پروفسور
دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین
میم شین
1
حقیقت
در فلسفه ارسطو
ارسطو (384 ـ 332 ق. م.)
ارسطو از مهمترین و متنفذترین فلاسفه تاریخ است.
او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم تحت تأثیر جدی قرار
داده است.
از آن جمله اند :
تئوری علوم
منطق
بیولوژی
فیزیک
اتیک
تئوری شعر
تئوری دولت
ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر طبقه بندی کرده است :
ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او اضافه می شود.)
علوم تئوریکی (نظری)
علوم پراتیکی (عملی)
علوم پوئه تیکی (شعری)
علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می شوند :
فلسفه اولین (متافیزیک)
علوم طبیعی
علوم ریاضی (مته متیک)
فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می شود :
تئوری جوهر
تئوری اصول
تئولوژی
·
فلسفه ارسطو حاوی خطوط
ماتریالیستی نیرومندی است.
1
·
ارسطو حقیقت را در وهله اول مشخصه چیزهای واقعی نمی داند.
2
·
او حقیقت را در رابطه ی احکام فرمولبندی شده توسط سوبژکت
شناسنده و ابژکت شناخته شده می جوید.
·
(در دیالک تیک ابژکت و سوبژکت می جوید.)
3
·
ارسطو حقیقت را بمثابه انطباق شناخت ـ به عبارت دقیقتر ـ
انطباق احکام با واقعیت تعریف می کند:
·
«خطا یعنی به آنچه که هست، بگوئی نیست و به آنچه که نیست، بگوئی
هست.
·
حقیقت یعنی به آنچه که هست، بگوئی هست و به آنچه که
نیست، بگوئی نیست.
·
پس کسی که می گوید چیزی هست و یا نیست، یا حقیقت را می
گوید ویا خطا را.»
·
(ارسطو، «متافیزیک»، پ 7)
4
·
«چون حقیقی یا حاوی تأیید است که بر مبنای پیوست استوار است و یا
حاوی تکذیب است که بر مبنای گسست استوار است.
·
اما خطا حاوی چیزی است که با گسست ناسازگار است.
·
حقیقی و خطا در خود چیزها نیستند، آن سان که هر خیری
حقیقی و هر شری خطا باشد.
·
حقیقت در تأمل و تعمق نهفته است.»
·
(ارسطو، «متافیزیک»، ای 4)
5
·
ارسطو ادامه می دهد:
·
«کسی که تفکر مبتنی بر حقیقت دارد، پیوسته را پیوسته و گسسته را
گسسته تلقی می کند.
·
اما کسی که تفکرش مبتنی بر خطا ست، واقعیت امر را وارونه
تلقی می کند.
·
مثلا خردمند بودن تو به این دلیل نیست که ما بنا بر
حقیقت به این نتیجه رسیده ایم که تو خردمندی.
·
بلکه خردمندی تو بدلیل خردمند بودن تو ست و لذا ما حقیقت
را می گوییم، اگر تو را خردمند بنامیم.»
·
(ارسطو، «متافیزیک»، او 10)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر