چرخش
فرهنگی ژیژک
فروغ
اسدپور
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک فروغ اسدپور
مسعود بهبودی
پیشکش به پدرمان
محمد علی افراشته
سخنان
رشدی هم
یک نوع روانکاوی است
که
با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در
عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است
و
به نیروهای «لال کننده» و «حماقت آور» این سو هم اشاره دارد
که
چنان تاثیر مهیبی روی برخی گروه ها و البته بیشتر آنها دارند.
این
روانکاوی
چه
تفاوت عظیمی با روانکاوی فرهنگ گرا و یوروسنتریستی ژیژک دارد.
·
فروغ اسدپور پس از صدور رهنمود، به
اصل کار می پردازد.
·
یعنی به «تحلیل» جفنگیات سلمان رشدی
و ژیژک.
·
این بدان معنی است که دیالک تیک
ارزیابی و داوری در منگنه تحلیلی فروغ اسدپور کج و کوله و وارونه می شود.
·
در نمایشنامه ی بلحاظ جامعه شناسی
و روانشناسی ارزشمند و ژرف گوهر مراد تحت عنوان «اتللو در سرزمین عجایب»، هم حضرات
حزب اللهی پس از کلی مرافعه و کشمکش و کلنجار، به این نتیجه می رسند که نمایشنامه
را از آخر شروع به اجرا کنند.
·
جامعه و جهان وارونه خود را در این
چیزها هم عیان می و رسوا سازد.
۱
سخنان
رشدی هم
یک نوع روانکاوی است
·
فروغ اسدپور کمترین علاقه و نیازی
به تحلیل حداقل عینی جفنگ سلمان رشدی است.
·
فروغ اسدپور تنها چیزی که پس از
مقایسه جفنگیات دو نماینده ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه، جلوی خواننده مطالب خود می
گذارد، وجه مشترک اسلوبی طرز تحلیل آنها ست:
·
هر دو بسان خود فروغ اسدپور پسیکولوژیستی
«می اندیشند» و «تحلیل» می کنند که فقط به درد خودشان و حواریون شان می خورد.
·
فروغ اسدپور از محتوای آنتی هومانیستی
و بیگانه ستیز جفنگیات سلمان رشدی ککش هم حتی نمی گزد.
·
و گرنه چگونه می توان سگ توده بود
و از مقایسه توده با گاو و گوساله و گوسفند به خشم نیامد و پارس گوشخراش سر نداد؟
·
ماهیت طبقاتی افراد در این جور چیزها
آشکار می گردد.
۲
اثری از مجید افسر
سخنان
رشدی هم
یک نوع روانکاوی است
که
با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در
عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است
·
کشف دیگر فروغ اسدپور این است که
پسیکولوژیسم سلمان رشدی به «رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت» سرشته است.
·
از همین کشف فروغ اسدپور می توان
دریافت که او نه معنی طنز را می داند و نه معنی حقیقت را.
·
از فروغ اسدپور و دیگر مدعیان چه
پنهان که حقیقت همیشه عینی است.
·
یعنی چیزی مستقل از روان و روانکاوی
و روانشناسی این و آن و دور از دسترس متد و یا اسلوب پسیکولوژیستی است.
·
حقیقت همیشه با کل و با ماهیت در پیوند
ناگسستنی است.
·
ماهیت و کل اما دور از دسترس متد و
یا اسلوب پسیکولوژیستی است.
·
ماهیت و کل حیطه عمل فلسفه و یا
خرد کل اندیش و عام اندیش است.
·
هگل ـ فرزانه بزرگ بورژوازی آغازین
ـ در این زمینه کلام صریحی دارد که هر ننه قمری به غیر از فروغ اسدپور شنیده است:
·
حقیقی کل است، کل حقیقی است.
·
برای نفوذ در ذات و ماهیت چیزها و
پدیده ها هرگز نباید بسان «علمای» طبقه حاکمه از سلمان رشدی تا ژیژک و فروغ اسدپور
و غیره در عرصه پدیده و نمود رحل اقامت افکند و یا درجا زد.
·
بلکه باید به قول حضرت هگل، از پله
های لغزان و دشوار مفاهیم «پایین» رفت و حقیقت عینی دست و پا بسته و گرفتار در غل
و زنجیر پنهان در ظلمات را کشف کرد و بیرون آورد و نشان خلایق داد.
·
اما چنین کاری از دست «علمای» طبقه
حاکمه برنمی آید.
·
نمی تواند هم برآید.
·
چون حقیقت همیشه با خرد همراه و
همنفس است و طبقه حاکمه دیری است که خرد
را زنده بگور کرده و آنسامبلی از تسلیحات خردستیزی تشکیل و توسعه داده است.
·
اتفاقا یکی از تسلیحات خردستیزی (ایراسیونالیسم)،
همین پسیکولوژیسم سلمان رشدی و ژیژک و فروغ اسدپور و شرکا ست.
۳
سخنان رشدی هم
یک نوع روانکاوی است
که با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است.
·
فروغ اسدپور با کشف «رگه های نیرومندی
از حقیقت» در جفنگ سلمان رشدی توده ستیز و مرتجع، ضمنا به تأیید موضع طبقاتی او می
پردازد و وارد سنگر ارتجاعی و فاشیستی او می شود.
·
فرق فروغ اسدپور با سلمان رشدی این
است که«رگه های نیرومندی از حقیقت و طنز» سلمان رشدی برای فروغ اسدپور بشدت تلخ و
غم انگیز اند.
·
احتمالا خود فروغ از محتوا و معنای
این داوری خویش غافل است و بطور مکانیکی و بر طبق عادت آن را بر زبان می راند:
·
چون ضرب المثل ها و اصطلاحاتی دال
بر تلخی حقیقت و طنز رایج اند.
·
ولی این سؤال در هر صورت قابل طرح
است که چرا و به چه دلیل منطقی و تجربی، فروغ اسدپور در جفنگ سلمان رشدی حقیقت و
طنز تلخ و غم انگیزی کشف می کند؟
۴
سخنان رشدی هم
یک نوع روانکاوی است
که با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است.
·
آنچه فروغ اسدپور نمی داند و
دانستنش بی ضرر و ضرور است، این حقیقت امر است که پیش شرط طنزاندیشی و طنزنویسی ،
داشتن سنگر ضد طبقه حاکمه است.
·
به همین دلیل هم همه طنزاندیشان و
طنزنویسان تاریخ بشری بدون استثناء در اوپوزیسیون با طبقه حاکمه بوده اند:
·
خاطرنشان گشتن اسامی خجسته برخی از این
بزرگواران هومانیست و سلحشور بی ضرر و زیان است:
·
اسامی آنتون چخوف، شچدرین، کورت
توخولوسکی، میرزا علی معجز، صابر (هوپ هوپ)، افراشته و غیره از آن جمله اند.
·
روشنفکر وابسته به طبقه حاکمه هرگز
نمی تواند طنز اندیش و طنز نویس باشد.
۵
سخنان
رشدی هم
یک نوع روانکاوی است
که
با وجود رگه های نیرومندی از طنز و حقیقت،
در
عین حال بشدت تلخ و غم انگیز است
و
به نیروهای «لال کننده» و «حماقت آور» این سو هم اشاره دارد
که
چنان تاثیر مهیبی روی برخی گروه ها و البته بیشتر آنها دارند.
·
درک منظور فروغ اسدپور از اشارات
سلمان رشدی به «نیروهای «لال کننده» و «حماقت آور» این سو»، که «چنان تاثیر مهیبی
روی برخی گروه ها و البته بیشتر آنها دارند»، آسان نیست.
صراحت توانگر کند، مرد را
خبر کن فروغ جهانگرد را.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر