۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه

درک ماتریالیستی تاریخ (11)


  پروفسور دکتر مانفرد بور
پروفسور دکتر ولفگانگ ایش هورن
پروفسور الفرد کوزینگ
پروفسور دکتر گونتر کروبر
 برگردان شین میم شین

3
تاریخ ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی

·        ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ و مارکسیسم بطور کلی ـ در سال های چهل قرن نوزدهم، بمثابه محصول توسعه اجتماعی و علمی دوره ما قبل، در پیوند با تشکیل طبقه کارگر بمثابه نیروی تاریخی و سیاسی مستقل پا به عرصه وجود نهاد.

1
·        پرولتاریا برای مبارزه موفقیت آمیز در راه امحای استثمار انسان بوسیله انسان، تسخیر قدرت سیاسی و ساختمان جامعه سوسیالیستی به شناخت قوانین توسعه جامعه بشری نیاز داشت.
·        از این رو، تشکیل جهان بینی علمی طبقه کارگر به یک نیاز تاریخی بدل شده بود.

2
·        با دستاوردهای تفکر انسانی از قبیل فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان (کانت، فیشته، هگل، فویرباخ)، اقتصاد سیاسی کلاسیک انگلیس (آدام اسمیت، دیوید ریکاردو)، آموزش مبارزه طبقاتی در تاریخ (تی یر، تیه ری، گیزو)، آموزش سوسیالیسم و کمونیسم اوتوپیکی و کشفیات بیشماری در علوم طبیعی که پیوند دیالک تیکی پدیده های طبیعی را هر چه عمیقتر و همه جانبه تر نشان می دادند، شرایط تئوریکی لازم برای جهان بینی نوین فراهم آمده بود.

3
·        مارکس و انگلس ـ از موضع طبقاتی استثمار شدگان و ستمدیدگان ـ توانستند که تمامت گنجینه دانش بشری را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و در چالش با ایدئولوژی بورژوائی، جهان بینی علمی را پدید آورند، جهان بینی ئی که طبقه کارگر را به جایگاه خویش در تاریخ و به رسالت تاریخی خویش آگاه می سازد و با قانونمندی های عام حاکم بر طبیعت، جامعه و تفکر آشنا می سازد و ابزار تئوریکی علمی لازم را برای مبارزه در اختیار آن قرار می دهد.

4
·        انگلس می گوید:
·        «اینجا مارکس با درک ماتریالیستی تاریخ خویش، با اثبات اینکه کلیه تصورات و نظرات حقوقی، سیاسی، فلسفی، مذهبی و غیره انسان ها ـ در تحلیل نهائی ـ از شرایط اقتصادی زندگی آنها، از شیوه تولید و مبادله فراورده ها سرچشمه می گیرند، به کمک آنها (استثمار شدگان و ستمدیدگان)  شتافت.

5
·        بدین طریق، جهان بینی منطبق با وضع زندگی و مبارزه پرولتاریا پدید آمد.

6
·        فقدان مالکیت کارگران، فقط می توانست با فقدان توهم در کله آنها توأم باشد.
·        این جهان بینی پرولتری اکنون جهانگردی خود را آغاز می کند»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 21، ص 494)

7
·        مارکس و انگلس جهان بینی نوین را در آثار عمدتا مشترک خویش تدوین کرده اند، توسعه و تکامل داده اند و ضمنا نیازهای عملی مبارزه طبقه کارگر را همواره در مد نظر داشته اند.

8
·        مارکس حتی در اثر آغازین خویش، تحت عنوان «نقد فلسفه حقوقی هگل» (1844) به وحدت ضرور تئوری انقلابی و پراتیک انقلابی اشاره می کند:
·        «همانطور که فلسفه در پرولتاریا، سلاح مادی خود را پیدا می کند، پرولتاریا نیز در فلسفه، سلاح معنوی خود را پیدا می کند.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 1، ص 391)

9
·        مارکس و انگلس در اولین اثر مشترک خود، تحت عنوان «خانواده مقدس» (1844) ، در چالش با هگلیانیست های جوان اثبات می کنند که تاریخ را نه «متفکران منفرد»، بلکه توده های خلق می سازند.

10
·        مارکس و انگلس نقش تاریخی ـ جهانی طبقه کارگر را بمثابه بانی جامعه بی طبقه اثبات می کنند.

11
·        نتیجه نهائی عبارت از این است که پرولتاریا می تواند و باید خود خویشتن خویش را آزاد سازد.
·        اما «پرولتاریا نمی تواند بدون نفی شرایط زندگی خویش، خود را آزاد سازد.
·        پرولتاریا اما نمی تواند شرایط زندگی خود را نفی کند، بدون اینکه به نفی شرایط زندگی غیر انسانی جامعه کنونی برخیزد، جامعه ای که پرولتاریا را در وضع کنونی اش گرد می آورد.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 2، ص 38)

12
·        مارکس در اثر خود، تحت عنوان «تزهائی راجع به فویرباخ» (1845)، معایب و نواقص ماتریالیسم پیشین را و قبل از همه، ماتریالیسم فویرباخ را مورد انتقاد بنیادی قرار می دهد و مغلوب می سازد.

13
·        انگلس می نویسد:
·        این تزهای مارکس «بمثابه اولین سندی که در آن، نطفه نبوغ آمیز جهان بینی نوین تشکیل می یابد، از ارزشی غیر قابل قیاس برخوردارند»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 21، ص 264)

14
·        مارکس و انگلس در سال های (1845 ـ 1846) به تحریر اثر مشترکی تحت عنوان «ایدئولوژی آلمانی» می پردازند و در آن، انقتاد از هگل، فویرباخ و هگلیانیست های جوان را تکمیل می کنند، سوسیالیسم خرده بورژوائی معروف به «سوسیالیسم حقیقی» را به چالش می کشند و اندیشه های بنیادی جهان بینی نوین را برای اولین بار بطور سیستماتیک مطرح می سازند.

15
·        مارکس و انگلس اینجا بویژه تز اصلی ماتریالیسم تاریخی را اثبات می کنند و نشان می دهند که شیوه تولید، شالوده زندگی اجتماعی و توسعه جامعه را تشکیل می دهد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر