مهدی اخوان ثالث
در سوگ فروغ
پیشکش
به دوست دردمندمان
مینا
·
نمی گردد زبانم تا بگویم ماجرا چون
بود
·
دریغ و درد
·
هنوز از مرگ نیما من دلم خون بود
·
چه بود این تیر بی رحم از کجا آمد
·
که غمگین باغ بی آواز ما را باز
·
در این محرومی و عریانی پاییز، بدین
سان ناگهان خاموش و خالی کرد
·
از آن تنها و تنها قمری محزون
خوشخوان نیز؟
·
چه جانسوز و چه وحشت آور است این
درد
·
نمی خواهم، نمی آید مرا باور
·
و من با این شبیخون های بی شرمانه
و شومی که دارد مرگ
·
بدم می آید از این زندگی دیگر
·
بسی پیغام ها، سوگند ها دادم
·
خدا را با شکسته تر دل و با خسته
تر خاطر
·
نهادم دست های خویش چون زنهاریان
بر سر
·
که زنهار، ای خدا، ای داور، ای
دادار
·
تو را هم با تو سوگند، آی
·
مبادا راست باشد این خبر، زنهار
·
تو آخر وحشت و اندوه را نشناختی
هرگز
·
و نفشرده است هرگز پنجه ی بغضی گلویت
را
·
نمی دانی چه چنگی در جگر می افکند،
این درد!
·
خداوندا، خداوندا
·
به هر چه نیک و نیکی، هر چه اشک
گرم و آه سرد
·
تو کاری کن نباشد، راست
·
همین، تنها تو می دانی، چه باید
کرد
·
نمی دانم، اگر خون من او را بکار آید،
دریغی نیست
·
تو کاری کن، بتوانم ببینم، زنده
مانده است او
·
و بینم باز هست و باز خندان است،
خوش، بر روی دشمن هم
·
و بینم باز
·
گشوده در به روی دوست
·
نشسته مهربان و گربه اش را بر روی
دامن نشانده است او
·
الا یا هر چه ز این جنبنده ای، جانی،
جمادی یا نبات از تو
·
سپهر و آنهمه اختر
·
زمین و اینهمه صحرا و کوه و بیشه و
دریا
·
جهان ها با جهان ها بازی مرگ و حیات
از تو،
·
سلام دردمندی هست
·
و سوگندی و زنهاری
·
الا
یا هر چه هست کاینات از تو
·
به تو سوگند
·
دگر ره، با تو ایمان خواهم آوردن
·
و باور می کنم - بی شک - همه پیغمبرانت
را
·
مبادا راست باشد، این خبر، زنهار
·
مکن، مپسند این، مگذار
·
ببین، آخر پناه آورده ای، زنهار می
خواهد
·
پس از عمری، همین یک آرزو، یک خواست
·
همین یک بار می خواهد
·
ببین، غمگین دلم با وحشت و با درد
می گرید
·
خداوندا، به حق هر چه مردانند
·
ببین ، یک مرد می گرید.
·
چه سود اما، دریغ و درد
·
در این تاریکنای کور بی روزن
·
در این شب های شوم اختر که قحطستان
جاوید است
·
همه دارایی ما، دولت ما، نور ما،
چشم و چراغ ما
·
برفت از دست
·
دریغا آن پریشا دخت شعر آدمیزادان
·
نهان شد، رفت،
·
از این نفرین شده، مسکین خراب آباد
·
دریغا، آن زن مردانه تر از هر چه
مردانند
·
آن آزاده، آن آزاد
·
دریغا، آن پریشادخت
·
نهان شد در تجیر (پرده کلفت کرباسی) ابرهای خاک و اکنون آسمان ها را ز چشم اختران دور
دست شعر
·
به خاک او نثاری هست، هر شب، پاک.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر