سیاوش
کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
لیسانس حقوق و علوم سیاسی
کارمند وزارت بهداری
شین میم شین
تلاشی برای تحلیل شعر پویندگان
ادامه
مفهوم «تعقیب ترس» و«راندن ترس»
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
لیسانس حقوق و علوم سیاسی
کارمند وزارت بهداری
شین میم شین
تلاشی برای تحلیل شعر پویندگان
ادامه
مفهوم «تعقیب ترس» و«راندن ترس»
· معمولا ترس انسان ها را در همه لحظات زندگی همراهی می
کند و به حکم غریزه بقا ـ به مثابه تعیین کننده ترین غریزه موجودات زنده ـ انسان را به فرار از خطر تهییج
می کند.
· مثلا از مرزهای میهن به هر مصیبتی
و تحت تحمل هر ذلتی بیرون می راند و دربدر دیار غربت و گرفتار هر گونه خفت و ذلت
می سازد.
۱
آنان به مرگ وام ندارند
آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
آنان که ترس را
تا پشت مرزهای زمان راندند
آنان به مرگ وام ندارند
آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
آنان که ترس را
تا پشت مرزهای زمان راندند
· سیاوش در این بند شعر، جای سوبژکت و اوبژکت را عوض می کند.
· چنین چیزی محال است.
· موجود زنده بدون ترس نمی تواند حتی یک لحظه
زنده بماند.
۲
· این به معنی از کار انداختن غریزه قدر قدرت بقا ست.
· این به معنی انتحار داوطلبانه است.
۳
· بیشک منظور سیاوش نیز تصویر همین
نیت و کردوکار بوده است.
· چون آوانتوریسم چپ (فدائیان خلق و
دیگر گروه های حامل داس و چکش تقلبی) و آوانتوریسم راست (فدائیان اسلام و مجاهدین
اسلام و خلق و غیره) نمایندگان نظری و عملی (تئوریکی و پراتیکی) نیهلیسم بوده اند
و کماکان هم هستند.
۴
· امروزه فوندامنتالیسم شیعی و سنی
نیز همین نیهلیسم را هم بلحاظ نظری و هم بطرز عملی نمایندگی می کنند.
· به همین دلیل حریفی فوندامنتالیسم
را «نیهلیسم نقابدار» نامیده است.
۵
آنان به مرگ وام ندارند
آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
آنان که ترس را
تا پشت مرزهای زمان راندند
آنان به مرگ وام ندارند
آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
آنان که ترس را
تا پشت مرزهای زمان راندند
· غلبه مطلق بر غریزه به معنی تخریب بی برگشت دیالک تیک غریزه و عقل است.
· به معنی بسط و تعمیم دیالک تیک غریزه و عقل به شکل دیالک تیک واره (دوئالیسم) هیچ و
همه چیز است.
· به معنی قدر قدرتی مطلق عقل کاذب است.
· عقلی که در واقع، نه عقل، بلکه
اراده است.
۶
· سیاوش در هر صورت ـ چه آگاهانه و
چه بطور غریزی ـ طبقاتی یعنی بطور خودپو ـ به گرایش ولونتاریستی (اراده گرائی)
آوانتوریسم چپ و راست اشاره دارد.
۷
· ولونتاریسم (اراده گرائی) نیز بسان آوانتوریسم
از گرایشات مهم در ایده ئولوژی همه طبقات اجتماعی واپسین (چه برده داری واپسین، چه
فئودالیسم واپسین و چه بورژوازی واپسین) است.
۸
·
در هر صورت نوجوانانی که هنوز نمی توانند اسم خود را هجی
کنند، هرگز نمی توانند به درجه مظاهر «عقل محض» (کانت) و یا «جوهر عقل» (حافظ) ارتقا داده شوند.
·
نمایندگان آوانتوریسم از هر نوع هنوز هم حی و حاضرند و غیر از عقل،
همه چیز دارند.
۹
آنان به مرگ وام ندارند
آنان فراز بام تهور
افراشتند نام
آنان به مرگ وام ندارند
آنان فراز بام تهور
افراشتند نام
·
ضمنا عقل را نمی توان با تهور و یا با غلبه بر غریزه ترس بدست آورد.
·
برای کسب عقل باید زحمت عرقریز تجربه و تفکر و شناخت را داوطلبانه به جان خرید.
· کم نبوده اند، خردستیزان قهاری که
تا اخرین گلوله خود جنگیده اند.
· اتفاقا همرزم و همسنگر سیاوش یعنی
برتولت برشت، همین تهور و جنگ تا آخرین نفس و گلوله سربازان مسموم از
ایراسیونالیسم (خردستیزی) ایده ئولوژی فاشیسم (بورژوائی واپسین) را به نقد می کشد
و مورد تمسخر قرار می دهد.
۱۰
· اگر نیت سیاوش سر هم بندی
کردن فضیلتی از تهور و بی باکی باشد، خطای فکری خطیری است.
· ترس که عیب
نیست.
· ترس پاسبان و
پاسدار طبیعی و غریزی اندام هر موجود زنده ای است.
۱۱
· سر هم بندی
کردن فضیلتی از تهور و بی باکی، کمترین ربطی به ایده ئولوژی توده های رنجبر
ندارد.
· بلکه یکی از
خصوصیات کماکان معتبر و مؤثر اشرافیت برده داری (اسلامی)، فئودالی
و طبقات اجتماعی واپسین از همه رنگ است و دست در دست و حتی نفس به
نفس با ولونتاریسم و آوانتوریسم می رود.
۱۲
· انسان و اصولا هر موجود زنده در
چارچوب دیالک تیکی از ترس و تهور زندگی، کار و پیکار می کند و سر هم بندی
کردن سوبژکتیو و مصلحتی فضیلتی از تهور و یا ترس با خرد اندیشنده و
راهگشا سازگار نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر