۱۳۹۳ دی ۲۹, دوشنبه

حقوق طبیعی (12)


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

IV
حقوق طبیعی و یا حقوق عقلی غیرمذهبی
قرن هفدهم و هجدهم
 ادامه

6
تئوری های حقوق طبیعی در آلمان

·        تاریخ تفکر مبتنی بر حقوق طبیعی در قرن هفدهم و هجدهم میلادی در آلمان، اگرچه درگرایشات اصلی اش به همان سان بوده است، ولی حاوی خود ویژگی هایی نیز بوده است:

1
یوهانس آلتوزیوس

·        در اوایل قرن هفدهم کالوینیست مؤمنی بنام یوهانس آلتوزیوس (1557 ـ 1638) اصل خود مختاری مردم و حق مقاومت بر ضد حاکم پیمان شکن را بر مبنای حقوق طبیعی اثبات می کند.

2
ساموئل پوفندورف

·        ساموئل پوفندورف (1632 ـ 1694 میلادی)  که اولین پروفسور حقوق طبیعی در سال 1661 میلادی شده بود، با جهان فکری هوگو گروتیوس و توماس هوبس آشنا بود، اما خود ـ قبل از همه ـ در تئوری حقوق طبیعی خویش طرفدار حقوق طبیعی لوتری بوده است، که در وهله اول یک آموزش شهروندی و اتیک (اخلاق)  دولتی محسوب می شود.

·        بنظر او (بنظر گروتیوس نیز) انسان طبیعتا یک موجود اجتماعگرا است.
·        پوفندورف که پیدایش دولت ـ بمثابه فرم همزیستی داوطلبانه انسان ها ـ را از نیاز انسان ها به تکمیل نتیجه می گیرد، ایدئالش حکومت مطلقه معتدل و میانه رو است.

3

توماسیوس، لایب نیتس، ولف

·        تئوری حقوق طبیعی توماسیوس (1622 ـ 1684)، لایب نیتس (1646 ـ 1716) و ولف (1679 ـ 1754)  نیز (بر خلاف تئوری های حقوق طبیعی انگلستان و فرانسه) توسعه و تکامل پیگیر پیدا نمی کند.

4
 کانت

·        تئوری حقوق طبیعی تنها در پایان قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم بوسیله کانت (1724 ـ 1804)، فیشته (1762 ـ 1814) و قبل از همه، بوسیله هگل (1770 ـ 1831)  به مواضع انگلستان و فرانسه می رسد و ضمنا با به خدمت گرفتن تجارب انقلاب فرانسه توسعه و تکامل می یابد.

1
·        کانت اندیشه ی روی برتافتن از نظریه وضع طبیعی ایدئال و حقوق طبیعی مطلق را به اتمام می رساند.

2
·        بنظر کانت، وضع طبیعی اگرچه مبتنی بر بی عدالتی نیست، اما مبتنی بر بی حقوقی است.

3
·        بنظر او با اتحاد تعداد بیشماری از انسان ها تحت قوانین حقوقی، دولت بوجود می آید.
·        (کانت، «متافیزیک عادات»، پاارگراف 44)

4
·        قوه مقننه فقط می تواند شامل حال اراده و خواست جمعی مردم باشد و رئیس دولت تنها می تواند نماینده آن باشد.

5
·        کانت به پیروی از هوبس به این نتیجه می رسد که «مردم بر ضد رئیس دولت قانونی حق مقاومت ندارند.
·        زیرا وضع حقوقی تنها بشرط تبعیت مردم از اراده قانونگزار عمومی او می تواند امکان پذیر گردد.

6
·        از این رو مردم حق قیام ندارند، چه برسد به حق شورش بر ضد او ـ بمثابه شخص منفرد (سلطان) ـ به بهانه سوء استفاده از قدرت (خود کامگی)، حمله به شخص او و بخطر انداختن جان او....

7
·        تغییر قانون اساسی دولتی غلط که بعضی وقت ها می تواند ضروری باشد، تنها توسط خود خود مختار (حاکم، سلطان)  می تواند از طریق رفرم صورت گیرد، ولی نه بوسیله مردم، از طریق انقلاب.»

8
·        کانت ادامه می دهد:
·        «اگر روزی انقلابی پیروز شود و قانون اساسی جدیدی تصویب گردد، آنگاه غیرقانونی بودن عمل آغازین (انقلاب) و غیر قانونی بودن اجرای قانون اساسی جدید نباید سبب نافرمانی تبعه کشور ـ بمثابه شهروندان خوب دولت ـ از انتظام جدید چیزها شود و آنها نباید از اطاعت صادقانه از ریاست جدید دولت خود داری کنند.»
·        (کانت، «متافیزیک عادات»، پاارگراف 49)

5
 فیشته

·        گرایش فیشته مبتنی است بر گذار از دولت فعلی موجود به دولت عقلی آتی که در آن تضاد میان حقوق طبیعی و نهادهای حکومتی ازبین رفته است.
·        در کتاب فیشته تحت عنوان «مبانی حقوق طبیعی» (1796 میلادی)  دو جنبه بویژه جالب اند:

الف
·        جنبه اول نگرش های اجتماعی اند که در این نوشته توسعه داده شده اند.

ب
·        جنبه دوم  اثبات مجدد حق انقلاب است.
·        (مانفرد بور، 1965)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر