۱۳۹۴ تیر ۱, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (116)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


انتخاب کورکورانه نداریم.
شاید پذیرش کورکورانه داشته باشیم
که آنهم در تحلیل نهائی کورکورانه نیست.

1
هر کار هر کس
قبل از جامه عمل پوشیدن
در کله اش انجام می گیرد.
یعنی از دالان های تو در توی مغز می گذرد.

2
هر کاری مادیت یابی اندیشه است.
چه خدمت و چه خیانت.

3
صادر کنندگان فرمان مثلا قتل عام ها
چه بسا
دهها سال قبل
این کرد و کار را
در کله خویش
انجام داده اند
تئوریزه کرده اند
و یا به مثابه تئوری پذیرفته اند.

4
انتخاب و یا تصمیمگیری
ـ بویژه ـ
همیشه سنجیده و اندیشیده و آگاهانه است. 

 
کسروی و روحانیت

1
کسروی خودش هم آخوند بود
عمامه و عبا و قبا داشت.

2
بعد روشنگری پیشه کرد و جان بر سر آن نهاد.

3
کسروی متفکر بزرگی است
ولی هم ایدئالیست است و هم متافیزیکی می اندیشد و نه دیالک تیکی

4
به همین دلیل
فکر می کند که جامعه می تواند بدون روح (شعور)
و معماران روح و شعور ادامه حیات دهد.

ساراماگو و کوری

1
علت این کوری همگانی
علت این خریت و قساوت و حماقت و غیره ی
جامعه شمول و یا حتی جهانشمول
چیست؟

2
کوری در این اثر ژوزه ساراماگو،
مثل هر پدیده دیگر،
فقط می تواند معلول باشد
و به مثابه معلول،
باید علتی داشته باشد.
دیالک تیک علت و معلول.

3
کوری در اثر ساراماگو اما البسه عرفان می پوشد
و به چیزی فاقد علت استحاله می یابد.

4
این آن چیزی است که طبقه حاکمه می خواهد:
پوشاندن جامه عرفان به چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی.

5
طبقه حاکمه همین بلا را بر سر هر چیز دیگر نیز می آورد:
در این صورت است که گلوبالیزاسیون به چیزی شبیه زلزله و توفان و آتشفشان شباهت پیدا می کند.

6
با همین ترفند است
که
طبقه حاکمه
به آب زمزم شسته می شود.

7
با همین ترفند است که آوارگی 60 میلیون کودک و پیر و برنا
در جهان بی سامان
بی سوبژکت
بی علت
بی بانی و باعث
قلمداد می شود.

شناخت توی شناخت و بیرون شناخت؟

1
یا امام زمان
مواظب باش نگیرندت.

2
ما که نگفتیم،
فقط تئوری شناخت واحدی وجود دارد.

3
ما تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی را قبول داریم
و
نمایندگی می کنیم.

4
چون ما بقی زباله اند.

5
برای استحمار خلایق اند.

6
بحث انتزاعی بیهوده است.
بردارید  و با اسلوب این ارذل و اوباش،
بیتی از سعدی را مثلا تحلیل کنید
تا ببینید که چاه است و نه راه.

7
ما ازموده ایم
در این ورطه، بخت خویش

8
مارکسیسم ـ لنینیسم بهترین نعمتی است
که
به خون دل
برای بشریت تدوین شده
و روز به روز بیشتر توسعه و تعمیق می یابد.

هی حریف.

1
شعر چیست؟

2
تابلوی نقاشی چیست؟

3
شاعر و هنرمند چه می کنند؟

4
هنر فرمی از شعور است
و شعور انعکاس واقعیت عینی (وجود) در آئینه ضمیر هنرمند است.

5
اینجا رابطه شیئ و تصویر در بین است.


خریت آدمیان لایتناهی است.

1
توسعه نیروهای مولده مادی
(علم و فن و وسایل تولید  و نحوه تهیه و استخراج مواد خام اولیه و ثانویه)
سریعتر از توسعه فکری و فرهنگی آدمیان است.

2
اکنون در آکادمی های علوم
دانشمندان تک بعدی تدریس و تحقیق می کنند
که حتی در آن رشته خاص علمی
پا در گل مانده اند.

3
در حالیکه از عمر تدوین فلسفه علمی
بیش از 150 سال می گذرد.

4
در جامعه ما که وضع خیلی وخیم است.

5
با سران عه زاب و سازمان ها و اساتید و غیره بحث کنید
تا به تجربه شخصی ببینید که فاجعه از چه قرار است.

ترقی ترقه وار

عیرانی جماعت در این 37 هزار سال حکومت اجامر
اندیشیدن دست و پا شکسته را هم فراموش کرده اند.

آزادی شناخت  جبر است.

1
خود ترس از عدم شناخت جبر است.

2
از عدم شناخت قوانین و قانونمندی های عینی هستی است.

3
از انقیاد است.

4
باور به  مذاهب و خرافات و نیاز بدان
هم
از همین ضعف فجیع است.

5
جامعه هر چه نا آزادتر، وابسته تر، مقیدتر،
به همان اندازه خرافی تر و مذهبی تر.

6
خرد
 با
اختیار و خود مختاری (آزادی و استقلال نظری و عملی) 
دست در دست می رود.

7
در جامعه ای که مردمش توان تفکر ندارند،
در جامعه ای که خرد مطرود است
و خردستیزی فرمانروا ست
مردم اصلا قادر به انتخاب نیستند.

8
چون چنین مردمی اصلا قادر به تمیز حقیقت از باطل نیستند.

9
درد همینه.
بحث کنید با این مدعیان رهبری
تا ببینید که اصلا تفکر بلد نیستند.
اساتید دانشگاهند، تازه.

مایا آنجلو
آموخته ام که مردم
حرف های شما را فراموش می کنند
کارهای شمارا فراموش می کنند
ولی احساسی راکه درآنها ایجاد کرده اید
هیچوقت فراموش نمی کنند.


1
این سخن مایا قابل تأمل است:

2
ایجاد احساس مگر با حرف و یا با کار صورت نمی گیرد؟

3
مگر می شود به کسی فحش داد و احساسی در او بر نیانگیخت؟

4
مگر می شود به کسی در جائی کمکی کرد
 و احساسی درا و ایجاد نکرد؟

5
معلوم نیست ترفند مایا برای ایجاد احساس در انسان ها
 از چه قرار است؟

6
شاید منظورش خواندن ترانه ای
(و یا در جمهوری اجامر، مرثیه ای) 
برای کسی باشد.

7
خوب مگر ترانه خوانی (و مرثیه خوانی و نوحه خوانی) 
کار محسوب نمی شود؟


آینده دوراست.

1
نگرانی از حال حاضر است.

2
با این سرعت که جامعه
هم بلحاظ مادی و مالی و هم بلحاظ معنوی
(فکری و روحی و روانی) 
تخریب می شود
خطر آن است که در طرفة العینی برهوتی لم یزرع شود.

3
نه قطره ای نفت بماند
نه نفسی گاز
نه جرعه ای آب حتی برای حیات

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر