۱۳۹۳ دی ۱۷, چهارشنبه

تمرین تفکر مفهومی (154 )


شین میم شین
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 147 ـ 148.)

شبی رفته بودم به کنجی فراز
به چشمم در آمد سیاهی دراز

تو گفتی که عفریت بالقیس بود
به زشتی نمودار ابلیس بود

در آغوش وی دختری چون قمر
فرو برده دندان به لب هاش در

·        سعدی در این شعر، دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک تیک خدا و ابلیس، دیالک تیک زیبائی و زشتی و دیالک تیک سپیدی و سیاهی بسط و تعمیم می دهد.
·        او از انسان سیاه پوست با لحن اشراف فئودال، بنده دار و دربار سخن می گوید.
·        تار و پود کلام او به زهر نژادپرستی آلوده است.
·        او با همین لحن فئودالی در باره زرتشتی ها، مسیحی ها و یهودی ها نیز سخن می گوید.

·        سعدی در هیئت انسان سیاه پوست، نه انسان، بلکه شبح سیاه درازی می بیند، که به «عفریت بالقیس» شباهت دارد و از زشتی تجسم «ابلیس» است.
·        سعدی را هر رژیم هومانیستی باید به خاطر تبعیض نژادی به محاکمه کشد و درملأ عام محکوم کند، تا عبرتی برای نژادپرستان انسان ستیز باشد.

·        این طرز نگرش سعدی فرق چندانی با طرز نگرش فاشیست های آلمانی، ایتالیائی و نژادپرستان آمریکائی و آفریقای جنوبی ندارد.

·        کسی که دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را به هزاران شکل مختلف از دیالک تیک صورت و سیرت (معنی و مغز) بسط و تعمیم داده، صورت را هیچ شمرده و سیرت و معنی و مغز را همه چیز قلمداد کرده، اکنون رنگ پوست انسانی را بهانه تنزل او تا درجه عفریت و ابلیس و هیولا قرار می دهد:

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار

·        توصیف حکیم قرون وسطی از زن سفید پوست شنیدنی است:
·        «در آغوش وی دختری چون قمر»

·        سفیدی پوست، همان و بدل شدن فرد مورد نظر به ماه زیبا، همان.
·        پس منظور از هیچ بودن صورت زیبای ظاهر چه بوده و چیست؟

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر