محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
محمود
کیانوش
و مهمترین شرطش آنکه درد تو همچون درد زهری
درد انسان های دیگر یا درد انسان عام در
روزگار خاص باشد:
گله از یاران نیمه راه،
بیگانه بودن همسایه و بیگانه بودن با همسایه،
از دوست درویش نادرویشی دیـدن،
در کـف هرکس حـتی در خواب خنجر دیدن،
از زنبازی بسیارگویان به ستوه آمدن،
سراسر زمانه را رنگ و فریب دیدن،
با قافله رفتن و رفیق دزد بودن،
و از هـمه بالاتر و عمیقتر و درخشانتر
همان تنهایی انسان معاصر.
·
محمود کیانوش از برج عاج خویش انسان انتزاعی را بطور سوبژکتیو
و دلبخواهی «حلاجی» می کند و دردهایش را به حساب محمد زهری می گذارد و ضمنا خودش
را نیز به عرش اعلی ارتقا می دهد:
·
خود را در بدترین حالت، همتراز با محمد زهری جا می زند و
در بهترین حالت، برتر از هر نفسکشی.
·
ما این دردهای انسان عام و انتزاعی و کلی را مورد تأمل
قرار می دهیم تا ببنینیم، آیا واقعا دردهای انسان های منفرد، واقعی و مشخص از این
قرارند و بعد با تحلیل اشعار زهری نشان دهیم که کلام زهری محتوایی دیگر دارد و
حساب زهری از مدعیان اگزیستانسیالیستی بکلی جدا ست.
1
گله از یاران نیمه راه
·
مفهوم «یاران» بطور کلی نه در مورد انسان عام و انتزاعی،
بلکه در مورد انسان های خاکی، منفرد، واقعی، مشخص و ملموس معنی دارد.
·
انسان عام و انتزاعی و کلی اصلا وجود خارجی ندارد تا به
یار و همراه و یاری و همراهی این و آن نیاز داشته باشد.
·
انسان انتزاعی و عام و کلی نتیجه تجرید انسان های مشخص، منفرد
و جزئی است.
·
انسان عام نتیجه تجرید حسن و حسین و علی و نقی و محمد و
محمود (انسان های منفرد) است.
2
گله از یاران نیمه راه
·
وجود یار و همراه نیمه راه، وجود یار و همراه تمامی راه
را پیش شرط قرار می دهد.
·
انسان عام که بی نیاز از یار و همراه و یاری و همراهی بطور
کلی است، نمی تواند از داشتن یار و همراه نیمه راه گلایه و شکوه سر دهد.
·
انسان عام اصلا به یار و همراه نیاز ندارد.
·
انسان منفرد درگیر با تضادهای چرکین جهنم جامعه طبقاتی
اما برای زنده ماندن به یار و همراه و
یاری و همراهی این و آن محتاج است.
3
گله از یاران نیمه راه
·
گله از یار و همراه ـ قبل از همه ـ حاکی از رهپوئی و
رهنوردی سوبژکت گله مند است.
·
اگر شاعری و یا شاطری از یار نیمه راهی گلایه دارد، به
معنی رزمندگی او ست.
·
به معنی جانبداری او ست.
·
فرق هم نمی کند که او ارتجاعی باشد و یا انقلابی.
·
خرمهره باشد و یا گوهر.
·
ضد خلقی باشد و یا خلقی.
4
گله از یاران نیمه راه
·
اصولا هر یار و همراهی نه یار و همراه نیمه راه مطلق و
محض، بلکه دیالک تیکی از نیمه راه و تمام راه است.
·
چرا و به چه دلیل؟
5
گله از یاران نیمه راه
·
اولا به این دلیل، که یاری و همراهی نه اولین، بلکه
ثانوی (دومین) است.
·
در دیالک تیک نیاز و یاری (چه نیاز و یاری مادی و معیشتی
و چه نیاز و یاری روحی و روانی و عاطفی و معنوی)، نقش تعیین کننده از آن نیاز است.
·
این نیاز است که کسی را به یارجوئی، یاریابی و یاری سوق
می دهد.
6
گله از یاران نیمه راه
·
دلیل نیمه راه گشتن یاری هم درست در همین دیالک تیک عینی
است:
·
وقتی کسی نیازی به یاری کسی نداشته باشد، یاری عملا معنی
خود را از دست می دهد.
·
یاری و همراهی عاری از نیاز وجود ندارد.
·
یاری و همراهی مطلق و محض و درخود (فی نفسه) وبرای خود
وجود ندارد.
·
یاری و همراهی برای رفع نیازی است.
·
به همین دلیل هر یار و هر همراه در عین حال یار و همراه
نیمه راهی است.
7
گله از یاران نیمه راه
·
ثانیا انسان ایستا، لایتغیر و همیشه همان وجود ندارد.
·
انسان در شبکه ای از مناسبات اجتماعی زندگی و کار می
کند.
·
انسان می تواند تحول مثبت و منفی یابد.
·
زندگی هر فرد دیالک تیکی از فراز و فرود است.
·
دیالک تیکی از افت و خیز است.
·
دیالک تیکی از سقوط و صعود است.
الف
·
عمله و دهقان و پیشه ور امروز، فردا می تواند خرده بورژوا
و خرده مالک و بورژوا شود و با تغییر ماهیت طبقاتی اش، به یار نیمه راهی بدل شود.
ب
·
دانشجوی انقلابی امروز، فردا می توان پزشک و مهندس و
معلم و تاجر و استاد دانشگاه و بورژوا شود و فاتحه بلند بالائی بر گور ایدئال و آرمان
دیروزش بخواند.
ت
·
عمله و دهقان و پیشه ور و دانشجوی انقلابی امروز، فردا
می تواند بلحاظ جایگاه اجتماعی سقوط کند و به صف طویل لومپن پرولتاریا بپیوندد.
·
یعنی جزو اجامر و اراذل و اوباش گردد و از روی جنازه
کارگران و دهقانان و پیشه وران و دانشجویان انقلابی بگذرد.
پ
گله از یاران نیمه راه
·
به قول برتولت برشت ـ جانشین خلف مارکس و انگلس و رسول
سرسخت پرولتاریا ـ «آدم، آدم است.»
·
آدم را هم می توان تربیت کرد و توسعه داد و هم می توان مانی
پولیزه کرد و تخریب کرد.
·
به همین دلیل است که یار دیروز حاضر به یاری و همراهی
نمی شود.
·
او در بهترین حالت به جرگه ی یاران نیمه راه می پیوندد و
در بدترین حالت، عباس شهریاری و یا امثال بدتر از او می شود که تبر بر تار و پود
حزب توده و طبقه می زنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر