ و بی حجابی.
·        به عبارت روشن تر، مخالف سرسخت نیمه لختی بوده است، چه رسد به لختی.

·        حالا چه باید کرد؟

6
·        فروغ خواهد گفت:
·        «شاید شرزه شیر زکام داشته، دماغش گرفته بوده و حس بویایی اش از کار افتاده بود.»

·        این خبر را اما خدا کند که ددان ملی ـ مذهبی ـ میهنی نشوند.

·        چون همین حادثه را دال بر احترام ددان به حجاب عورت ها جا خواهند زد و به ارشاد مسلحانه «عورت» های جامعه و جهان کمر خواهند بست.

7

·        شاید هم فروغ بگوید که این حکایت عجیب او فقط شامل حال گرگان به مثابه اشرف ددان می شود و در مورد شرزه شیران به مثابه اذل ددان اعتبار ندارد.

·        حق بیشک با فروغ است.
·        ولی با پرچم شرزه شیر و خورشید چه باید کرد؟

8
·        اگر این حرف او به گوش سطل ننه ات طلب ها و یا سرتنت طلب ها برسد، دست در دست با اسمعیل خان کبیر و چریک های اسماعیلی به سراغ کوروش خیلی خیلی کبیر خواهند رفت و همراه با او به تخریب گور فروغ صغیر کمر خواهند بست و نام و نشانش را از صفحه روزگار محو خواهند ساخت.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر