۱۳۹۳ بهمن ۱۰, جمعه

اعصابی از الماس (۳)


یدالله سلطان پور
·      در سرزمین عه هورا و عاشورا نیز شعر بلندی از علی رضا آذر تحت عنوان «تومور» (غده سرطانی) منتشر شده که بر عامیت و تمام ارضیت (گلوبالیته) این بحران روحی و روانی دلالت دارد.
·      یعنی زنان و دختران و پسران ایرانی هم راه رهایی نهایی را در پرش از پلی و یا پنجره ای می دانند:

زندگی یک چمدان است که می آوری اش
بار و بندیل سبک می کنی و می بری اش

خود کشی، مرگ قشنگی  که بدان دل بستم
دستکم هر دو سه شب، سیر به فکرش هستم

گاه و بیگاه پر از پنجره های خطرم
به سرم می زند، این مرتبه حتما بپرم.

گاه و بیگاه، شقیقه است و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم

چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است.

۱
زندگی یک چمدان است که می آوری اش
بار و بندیل سبک می کنی و می بری اش

·      شاعر در این بیت شعر، زندگی را به چمدانی تشبیه می کند.
·      مفهوم چمدان یکی از اشکال بسط و تعمیم مقوله فلسفی فرم است.
·      فرم ـ خواه و ناخواه ـ حاوی محتوائی است.
·      به همین دلیل چمدان شاعر کمسواد هم حاوی «بار و بندیل» کذائی است.

۲
·      زندگی از دید شاعر این شعر، در هر صورت، ظرفی توخالی است.
·      فرمی بی محتوا ست.
·      روند و روالی بی معنا ست.

۳
خود کشی، مرگ قشنگی  که بدان دل بستم
دستکم هر دو سه شب، سیر به فکرش هستم

·      به دلیل همین بی محتوائی و بی معنائی زندگی است که خود کشی به درجه مرگی قشنگ ارتقا می یابد.
·      مرگ قشنگی که شاعر بدان دل بسته است و دستکم دو و یا سه بار در هفته بدان می اندیشد.

·      ایران اسیر در چنگ عنکبوت مخوف فوندامنتالیسم هم دستکمی از کره جنوبی ندارد.
·      در عرض سی سال در منجلاب فوندامنتالیسم،  پیروان سرسخت هدایت و شاملو و کامو و کافکا بسان میکروب  تکثیر یافته اند.
·      ایران هم به   تیمارستانی بدل شده است.

۴
گاه و بیگاه پر از پنجره های خطرم
به سرم می زند، این مرتبه حتما بپرم.
·      کره های تیمارستان ایران هم بسان کره ای ها از «پنجره های خطر» مملوند و طولی نمی کشد که بالاخره خطر کنند و بسان آنها  بپرند و ضمنا شق القمر کنند.

۵
گاه و بیگاه، شقیقه است و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم

·      شاعر در این بیت شعر، خودش را به تفنگی تشبیه می کند و زندگی را به شقیقه ای.
·      ضمنا جانان خود را به قرص ماهی تشبیه می کند و خود را به پلنگی.
·      رابطه منفی شقیقه و تفنگ و یا دیوانه و زندگی را می توان به ترفندی کشف کرد، ولی کشف رابطه قرص ماه با پلنگ آسان ینست.

·      شاعر در هر صورت دشمن زندگی است و نتیجتا ستایشگر مرگ.
·      این همان نیهلیسم است که فلاسفه فاشیسم از نیچه تا کامو نمایندگی کرده اند و امروزه فوندامنتالیسم های رنگارنگ و امپریالیسم در اقصا نقاط جهان نمایندگی می کنند.
·      کم نیستند فرقه های مذهبی و بغایت خرافی که انتحارات دسته جمعی را سازمان می دهند و اجرا می کنند.

۶
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است.
·      درک منظور شاعر جنون گرفته از این بیت دشوار است.
·      شاید منظور او این باشد که جانان از زندگی دل برنمی کند و او مجبور است که به تنهائی دار باقی را ترک کند.
·      و ضمنا از ترک دار باقی ترس دارد.

۷
تو مادر هستی
خانواده ات را ترک مکن!
·      از این شعار بر دیواره پل عظیم سئول می توان به این نتیجه رسید که اکثریت و یا بخش اعظم قهرمانان انتحار را مادران بالفعل (زنان) و یا احتمالا ـ ضمنا ـ مادران بالقوه (دختران) تشکیل می دهند.
·      کاش خبرنگار مربوطه شعارهای دیگر را نیز منعکس می کرد تا بررسی سوسیولوژیکی بهتری از پدیده انتحار صورت گیرد.

۸
تو مادر هستی
خانواده ات را ترک مکن!

·      اگر استنباط ما درست باشد و قهرمانان انتحار عمدتا از مادران، تشکیل شده باشند، این سؤال قبل از هر چیز مطرح می شود که چرا مادران و یا زنان بالغ جامعه ای دست به انتحار می زنند؟

·      به عبارت دیگر بر سر زنان جامعه پیشرفته سرمایه داری چه بلائی نازل می شود که دستخوش بحران روحی و روانی لاینحلی می گردند و راه خروج از بحران را در  انتحار می بینند؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر