۱۳۹۴ فروردین ۷, جمعه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (۴۲)

تحلیلی از 
ربابه نون 

قولنج 
اصطلاحی است که در مورد دردهای مبهم در نواحی مختلف بدن به کار می‌رود. 
در گذشته برای درد احشای داخل شکم نظیر کلیه نیز اصطلاحاتی مثل قولنج کلیوی به کار می‌رفته‌ اند.  
امروزه اصطلاح قولنج  
بیشتر برای دردهای مرتبط با عضلات و مفاصل به کار می‌رود.
 
 خواب رفته پای بی اندام 
در قولنج شانه، هر دم می کشد تیری

معنی تحت اللفظی:
ارتباط پای قالی باف با اندامش قطع شده و در قولنج شانه اش دردی تیر می کشد.

محمد زهری در این بند شعر، دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک ارگان و ارگانیسم و یا عضو و اندام بسط و تعمیم می دهد تا از شرایط دشوار تولید مادی پرده بر دارد.
در اثر نشستن طولانی، تپش قلب آهسته و جریان خون در رگ های پا و غیره کندتر می گردد.
در نتیجه پا خواب می رود و انگار دیالک تیک پا و اندام در هم می شکند.
در ناحیه گردن نیز به دلیل شرایط نامناسب کار، دردی پدیدار می گردد.

۱


معلوم نیست که محمد زهری چگونه به این ظرافت های تولید قالی پی برده است.
ولی توصیف او از روند تولید، رئالیستی است.

دیگر شعرای توده نیز در این زمینه اشعاری سروده اند.
به عنوان مثال می توان از شعر معروف سایه تحت عنوان «دیر است، گالیا» نام برد.
ولی رئالیسم حاکم بر شعر محمد زهری، حدیث دیگری است.

۲

روند تولید قالی اما بمراتب مخرب تر از این است که در این بند شعر تبیین می یابد.
اندام مولدین که چه بسا کودکان خردسال توده های زحمتکش اند، در روند کار کج و کوله می شود..
آن سان که پیوند طبیعی و بلحاظ فیزیکی ـ نمودین زیبای پایین تنه با بالا تنه مخدوش می شود.

با دیدن دختربچه های قالی باف، جماعت رند بی رحم و کوته فکر به طعنه و تمسخر می گویند:
«کونش از خودش یک متر عقب تر می رود.»

ای بسا جنبنده در آنجا 
ولی با شکل شان ترکیب در هم رفته ی انسان
دست در کارند و اندر کارشان بی تاب

معنی تحت اللفظی:
چه بسا به جنبده های کوشای بی تاب و  بی قرار می مانند، که ترکیبی از اشکال مغشوشی از بنی آدم اند.

محمد زهری اکنون از تخریب همه جانبه مولدین قالی پرده برمی دارد.
روند تولید نعمات مادی مثلا قالی تحت شرایط ناهنجار تولید، به روند تخریب جسم مولدین بدل شده است.
با توجه به دیالک تیک ماده و روح و یا جسم و جان (روان)، می توان از تخریب کلی انسان سخن گفت.
غیرمنطقی و ضد عقلی بودن جامعه طبقاتی در این دیالک تیک تخریب، در این سلب آدمیت از بنی آدم مولد و زحمتکش به طرز بارزی نمودار می گردد.

۱

تولید نعمات مادی برای شکوفائی انسان و جامعه و همبود به ازای و به بهای سلب آدمیت از اکثریت زحمتکش آن صورت می گیرد.
این بدان معنی است که مولد در روند تولید، عملا گور خود را می کند.

۲

در همین پدیده می توان دیالک تیک دردناک نیرو های مولده (قالی بافان در این شعر) و مناسبات تولیدی را به عیان دید.
مناسبات تولیدی در جامعه طبقاتی واپسین بر ضد جفت دیالک تیکی خود، یعنی بر ضد نیروهای مولده وارد عمل می شود.

۳

دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده (ماتریالیسم تاریخی) بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا (ماتریالیسم دیالک تیکی) ست.
این بدان معنی است که فرم (قالب، ظرف، مناسبات تولیدی) تنگ و بسته و محدود و ارتجاعی به تخریب محتوا (درونمایه، مظروف، نیروهای مولده، قالی بافان) می پردازد.
یعنی مناسبات تولیدی خود را از درون تهی می سازد.
در نتیجه پیشرفت جامعه مختل می شود.
این معنائی جز خودستیزی ندارد.
خودستیزی سیراب از گنداب خردستیزی.

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر