احمد
عاشورپور
(۱۲۹۶
- ۱۳۸۶)
خسرو باقری
(1337)
ویرایشی از
شین میم شین
احمد عاشورپور در خارج از كشور هم آرام ننشست.
1
«من
هم در پاريس و هم در آلمان و هم در لندن كنسرت برگزار كردم، در آلمان در یکی از کنسرت
هایم، بيش از 4000 نفر شركت كرده بودند.»
2
عاشورپور
بين سالهاي 1373 تا 1381 در سكوت زيست.
3
تا
آن كه در تير ماه 1381،
به
همت گروهي از دوستدارانش،
به
ويژه آقايان حسين حقاني، بابك ربوخه و محمد رضايي
مراسم
بزرگداشتي در فرهنگسراي نياوران برگزار شد.
4
به
دنبال اين بزرگداشت،
عاشورپور
دو شب در فرهنگسراي ارسباران و يك بار در فرهنگسراي انديشه و بار ديگر در رشت
كنسرتهايي
را اجرا كرد.
5
«شب
در كنسرت عده اي عصا زنان و عده اي در حالتي كه نوههاي شان را در بغل گرفته
بودند، آمده بودند به كنسرت. اشك در چشمان رهبر جوان كنسرت حلقه زد و به
استاد اشاره كرد. سالن به پا خاست و دقايقي را پشت سر هم براي او كف زد.»
6
اشعار
و ترانه هايي كه از عاشورپور به يادگار مانده اند، برگرفته از فرهنگ گيلان و
بازتاب زندگي، شاديها، غمها، آمال و آرزوهاي خلق گيلان است.
7
او
«مهتاب
بندر انزلي»
را
روي آهنگ روسي آفريد.
8
از
مشهورترين آثار عاشورپور می توان به آثار زیر
اشاره کرد:
«ساز
و نقاره ي جمعه باز»
كه
والسي لهستاني است
و
« آفتاب
خيزان»
9
·
سحرگه، او بود و
من، مست و مستانه
·
دور از چشمان یگانه و بیگانه
·
رفتیم تا دامن
کوه، شانه به شانه
·
روی سبزه، پای چشمه، نزد دلبر
·
خوش نشستم رو به خاور
·
بنهادیم چهره بر هم
·
آسمان را شعله بر دامن فتاد
·
آن مه ندا داد:
·
«آتش، آتش
·
شعله با مه در کشاکش
·
آسمان آتش به جان است
·
او مگر از عاشقان است؟!»
·
گفتم:
·
«ای یار سرمست،
اکنون رویت نماید
·
آسمان، آیینه در دست
·
آفتابخیزان است
·
آفتابخیزان است.»
پایان
10
موسيقي
عاشورپور باز آفريني خلاق و هنرمندانه ي موسيقي فولكلور و مردمي است.
11
اميد،
عنصر اصلي و عشق و زيبايي، مضمون و محتواي ترانه هاي عاشورپور است.
12
مردمي
كه در پهنه ي شاليزارها به جنگ زالوها مي روند
تا
زندگي را پيدا كنند، نميتوانند با
يأس
فلسفي، عرفان زدگي و گرايش هاي خاص گروهي از روشنفكران جدا از مردم
زندگي
كنند.
13
آنها موسيقي پرخون و نشاط آور ميخواهند،
آن
نوع موسيقي كه توفان دريا را بسرايد
و
در نمونه ي
جمعه
بازار،
گرمي
خون سرخي را كه در گونههاي دختر عاشق جريان دارد،
به
عرصه ي كلام بكشاند.
14
حسين
عليزاده
ـ آهنگساز
نامدار كشور ـ
در
مراسم بدرود با استاد احمد عاشورپور در تالار وحدت
گفت:
«او
از سمبلهاي خوشي ها و ناكامي هاي بشر بود.
آن
چه من از او ياد گرفتم، اميد بود، هميشه اميد.
همين
اميد است كه او را برمي انگيزد تا در گفتگويي بگويد:
«من
به فكر اين قضيه هستم كه چند تايي از كارهايي را كه اشعارش از زنده ياد طبري است و
يا آن هايي را كه خودم در سال هاي زندان سروده ام، نوار كنم.»
15
بخش
مهمي از گنجينه ي موسيقي سرزمين شمال
به
ترانههاي احمد عاشورپور اختصاص دارد.
او
جزو معدود خوانندگاني است كه
از
محدوده ي تنگ اقليم خود فراتر رفته
و
آوازهايش در خاطره ي همه ايرانيان باقي مانده است.
16
از
احمد عاشورپور، نزديك به 80 تا 90 آهنگ
به
يادگار مانده است.
17
آثارش
هيچ گاه به طور رسمي منتشر نشده اند.
چهار نوار كاستي هم كه از او به يادگار مانده،
به
طور غير رسمي و خانگي تكثير
و
به دوستدارانش عرضه شده است.
18
مراسم
بدرود با احمد عاشورپور در بندر انزلي،
در
برف و سرماي شديد برگزار شد.
دوستدارانش،
ترانه هايش را به صورت گروهي مي خواندند
و
يا زيرلب زمزمه مي كردند.
19
بيهوده نبود كه او در گفتگو با دخترش گفته بود:
«آرزو
مي كنم روزي در بلوار انزلي براي مردم آواز بخوانم،
برای همه ي مردم و از هيچكس
بليطي نگيرم.»
20
هوشنگ
ابتهاج
خانه
دل تنگ غروبي خفه بود
مثل
امروز كه تنگ است دلم.
پدرم
گفت:
«چراغ»
و
شب از شب پر شد.
من
به خود گفتم:
«يك
روز گذشت»
مادرم
آه كشيد:
«زود
بر خواهد گشت. »
ابري
آهسته به چشمم لغزيد
و
سپس خوابم برد
كه
گمان داشت كه هست اين همه درد
در
كمين دل آن كودك خرد؟
آري
آن روز، چو مي رفت كسي
داشتم
آمدنش را باور
من
نمي دانستم
معني
«هرگز» را
تو
چرا بازنگشتي ديگر؟
آه،
اي واژه ي شوم
خو
نكرده است، دلم با تو هنوز
من
پس از اين همه سال
چشم
دارم در راه
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر