احمد زاهدی لنگرودی
(اردیدوزخ تهران ۱۳۹۰)
صفحه فیس بوک
هادی پاکزاد
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
از
همان زمان که کسی (جوانی) در ایران (و جهان)
بین ستون های روزنامه ها و
آگهی ها دنبال کار می گردد،
از همان زمان که دائم به این آن تلفن می کند و
دنبال کار می گردد
از همان زمان که هر جا فرم استخدام پر می کند و منتظر
کار می ماند،
تحقیر آدمی آغاز شده است.
کم نیستند کسانی که
بارها و بارها بی کار شده اند.
دیگر نه سرویس رفت و آمد معنا دارد، نه غذا
و نه بیمه.
همه به سادگی پذیرفته ایم که
باید بخش زیادی از درآمد مان را
صرف رفتن به محل کارمان کنیم.
همه به سادگی پذیرفته ایم که
باید خود مان محل
کارمان را
و گاهی اتاق رئیس مان را
و حتی گاهی بخش هایی از اعضا و جوارح
رئیس مان را
هم تمیز کنیم
و این تازه آغاز فاجعه است.
کم کم عادت می کنیم و
این تحقیر را می پذیریم
و کم کم کار به جایی می رسد که
بیش از حد توان
باید کار کنیم
کارفرما هم به روی خودش نمیآورد
و هی
کار و هی کار بیشتر می خواهد
و اگر گله ای داشته باشیم به پشت در اشاره
می کند
و به صف متقاضیان همین کار کریه مان.
دیگر نمیشود کاری کرد
جز این که
مثل برده سرت را پائین بیاندازی
و کارفرما را راضی کنی.
از وعده های
غذائی ات می زنی تا شاید پول بیشتری ته کیسه بماند.
به مرور یادت می رود که
آدمی
آرزوهایی داری،
درس خوانده ای،
حقوقی داری،
باید رشد کنی.
دیگر وقت
ورق زدن هیچ کتاب که هیچ، روزنامه هم نداری
و باید کار کنی و کار کنی و
کار
تا سود بیشتری نصیب کارفرما شود.
تحقیر می شوی
وزن کم
می کنی.
کار می کنی.
وزن کم می کنی.
کار میکنی.
نمی میری
اما تحقیر
می شوی.
و اگر اعتراض کنی،
اخراج می شوی
و این دور کثیف غیر انسانی را باید باز
از نو طی کنی.
و طی می کنی
و طی می کنیم
و طی کرده ایم
بارها و بارها.
منت هر رذل
خودخواهی را کشیدهایم
و برای هر سرمایه دار فرومایه ای کار کرده ایم.
کارمان به جایی رسیده که
از کارفرما به التماس می خواهیم که بیاید و استثمارمان
کند
اگر ناراحت باشی، نمیبینندت
اگر آرزده باشی، اصلاً مهم نیست.
فقط
اگر مُردی و سر کارت نیامدی،
زودتر باید خبرشان کنی
تا سریعاتر جانشینی
برایت بیابند
چرا که تو به عنوان یک انسان
از دید کارفرما
دارای هیچ ارزش و ارج و حقوقی نیستی.
این روزها دنیای کار در ایران (و جهان) از این قرار است
این تجربه ای مشابهی
برای همه ی آنها ست که درجست و جوی کارند.
بگذریم از
فشارهای ملی، قومی، نژادی، مذهبی، ایده ئولوژیکی و جنسیتی
همواره
می پذیریم که
کارفرما حق دارد بیشترین ساعت کار را با بهترین کیفیت کار
بخواهد
و کمترین حقوق ممکنه را بدون هیچ مزایایی پرداخت کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر