چرخش
فرهنگی ژیژک
فروغ
اسدپور
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک فروغ اسدپور
مسعود بهبودی
اسلاوی
ژیژک
(۱۹۴۹)
فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناس، منتقد فرهنگی و سیاستمدار اسلوونیایی
حریف هماندیش
این جمله از مسعود بهنودی ، ولی شاهکاراست:
« فروغ اسدپور به احتمال قوی خود به ارج و ارزش معرفتی و نظری این
تشابه واقف نبوده است.
چون اولا دیگر نمایندگان طبقه حاکمه هم به دلایل مختلف
بطور چه بسا غریزی ـ طبقاتی
از این کارها می
کنند.»
یعنی فروغ بدون اینکه واقف به ارج نظرش باشد،
هنوز از روی غریزه طبقاتی اش، حرف های با اررزشی می زند!
پس سال ها آموزش و مطالعه و پژوهش و تحقیق میدانی و سروکله
زدن با انواع دیدگاه ها و شب و روز در چنبره درک مفاهیم و اندیشه ها و واکاوی ها
گذراندن،
افاده ای نکرد که
آخر همان غریزه طبقاتی به یاری اش آمد!
آیا با غریزه طبقاتی که صرفا می تواند انگیزه اولیه یک
پژوهشگر باشد،
می توان به تولید « معرفت ارزشمند» دست یافت
و یا باید کار مداوم و پیگیر و ژرف و سیستماتیک و منظم فکری
ـ نظری و حتما جمعی کرد
تا بتوان چیزی به جهان فلسفی امروز افزود
·
حریف هماندیشی برداشت دیگری از این
حدس ما داشته و آن را به چالش کشیده اند:
خود فروغ اسدپور
به احتمال قوی
خود به ارج و ارزش معرفتی ـ نظری این تشابه واقف نبوده است.
چون اولا دیگر نمایندگان طبقه حاکمه هم به دلایل چه بسا
غریزی ـ طبقاتی
از این کارها می کنند.
ما فروغ را هنوز نمی شناسیم.
شاید هدف او هم نوعی مزمت از این دست و یا حیرت از فرط
تشابه باشد.
1
·
انسان ها نسبت به افکار و یا اعمال
همنوعان خود، معمولا واکنش آگاهانه محض
نشان نمی دهند، اصولا نمی توانند هم نشان دهند.
2
·
به همین دلیل، واکنش آنها از گردنه
دیالک تیک جبر و اختیار و دیالک تیک آگاهی
و خودپوئی می گذرد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک جبر و
اختیار و دیالک تیک آگاهی و خودپوئی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
·
یعنی واکنش آنها بخشا دست خودشان و
تحت کنترل خودشان است و بخشا بطرزی جبری و خودپو ست:
·
یعنی واکنش آنها بخشا غریزی ـ
طبقاتی و یا حتی تصادفی، تردید آمیز، عاطفی، عصبی و احساسی است.
4
·
تحسین انگیز و حاصلخیز در هر صورت
کشف و برجسته کردن این تشابه میان موضعگیری ژیژک و فلمینگ رز از سوی فروغ اسدپور
بوده است.
5
·
شاید ده هزار نفر هر دو موضعگیری
را شنیده باشند.
·
ولی فقط فروغ اسدپور و شاید هم
تعداد انگشت شماری از دیگر همنوعان قادر به کشف و تبیین این وجه تشابه آندو بوده
اند.
6
·
توضیح دلیل سوبژکتیو برای کشف و
تبیین این وجه تشابه آسان نیست.
·
حتی اگر سوبژکت مورد نظر، خود آدم
باشد، چه رسد به فروغ و یا همنوع دیگری که شناخت روشنی از او نداشته باشیم.
7
·
مفهوم «غریزه طبقاتی» را حریفی در
نامه ای به آبراهام لینکن در مورد موضعگیری کارگران امریکائی نسبت به لغو برده
داری در آن سامان بکار برده است:
·
کارگران امریکائی احتمالا فاقد
آگاهی علمی و سیستماتیک در رابطه با حفظ و یا حذف برده داری در آنجا بوده اند.
·
این ولی مانع آن نشده که به حمایت
از لغو برده داری برخیزند.
8
·
این واکنش کارگران امریکائی بزعم
حریف فقط می تواند واکنشی غریزی ـ طبقاتی باشد.
الف
·
چون اگر تیز بیندیشیم، از سوئی
تبار تاریخی پرولتاریا به رعایا و برده ها می رسد.
ب
·
و از سوی دیگر پرولتاریا خود برده
های نوین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری اند.
·
آنها از جهاتی حتی برده تر از برده
های فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری اند.
9
·
خیلی از اهل فکر و فرهنگ و قلم که
بیشک همین دو موضعگیری را شاهد بوده اند، چه بسا حتی خم به ابرو نیاورده اند.
10
·
ما هر روز میلیون ها چیز را می
بینیم و بی اعتنا می گذریم.
·
یعنی دیدن و ندیدن آن چیزها یکسان
جلوه می کند.
·
قضیه بظاهر دیدن و در واقع ندیدن،
همان قضیه افتادن سیب از درخت و نیوتون
است.
11
·
حدس ما این بوده که واکنش اینگونه
مسکوت فروغ به این دو موضعگیری یا غریزی ـ طبقاتی بوده و یا تحت تاثیر حیرت از فرط
تشابه.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر