فروغ فرخزاد
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴
بهمن، ۱۳۴۵)
· نه امیدی که بر آن خوش کنم، دل
· نه پیغامی، نه پیک آشنایی
· نه در چشمی، نگاه فتنه سازی
· نه آهنگ پر از موج صدایی
*****
· ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت
· سحر گاهی زنی دامنکشان رفت
· پریشانمرغ رهگمکرده ای بود
· که زار و خسته سوی آشیان رفت
*****
· کجا کس در قفایش اشک غم ریخت
· کجا کس با زبانش آشنا بود
· ندانستند، این بیگانه
مردم
· که بانگ او طنین ناله ها بود
*****
· به چشمی خیره شد شاید بیابد
· نهانگاه امید و آرزو را
· دریغا، آن دو چشم آتش افروز
· به دامان گناه افکند او را
*****
· به او جز از هوس چیزی نگفتند
· در او جز جلوه ی ظاهر ندیدند
· به هرجا رفت در گوشش سرودند
· که زن را بهر عشرت آفریدند
*****
· شبی در دامنی افتاد و نالید:
· «مرو، بگذار در این واپسین دم
· ز دیدارت، دلم سیراب گردد.»
· شبح پنهان شد و در، خورد بر هم
*****
· چرا امید بر عشقی عبث بست؟
· چرا در بستر آغوش او خفت؟
· چرا راز دل دیوانه اش را
· به گوش عاشقی بیگانه
خو، گفت؟
· چرا؟
· او شبنم پاکیزه ای بود
· که در دام گل خورشید افتاد
· سحرگاهی، چو خورشیدش بر آمد
· به کام تشنه اش لغزید و جان داد
*****
· به جامی، باده ی شور افکنی بود
· که در عشق لبانی تشنه می سوخت
· چو می آمد ز ره، پیمانه نوشی
· به قلب جام، از شادی می افروخت
*****
· شبی، ناگه سر آمد انتظارش
· لبش در کام سوزانی، هوس ریخت
· چرا آن مرد بر جانش غضب کرد؟
· چرا بر ذره های جامش آویخت؟
*****
· کنون این او و این خاموشی سرد
· نه پیغامی، نه پیک آشنایی
· نه در چشمی، نگاه فتنه سازی
· نه آهنگ پر از موج صدایی
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر