سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
لیسانس حقوق و علوم سیاسی
کارمند وزارت بهداری
شین میم شین
به سرخی آتش به طعم دود
ادامه
بند پنجم
وقتی غرور چشمش را با دست می کند
و کینه بر زمین های باطل
می افکند شیار
وقتی گوزن های گریزنده
ـ دلسیر از سیاحت کشتارگاه عشق
مشتاق دشت بی حصار آزادی
همواره
در معبر قرق ـ
قلب نجیب خود را آماج می کنند
غم می کشد دلم
غم می برد دلم
بر چشم های من
غم می کند زمین و زمان تیره و تباه!
·
اکنون تحلیل علمی «حرکات آوانتوریستی
و یا چریکی کذائی» آغاز می شود که ماجرای
سیاهکل نقطه آغازین آنها ست.
·
سیاوش به تشریح چند و چون «کویر»
(جامعه) و تأثیرات آن در روان انسان ها می
پردازد.
واکنش اول
غرور چشمش را با دست می کند.
·
در کویر جامعه، شرایطی حکمفرما ست که سبب می شود، تا «غرور چشمش را با دست بر کند.»
·
شرایط سرشته به دهشت را بهتر از این نمی توان تصور و
تصویر کرد و تجسم مادی بخشید:
1
·
غرور آدم واره گشته (پرسونیفیکاسیون) با دست خود به کندن
چشم خویش مجبور می شود.
2
·
بر سر اعضای جامعه بلائی آورده می شود که غرورشان لگدمال
می گردد و غرور لگدمالگشته برای نجات آبروی خویش ـ «بالاتر از سیاهی رنگی نیست» بر
لب ـ دل به دریا می زند، هر چه بادا باد.
3
·
به آذین پیر خواهد گفت که در زندان فوندامنتالیسم فئودالی تصمیم
به انتحار گرفته بود و او نه اولین کسی است که به این مرحله می رسد و نه آخرین.
4
·
کویر زلال ترین فرزندان خویش را به حدی تحت فشار و تحقیر و
توهین قرار می دهد که مرگ فجیع را (کندن چشم خویش به دست خویش را) بر زندگی ذلت
بار ترجیح می دهند.
واکنش دوم
و کینه بر زمین های باطل می افکند شیار!
·
واکنش غرور را دیدیم و
اکنون واکنش کینه را از زبان شاعر می شنویم:
·
«و کینه بر زمین های باطل می افکند
شیار!»
1
·
کینه تجسم یافته و آدم واره گشته ـ تحت فشار خارق العاده
و در شرایط بسته بودن همه منافذ و مجاری اعتراض و ابراز وجود ـ به زمین های باطل ـ حتی ـ شخم و شیار می زند و بذر می
افشاند.
2
·
ما اینجا با دیالک تیک کنش
و واکنش (عمل و عکس العمل) چه بسا
کور، بی ثمر و خردستیز سر و کار داریم.
3
·
شورش کور برده های هر روز میرنده ی نا
امید برای ابراز آدمیت خویش!
4
·
این چیزی جز «رد تئوری بقاء» امیر پرویز پویان و عصیان آلبر کامو و جلال و
نیهلیسم نیچه نیست.
5
·
به تنگ آمدن غریزی انسان و چنگ افکندن بر صورت غول قدر
قدرت و حتی حقیقت.
6
·
تولید جو وحشت برای حکومت مبتنی و متکی بر ترور و سرکوب
و وحشت.
الف
·
ترور بمثابه کنش و واکنش،
علت و معلول.
ب
·
ترور بمثابه «هم استراتژی ـ هم تاکتیک»، از هر دو سوی
جبهه نبرد.
·
خردستیزی عریان!
7
·
اکنون که در هر حال کشته خواهیم شد، پس بگذار هراسی
بیفکنیم، زخمی بزنیم، بکشیم و کشته شویم.
·
واکنش بمثابه نشانه آدمیت، زنده بودن و
اندیشنده بودن!
8
·
شخم و شیار زدن بر زمین های بی حاصل ـ اما ـ برای جامعه ی
کویری می تواند خیلی گران تمام شود.
9
·
رهائی اجتماعی یعنی خود رهاسازی جامعه و نه
ظهور ناجی موعود و اهدای رهائی به ساکنین جامعه کویر واره.
10
·
واکنش کور می تواند برای جامعه بسیار گران تمام شود.
الف
·
جامعه می تواند زلال ترین ارواح خود را برایگان از دست
دهد و فردا در روز قیامت، زمام توده های عاصی به دست مشتی رمال و فال بین و
عوامفریب بیفتد.
ب
·
سیاوش ـ پارتیزان ترین پارتیزانشاعر
ـ این را می داند و چه خوب می داند.
·
غم لاعلاج سیاوش نیز
از همین رو ست.
11
·
ما هرچه بیشتر در گنجینه شعر
سیاوش غور می کنیم، به همان اندازه بیشتر، از عظمت و غنای معنوی او به حیرت
می افتیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر