۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

دایرة المعارف بورژوائی واپ‍سین (۲۶۲)



پروفسور دکتر هانس یورگ  سندکولر
 فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین

بخش پنجم
ماتریالیسم، تاریختئوری و جنبش کارگری در قرن ۱۹  
ادامه
۵۷       
·      فویرباخ موضوعات و مسئله گذاری های اصلی را در اختیار مارکس قرار می دهد.
·      موضوعات و مسئله گذاری هائی که مارکس بلحاظ تاریخی مطرح می سازد:
·      تعیین هویت تاریخی و اجتماعی «انسان» (که در فلسفه فویرباخ هنوز موجود نوعی انتزاعی بوده است) توسط مارکس به اشکال زیر صورت می گیرد: 

الف
·      انسان به مثابه فرد بلحاظ تاریخی کارگر

ب
·      انسان به مثابه مولد که موجد طبقات اجتماعی است. 

ت
·      انسان به مثابه سوبژکت توسعه در هر سطح تاریخی معینی از آنسامبل مناسبات اجتماعی

۵۸

·      اندکی بعد وقتی که فریدریش انگلس به مثابه منتقد فلسفه واپسین شلینگ و با اشاره به طبیعتفلسفه آغازین شلینگ و در پیوند با کوویه ـ عالم علوم طبیعی ـ مسئله ماتریالیسم را در سال ۱۸۴۴ مورد بررسی قرار می دهد، مارکس به بررسی موضوع «مادی» آغاز کرده است.

۵۹
·      این با چرخش ضد گمانورزی به واقعیت عینی انطباق دارد.
·      اینجا «ماده» و «مادی» در وهله اول نه مفاهیم مربوط به تئوری شناخت، بلکه طرح های مخالف با ایدئالیسم اند.

۶۰
·      «مادی» اینجا مترادف است با «واقعی»
·      «مادی» حاکی از چیزهای بلحاظ تجربی ادراک پذیر و مؤثر است.
·      «مادی» اینجا بر خلاف چیزهای صرفا اندیشیده شده است. 

۶۱
·      اکنون به دلایل عملی، «ماده» به مثابه تجرید فلسفی به حاشیه رانده می شود و ماتریالیسم هیئت هومانیسم به خود می گیرد.

۶۲
·      آماجگذاری های عملی در ایام مهاجرت مارکس به پاریس (۱۸۴۴) با اشتغال مارکس با ماتریالیسم و بعد ایدئالیسم در پیوند تنگاتنگ با مطالعه اقتصاد کلاسیک بورژوائی سازمان می یابند. 

۶۳
·      «رساله های اقتصادی ـ فلسفی» (۱۸۴۴) برای مارکس در وهله اول بازتاب خصلت اجتماعی کردوکار علمی اند.
·      ایده ی «فرم سیاسی رهایش کارگران» اند.
·      پروفیل نوین ماتریالیسم به مثابه رئالیسم اجتماعی ـ نظری، یعنی به مثابه ماتریالیسم عملی اند: 
·      «برای نفی اندیشه مالکیت خصوصی، کمونیسم اندیشیده شده کفایت می کند.
·      ولی برای نفی مالکیت خصوصی واقعی، عمل (اکسیون) کمونیستی واقعی ضرورت دارد.»

۶۴
·      اکنون هیئت تئوری ماتریالیستی نوین چشمگیر به شرح زیر است:
·      «حسیت (با نظر به فویرباخ) باید پایه ی همه علوم باشد.»
·      مارکس ـ بی اعتنا به اشارات فویرباخ ـ  به حسیت وسعت بیشتری می بخشد و آن را از حد بعد معرفتی صرف فراتر می برد و «در هیئت دوگانه ای نوسازی اش می کند:
·      هم در هیئت شعور حسی
·      و هم در هیئت حوایج محسوس.» 

۶۵
·      مارکس در سال ۱۸۴۴ بسان فویرباخ، رابطه میان فلسفه و علوم طبیعی را برقرار می سازد.
·      ولی با ارائه بعد توسعه اجتماعی، بدان وسعت بمراتب بیشتری می بخشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر