۱۳۹۳ اسفند ۱۱, دوشنبه

خردستیزی (ایراسیونالیسم) مدرن و دفاع از خرد (6)


پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

5
خرد حد و مرز جامعه بورژوائی را نشان می دهد!   

·        فلسفه عصر جدید بعد از دوره هومانیسم و رنسانس با بیکن و دکارت قد برمی افرازد.

1
  فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس تجربه گراامپیریسم

·        افکار بیکن و دکارت تفاوت بنیادی با فلسفه قرون وسطی دارند:

الف
·        بیکن و دکارت واقعیت (هستی اجتماعی) را نه آفریده خدا، بلکه نتیجه عمل خود انسان ها و لذا قابل چیره شدن و قوام یافتن بوسیله انسان ها می دانند!

ب
·        بیکن می گوید:
·        «سلطه انسان بر اشیاء تنها بکمک علم و هنر میسر است»

ت
·         و دکارت از فلسفه ای نام می برد که «برای حیات انسانی حاوی فواید بیشمار است!»

2
·        بیکن و دکارت بدین طریق راه رشد بعدی فلسفه عصر جدید را تا هگل و فویرباخ مشخص می کنند.

3
·        فکر و ذکر همیشگی آندو حول این بوده که «انسان چگونه می تواند طبیعت و جامعه را بکمک خرد، تحت اختیار خود در آورد؟»

4
·        دلیل تئوریکی طرح چنین مسئله ای ـ در وهله نخست ـ تصویر انسان شناسنده را در ذهن ما زنده می کند.
·        انسانی که دیگر به محدودیت های موجود تن در نمی دهد.

5
·        هدف فلسفه عصر جدید در واقع، عبارت است از اینکه انسان (اکنون فرد) از هرگونه بند خارجی آزاد باشد.
·        عدم وابستگی انسان به هرگونه مرجعی اعلام می شود.

6
·        فرد از نقطه نظر تفکر عصر جدید، به عنوان «من» و یا سوبژکت («فاعل») تعریف می شود، که مؤثر، فعال و قادر به عمل و تصمیمگیری مستقل است!

7

·        کانت این مسأله را در آغاز کتابش تحت عنوان «تکوین انسانی از نظر فرضیه اصالت عمل» چنین فرمولبندی می کند:
·        «این که انسان می تواند «من» خود را تصور کند، مقام او را از کلیه موجودات روی زمین بالاتر می برد و بدین طریق، انسان به شخصی صاحب مقام و ارزش و اعتبار تبدیل می گردد.»

8
·        این درک جدید از انسان، برای فلسفه عصر جدید، وظیفه توضیح «طبیعت واقعی» انسانی را در دستور کار قرار می دهد.

9
·        فلسفه می کوشد «طبیعت واقعی» انسانی را بطور طبیعی توضیح دهد و نه بطور ماورای طبیعی، یعنی نه بر اساس ناشی از خدا بودن و منسوب به خدا بودن!

10
 توماس فون اکوین (1225 ـ 1274)
ایتالیائی الاصل و یکی از متنفذترین فلاسفه و تئولوگ های تاریخ
از مهمترین فقهای کلیسای کاتولیک و از نمایندگان اصلی فلسفه در قرون وسطی متعالی (اسکولاستیک)
میراث معنوی خارق العاده او هنوز هم در نئوتومیسم و نئواسکولاستیک مؤثر است.
کلیسای کاتولیک روم او را جزو قدیسان تلقی می کند.

·        بنظر توماس فون اکوین، انسان واسط میان خدا و زمین است.

11
·        فلسفه عصر جدید، اما برعکس، انسان را به عنوان موجودی مستقل، به عنوان سوبژکت («فاعل») در نظر می گیرد و «انسانتصویر» اجتماعی ـ انتقادی انسان، بر این مبنا تعیین می گردد.  

12
·        فلسفه عصر جدید خود را موظف می داند، که نظام فرتوت اجتماعی را در مطابقت با «طبیعت واقعی» انسان ها تحول بخشد.

13
·        تلاش فلسفه عصر جدید، در پیوند دادن «طبیعت واقعی» انسانی به حیات اجتماعی، کانت، فیشته و هگل را به این نتیجه می رساند که جامعه بورژوائی نقطه پایانی روند رهایش بشریت نمی تواند باشد.
·        چرا که اندیشه کانت، مبنی بر «سنتز مرزشکن احساس آگاه» پیوند تنگاتنگی با آموزش او در باره «هدف نهائی علم حقوق در چارچوب خرد»، با «عالی ترین ثروت سیاسی» و با «صلح ابدی» دارد.

14
 یوهان گوتلیب فیشته (1762 ـ 1814)
یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی

·        آموزش فیشته در باره «فاعل مستقل» (سوبژکت خودمختار) شرط لازم برای فرمولبندی حقوقی او، مبنی بر زندگی بر اساس کار استوار است.

15
·        و اندیشه «ایده خرد» هگل، شرط لازم برای نظر او ست، که
·        «جامعه بورژوائی با تضادهای خود و در تحقق خود، حاکی از نمایش فسق و فجور، فقر و فلاکت و فساد جسمی و اخلاقی ـ اجتماعی است» و
·        «جامعه بورژوائی علیرغم انباشت ثروت انبوه، باندازه کافی غنی نیست.
·        یعنی ثروت جامعه بورژوائی برای ریشه کن کردن فقر بیش از حد و ممانعت از پیدایش و تکثیر بی خانمانی  کفایت نمی کند.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر