۱۳۹۴ خرداد ۲۹, جمعه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (112)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

دیالک تیک غم و شادی


1
مگر شاد کردن و شاد گشتن
به معنی کاستن و کاهش و نفی غم و اندوه نیست؟

2
مگر غمگین کردن و غمگین گشتن
به معنی کاستن و کاهش و نفی شادی نیست؟

3
مگر شادی و غم پیوند دیالک تیکی با هم ندارند
و
به یکدیگر تبدیل نمی شوند؟

4
مگر شادی و غم دو کفه ترازوی احساس آدمی نیستند
که
با سنگین تر شدن یکی دیگری سبک تر شود؟ 


از منگرائی تا حقیقت جوئی

1
«من» را
ـ قبل از همه ـ
باید طلاق داد

2
بعد بی اعتنا به «من»
به تمیز حقیقت از باطل پرداخت.

3
«من» مانع بزرگی در راه کشف حقیقت عینی است.

4
منگرائی (اگوئیسم)  فرمی از سوبژکتیویسم معرفتی است
که
انحراف و چاه و دام است. 

5
حتی سعدی می دانست
که
گل و خار و گنج و مار و غم و شادی 
به هم اند.

6
یعنی  
دیالک تیک گل و خار، گنج و مار، غم و شادی
در بین است 
و 
نه دوئالیسم آنها.

7
یعنی میان غم و شادی دیوار چین کشیده نشده است.

8
ایندو مرتب به یکدیگر تبدیل می شوند.

9
هاینریش بل آدم بدی نبود.

10
ولی بدون جهان بینی پرولتاریا
نمی توان جهان را دید و شناخت و منعکس کرد
 و دست به عوامفریبی و خودفریبی نزد.

11
نویسندگانی از قبیل بل و ایگناتسیو سیلونه و غیره
 پس از جنگ جهانی دوم توسط سازمان سیا حمایت می شدند
و خردستیزی یکی از مهمترین حربه های امپریالیسم است.

12
این جفنگ بل و جفنگ های سیلونه
 (مؤلف نان و شراب و فونتامارا)
 فرم هائی از تحریف حقایق عینی و استحمار اند. 


ماسک ها و آدم ها

1
همه مردم به نحوی ازا نحاء ماسک (نقاب) دارند.

2
ویلیام شکسپیر جهان را صحنه تئاتر می دانست
که
در آن هر کس ماسکی (چه بسا ماسک هائی) بر سر کشیده
 و
نقشی (چه بسا نقش هائی) بازی می کند.

3
برخی از ماسک ها حتی برای خودفریبی اند.
چون آدم باید «جواب خودش را هم بدهد» (به آذین) 

4
ماهیت آدم ها را ولی می توان از
گفتار و رفتار و افکار آنها شناخت.

5
وجود اجتماعی هرکس
در
شعور اجتماعی اش
بازتاب می یابد.

6
به همین دلیل از شعر هر شاعری می توان به
ماهیت طبقاتی اش پی برد.

7
ولی برای شناخت چیزها
به ساز و برگ شناخت نیاز هست.

8
با هر طنابی نمی توان به چاه شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اندر شد.

9
متعالی ترین و مطمئن ترین ساز و برگ شناخت
(تئوری و اسلوب)
را 150 سال پیش
مارکس و انگلس
تدوین کرده اند
و
فلاسفه پرولتاریا
 به طرز ستایش انگیزی توسعه اش داده اند
و توسعه اش می دهند.

10
به قول حریفی:
یا باید خر زاده شد، خر زیست و خر مرد
و یا باید مارکسیسم ـ لنینیسم را از آن خود کرد و آدم شد.  
     
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر