۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

زمین سوخته

زمین سوخته 
محمد زهری
(تهران ـ ۲۹ دی ۱۳۳۴)
 
 ایلخی 
به چهار پایانی‌ اطلاق می شود که‌ برای‌ چریدن‌ در صحرا رها شده‌ باشند.
مثلا رمه‌ ی اسب.

ابر باران، سوزان آفتاب، تشنه سوز
 به تقلید ازواژه های مرکب 
 خدای نامه، شاهنامه و یا کاروانسرا 
ساخته شده اند.
به معنی باران ابر، آفتاب سوزان،  سوزنده از عطش بکار رفته اند.
 
عصیر 
به آنچه که با چلاندن چیزی از آن بیرون آید، اطلاق می شود.
 
بیمار ز خشکی با سراب مرگ پیوسته،
یعنی  بیماری که از فرط خشکی به سراب مرگ رسیده است.

دور مانده از بهاران.

این زمین سوخته
ـ تشنهٔ یک بوسهٔ باران ـ
از کدامین ابر عابر می شود سیراب؟

ابرها باریده روی دشت
پر شده از ابر باران، جای پای اسب های ایلخی.

چشمه ها جوشیده زیر کوه
کاسه های چاله ها را سیر کرده از عصیر ابر.

لیک اینجا
ـ زیر سوزان آفتاب آسمان ـ
تشنه سوز بوسهٔ ابری است
یک زمین سوخته ز آسیب تابستان.


ابر ها، ای ابر های دور!
چاره سازی، زیر بال سایهٔ مرطوب تان، رسته است
دست تان، درمان بیمار ز خشکی با سراب مرگ پیوسته است
گریه تان، مشکلگشای عقدهٔ بسته است.

رحمتی، کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت،
وای خواهد سوخت!

دور مانده از بهاران.
 
این زمین سوخته
ـ تشنهٔ یک بوسهٔ باران ـ
از کدامین  ابر عابر می شود سیراب؟

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر