فروغ فرخزاد
(۸ دی، ۱۳۱۳ ـ ۲۴
بهمن، ۱۳۴۵)
دیدار تلخ
· به زمین می زنی و می شکنی
· عاقبت شیشه ی امیدی را
· سخت مغروری و می سازی سرد
· در دلی آتش جاویدی را
· دیدمت، وای چه دیداری، وای
· این چه دیدار دلآزاری بود
· بی گمان برده ای از یاد، آن عهد
· که مرا با تو سر و کاری بود
· دیدمت، وای چه دیداری، وای
· نه نگاهی، نه لب پر نوشی
· نه شرار نفس پر هوسی
· نه فشار بدن و آغوشی
· این چه عشقی است که در دل دارم
· من از این عشق چه حاصل دارم
· می گریزی ز من و در طلبت
· بازهم کوشش باطل دارم
· باز لب های عطش کرده من
· لب سوزان تو را می جوید
· می تپد قلبم و با هر تپشی
· قصه عشق تو را می گوید
· بخت، اگر از تو جدایم کرده
می گشایم گره از بخت، چه باک
می گشایم گره از بخت، چه باک
· ترسم این عشق ـ سرانجام ـ مرا
· بکشد تا به سراپرده ی خاک
· خلوت خالی و خاموش مرا
· تو پر از خاطره کردی، ای مرد
· شعر من شعله ی احساس من است
· تو مرا شاعره کردی، ای مرد
· آتش عشق به چشمت، یکدم
· جلوه ای کرد و سرابی گردید
· تا مرا واله بی سامان دید
· نقش افتاده بر آبی گردید
· در دلم، آرزویی بود که مرد
· لب جانبخش تو را بوسیدن
· بوسه جان داد به روی لب من
· دیدمت، لیک دریغ از دیدن
· سینه ای، تا که بر آن سر بنهم
· دامنی، تا که بر آن ریزم اشک
· آه، ای آنکه غم عشقت نیست
· می برم بر تو و بر قلبت رشک
· به زمین می زنی و می شکنی
· عاقبت شیشه ی امیدی را
· سخت مغروری و می سازی سرد
· در دلی آتش جاویدی را
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر