پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
ماتریالیسم، تاریختئوری و جنبش کارگری در قرن ۱۹
ادامه
فصل هفتم
ماتریالیسم
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
ماتریالیسم، تاریختئوری و جنبش کارگری در قرن ۱۹
ادامه
۸۲
· دفاع از آماج های انقلاب بورژوائی و نقد توهمات
آن، با دفاع از برنامه و نقد ماتریالیسم خام سابق انطباق داشته است.
· مبارزه بر ضد تحریف فلسفی انقلاب با جمله زیر
خاتمه می یابد:
· «تاریخ انقلاب فرانسه (به سال ۱۷۸۹) هنوز با
انقلاب ۱۸۳۰ که یکی از گشتاورهای (ممان های) آن بود و با تکیه بر آگاهی حاصله از
آن به پیروزی رسید، هنوز پااین نیافته است.»
۸۳
· منطبق با آن، تاریخ «زمینی» ماتریالیسم که مارکس
و انگلس آن را با استقرای تاریخ ایده ها در مقابل ماتریالیسم اسپینوزا قرار می
دهند، با توسعه دورنمای زیر به پایان می رسد:
· «آموزش (نظریه) ماتریالیسم به مثابه آموزش
هومانیسم واقعی و به مثابه پایه منطقی کمونیسم»، طرحی برای آینده است و می توان آن
را و باید آن را در قرن ۱۹ پیاده کرد.
۸۴
· ماتریالیسم فرانسه و انگلیس، شکست متافیزیک قرن
۱۸ را به راه انداخته اند و پیک پایان هر متافیزیک و پیک پایان «احیای درونمایه
مند شان در فلسفه گمانورز آلمان در قرن ۱۹» بوده اند.
۸۵
· علوم طبیعی و سوسیالیسم، دیگر نتایج قابل چالش
ماتریالیسم نیستند که تئوریزه کردن ممکنه آن بتواند به سیستم انتزاعی و ضد انسانی
ئی در هومانیسم منجر شود، آن سان که در فلسفه توماس هوبس تبیین یافته است.
۸۶
· ماتریالیسم نوین، یعنی ماتریالیسم تاریخی و یا
ماتریالیسم عملی، خود را در استنتاجات منفجر کننده ی ماتریالیسم کلاسیک محق می
داند:
· «اگر انسان مصنوع شرایط است، پس باید شرایط را
انسانی ساخت.»
۸۷
· ظرفیت رئالیستی مکسوبه ی ماتریالیسم نوین
(ماتریالیسم تاریخی) با توجه به تاریخ ماتریالیسم، در نقد افکار توهم آلود فلاسفه
در همان سال ۱۸۴۵ آشکار می گردد و حقانیت آن را به اثبات می رساند.
· فلاسفه ای که در حرف، یعنی بطور انتزاعی از «تشکل
و سازمانیابی توده ها» دم می زنند و پس از چندی دلسرد می شوند و «شکست نهائی
سوسیالیسم» را جار می زنند.
۸۸
· اثر مشترک مارکس و انگلس تحت عنوان «خانواده
مقدس»، بلحاظ برنامه ای، البته هنوز بدون اثبات علمی، اشاره بدان دارد که «جامعه
بورژوائی، یعنی انحلال جامعه فئودالی سابق، چنین سازمانی بوده است.»
۸۹
· ماتریالیسم نوین بر بنیان توسعه فکری و قوانین
فکری دیالک تیکی قادر به درک امپیریستی (درک مبتنی بر تجربه گرائی) کلیت مناسبات و
ساختار توسعه است.
· همانطور که چند ماه بعد در اثر انگلس تحت عنوان «وضعیت
طبقه کارگر در انگلستان» نشان می دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر