تحلیلی از مسعود بهبودی
راه حل های جنبش سبز برای خروج از بحران تهدید خارجی
میرحسین موسوی:
ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم و نشان دهیم که راه خروج از بحران، برگشت به اصول و راه حل هائی است که جنبش سبز همواره منادی آن بوده است.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
سقراط ایرانی
ما برای آشنائی با ایده ئولوژی جبش سبز همین جمله میرحسین موسوی را مورد تأمل قرار می دهیم:
۱
ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم
از این جمله رهبر جنبش سبز می توان دریافت که جمهوری اجامر در معرض تهدید و تعرض بیگانگان قرار دارد.
ایراد او قبل از هر چیز، در طرح ابهام آمیز مسئله است.
چون خارجی به نام نامیده نمی شود و انتزاعی می ماند.
او در هر صورت ـ حداقل در حرف ـ طرفدار مقاومت است و نه تسلیم.
اما هم عنصر مقاومت مورد نظر او انتزاعی می ماند و هم ماهیت قوای خارجی تهدیدگر و متعرض.
سؤال این است که چه قوایی جمهوری اجامر را تهدید می کنند و به چه دلیل؟
۴
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی است.
اصطلاح سیاست خارجی عقلانی دقیق نیست.
شاید منظور موسوی سیاست خارجی عقلائی یعنی مبتنی بر عقل باشد.
ولی معیار عینی برای تمیز سیاست خارجی عقلائی از سیاست خارجی بی خردانه چیست؟
۵
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند است.
سیاست خارجی عزت مند نیز بسان سیاست خارجی عقلائی انتزاعی و غیرقابل تصور مشخص است.
تعامل یعنی داد و ستد.
سیاست خارجی عقلائی و عزت مند مورد نظر موسوی، سیاست خارجی مبتنی بر داد و ستد شفاف و سازنده با دنیا ست.
حالا بیا و فانتزی بیاور و منظور از مفاهیم انتزاعی شفاف و سازنده را جامه مشخص بپوشان.
اکنون جنبش سبز با سیاست خارجی جناح دیگر حاکمیت اجامر مرزبندی می کند:
بنظر موسوی سیاست خارجی جناح دیگر حاکمیت ـ جناح احمدی نژاد و شرکاء ـ مبتنی بر آوانتوریسم و عوامفریبی بوده است.
اکنون این سؤال پیش می آید که این سیاست خارجی از کی شروع شده است؟
جنبش فاشیستی با دبدبه و کبکبه چپنما همراه با فوندامنتالیسم شیعی در فرم های مختلف و متنوع از فردای اصلاحات ارضی، همین آوانتوریسم (ماجراجوئی) و عوامفریبی را نه فقط در رابطه با ملل و دول دیگر، بلکه در همه زمینه ها نمایندگی کرده است.
موسوی و شرکاء فقط کافی است که نظری بر جفنگیات خمینی و جلال آل احمد و شریعتی و غیره بیندازند.
موسوی و شرکاء چنان وانمود می کنند که انگار از همان آغاز در اوپوزیسیون بوده اند و مخالف آوانتوریسم و عوامفریبی از هر نوع.
اگر کسی حافظه بی رمقی حتی داشته باشد، بی کمترین دردسری در می یابد که خود همین هارت و پورت موسوی نوعی عوامفریبی است.
۹
ملتی که بسیار بیش از این شایسته احترام و تکریم در تمام جهان است.
فرمولبندی مبتنی بر محافظه کاری به همین می گویند.
در اصطلاح انتزاعی و بی در و پیکر «بیش از این» هر احترام و تکریم و تحقیر و تحریم جا می گیرد.
ضمنا اگر بفرض چنین بوده، چرا نخست وزیر جنگ با آن سیاست خارجی و شعارهای مبتنی بر «راه قدس» و غیره به مخالفت برنخاسته و استعفا نداده است؟
علاوه بر این، چرا جنبش سبز به انتقاد از خود، یعنی به انتقاد از بیوگرافی سران خود از موسوی تا کروبی مبادرت نمی ورزد و چنان وانمود می کند که هرگز جزو همین سیستم نبوده است؟
جل الخالق!
عوامفریب کیست؟
ثانیا جلوی چشمان از وحشت دریده بشریت ـ چه بسا حتی با حمایت جمهوری اجامر ـ یوگوسلاوی تکه تکه شده است.
تجاوز به خاک یوگوسلاوی نه تنها مغایربا قوانین بین المللی بود، بلکه حتی مغایر با قانون اساسی ناتو بوده است.
در آن زمان کروبی و شخص شخیص موسوی و شرکاء چه پست و مقامی داشته اند و به چه اقداماتی در زمینه دفاع از حق تعیین سرنوشت ملی مبادرت ورزیده اند؟
وقتی افغانستان و عراق و لیبی و غیره مورد تجاوز بی شرمانه امپریایسیم قرار گرفتند، جنبش سبز چگونه به دفاع از «طرد خشونت، ترور، مداخله سلطه جویانه در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت برای همه ملت ها» مبادرت ورزید؟
رسانه های جهانی در حمله امپریالیسم به افغانستان از همکاری ضمنی جمهوری اجامر خبر می دادند و خاتمی را به عنوان گربه چف عیران به عرش اعلی می بردند.
از همین طرز استدلال و طرز تفکر سران جنبش سبز جهان بینی ایدئالیستی و ضد علمی و غیرمنطقی و حتی ضد تجربی آن عربده می کشد:
با تغییر نگرش ها چیزی در جهان عوض نمی شود، نمی تواند هم عوض شود.
چون نگرش ها همیشه ثانوی اند.
در تدارک حمله به عراق، دروغی نبوده که سران ایالات متحده و تونی بلر و غیره به خورد بشریت ندهند.
تعیین کننده در رفتار و کردار دول امپریالیستی، منافع طبقاتی، مادی و استراتژیکی آنها ست.
نگرش آنها براساس این منافع تحریف و تنظیم می شود.
حتی مرغان یخزده در یخچال های جهان دریافته اند که قانون جنگل بر جهان حاکم است.
۱
ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم
از این جمله رهبر جنبش سبز می توان دریافت که جمهوری اجامر در معرض تهدید و تعرض بیگانگان قرار دارد.
ایراد او قبل از هر چیز، در طرح ابهام آمیز مسئله است.
چون خارجی به نام نامیده نمی شود و انتزاعی می ماند.
۲
او در هر صورت ـ حداقل در حرف ـ طرفدار مقاومت است و نه تسلیم.
اما هم عنصر مقاومت مورد نظر او انتزاعی می ماند و هم ماهیت قوای خارجی تهدیدگر و متعرض.
سؤال این است که چه قوایی جمهوری اجامر را تهدید می کنند و به چه دلیل؟
۳
ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم و نشان دهیم که راه خروج از بحران، برگشت به اصول و راه حل هائی است که جنبش سبز همواره منادی آن بوده است.موسوی تهدید و تعرض خارجی را بحران می نامد و برای خروج از این بحران کذائی راه حل ها و اصول جنبش سبز را پیشنهاد می کند.
اکنون باید ببینیم که این نسخه خروج از بحران جنبش سبز چیست؟
ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم و نشان دهیم که راه خروج از بحران، برگشت به اصول و راه حل هائی است که جنبش سبز همواره منادی آن بوده است.موسوی تهدید و تعرض خارجی را بحران می نامد و برای خروج از این بحران کذائی راه حل ها و اصول جنبش سبز را پیشنهاد می کند.
اکنون باید ببینیم که این نسخه خروج از بحران جنبش سبز چیست؟
۴
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی است.
اصطلاح سیاست خارجی عقلانی دقیق نیست.
شاید منظور موسوی سیاست خارجی عقلائی یعنی مبتنی بر عقل باشد.
ولی معیار عینی برای تمیز سیاست خارجی عقلائی از سیاست خارجی بی خردانه چیست؟
۵
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند است.
سیاست خارجی عزت مند نیز بسان سیاست خارجی عقلائی انتزاعی و غیرقابل تصور مشخص است.
۶
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا ست.
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا ست.
تعامل یعنی داد و ستد.
سیاست خارجی عقلائی و عزت مند مورد نظر موسوی، سیاست خارجی مبتنی بر داد و ستد شفاف و سازنده با دنیا ست.
حالا بیا و فانتزی بیاور و منظور از مفاهیم انتزاعی شفاف و سازنده را جامه مشخص بپوشان.
۷
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه است.
جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه است.
اکنون جنبش سبز با سیاست خارجی جناح دیگر حاکمیت اجامر مرزبندی می کند:
بنظر موسوی سیاست خارجی جناح دیگر حاکمیت ـ جناح احمدی نژاد و شرکاء ـ مبتنی بر آوانتوریسم و عوامفریبی بوده است.
اکنون این سؤال پیش می آید که این سیاست خارجی از کی شروع شده است؟
۸
جنبش فاشیستی با دبدبه و کبکبه چپنما همراه با فوندامنتالیسم شیعی در فرم های مختلف و متنوع از فردای اصلاحات ارضی، همین آوانتوریسم (ماجراجوئی) و عوامفریبی را نه فقط در رابطه با ملل و دول دیگر، بلکه در همه زمینه ها نمایندگی کرده است.
موسوی و شرکاء فقط کافی است که نظری بر جفنگیات خمینی و جلال آل احمد و شریعتی و غیره بیندازند.
موسوی و شرکاء چنان وانمود می کنند که انگار از همان آغاز در اوپوزیسیون بوده اند و مخالف آوانتوریسم و عوامفریبی از هر نوع.
اگر کسی حافظه بی رمقی حتی داشته باشد، بی کمترین دردسری در می یابد که خود همین هارت و پورت موسوی نوعی عوامفریبی است.
۹
ملتی که بسیار بیش از این شایسته احترام و تکریم در تمام جهان است.
فرمولبندی مبتنی بر محافظه کاری به همین می گویند.
در اصطلاح انتزاعی و بی در و پیکر «بیش از این» هر احترام و تکریم و تحقیر و تحریم جا می گیرد.
۱۰
طرد خشونت، ترور، مداخله سلطه جویانه در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت برای همه ملت ها، نیازمند تغییر بنیادین نگرش ها در رابطه با امنیت ملی، منطقه ای و جهانی است که راه را به روی گسترش همکاری و تعامل بین ملت ها باز کند.
طرد خشونت، ترور، مداخله سلطه جویانه در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت برای همه ملت ها، نیازمند تغییر بنیادین نگرش ها در رابطه با امنیت ملی، منطقه ای و جهانی است که راه را به روی گسترش همکاری و تعامل بین ملت ها باز کند.
الف
حالا باید کسی پیدا شود که ذره ای حافظه تاریخی داشته باشد و به یاد نخست وزیر جنگ بیاورد که جمهوری اجامر، به خاک همسایه تحت حکومت صدام یزید تجاوز نکرده و سیاست خارجی مبتنی بر «خشونت، ترور، مداخله سلطه جویانه در امور داخلی» عراق نداشته است و نمی توانست هم داشته باشد.
ب
ضمنا اگر بفرض چنین بوده، چرا نخست وزیر جنگ با آن سیاست خارجی و شعارهای مبتنی بر «راه قدس» و غیره به مخالفت برنخاسته و استعفا نداده است؟
ت
علاوه بر این، چرا جنبش سبز به انتقاد از خود، یعنی به انتقاد از بیوگرافی سران خود از موسوی تا کروبی مبادرت نمی ورزد و چنان وانمود می کند که هرگز جزو همین سیستم نبوده است؟
۱۱
احترام به حق تعیین سرنوشت برای همه ملت ها، نیازمند تغییر بنیادین نگرش ها
احترام به حق تعیین سرنوشت برای همه ملت ها، نیازمند تغییر بنیادین نگرش ها
در
رابطه با امنیت ملی، منطقه ای و جهانی است که راه را به روی گسترش همکاری
و
تعامل بین ملت ها باز کند.
جل الخالق!
عوامفریب کیست؟
الف
اولا جمهوری اجامر در شطرنج جهانی حتی خسی محسوب نمی شود تا با احترام به حق تعیین سرنوشت ملی نقشی بازی کند.
ب
تجاوز به خاک یوگوسلاوی نه تنها مغایربا قوانین بین المللی بود، بلکه حتی مغایر با قانون اساسی ناتو بوده است.
در آن زمان کروبی و شخص شخیص موسوی و شرکاء چه پست و مقامی داشته اند و به چه اقداماتی در زمینه دفاع از حق تعیین سرنوشت ملی مبادرت ورزیده اند؟
ت
وقتی افغانستان و عراق و لیبی و غیره مورد تجاوز بی شرمانه امپریایسیم قرار گرفتند، جنبش سبز چگونه به دفاع از «طرد خشونت، ترور، مداخله سلطه جویانه در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت برای همه ملت ها» مبادرت ورزید؟
رسانه های جهانی در حمله امپریالیسم به افغانستان از همکاری ضمنی جمهوری اجامر خبر می دادند و خاتمی را به عنوان گربه چف عیران به عرش اعلی می بردند.
پ
طرد خشونت، ترور، مداخله سلطه جویانه در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت برای همه ملت ها، نیازمند تغییر بنیادین نگرش ها در رابطه با امنیت ملی، منطقه ای و جهانی است که راه را به روی گسترش همکاری و تعامل بین ملت ها باز کند.
از همین طرز استدلال و طرز تفکر سران جنبش سبز جهان بینی ایدئالیستی و ضد علمی و غیرمنطقی و حتی ضد تجربی آن عربده می کشد:
با تغییر نگرش ها چیزی در جهان عوض نمی شود، نمی تواند هم عوض شود.
چون نگرش ها همیشه ثانوی اند.
در تدارک حمله به عراق، دروغی نبوده که سران ایالات متحده و تونی بلر و غیره به خورد بشریت ندهند.
تعیین کننده در رفتار و کردار دول امپریالیستی، منافع طبقاتی، مادی و استراتژیکی آنها ست.
نگرش آنها براساس این منافع تحریف و تنظیم می شود.
حتی مرغان یخزده در یخچال های جهان دریافته اند که قانون جنگل بر جهان حاکم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر