نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
حکم یازدهم
منی که همه دارائی اش چراغی و پنجره ای و دلی و خیال عشق
تلخی است.
·
سیاوش در این حکم، از حقیقت امر
دیگری پرده برمی دارد:
·
از دار و ندار من نیما به مثابه
شاعر و در واقع از دار و ندار پاسداران بی توقع نور!
1
·
سیاوش از سوئی دیالک تیک ثروت مادی
و ثروت معنوی را به شکل دیالک تیک چراغ و پنجره و دیالک
تیک دل و خیال عشق تلخ بسط و تعمیم می دهد و از سوی دیگر دیالک تیک وسیله و
هدف را به شکل دیالک تیک چراغ و پنجره و دل و عشق و شب ستیزی.
2
·
من نیما تامت دار و ندار مادی و معنوی
خود را به تسلیحات ستیز بر ضد ظلمت بدل
کرده است:
·
این به معنی وقف مطلق خویش به امر
رهایش اجتماعی است.
3
·
چنین پدیده هائی حتی در مقیاس جهانی
بندرت به چشم می خورند.
4
·
ملت ایران اگر نان ندارد، بخورد،
در عوض صف طویلی از پهلوانان اساطیری بی نظیر و بی همتا دارد:
·
پهلوانان عاشق رهایش اجتماعی از سر
تا پا.
5
·
سنتی دیرین و دیرنده که اندیشیدن
حتی بدان تار و پود روان آدمی را از ریشه منقلب می کند.
6
·
وصیت نامه های پهلوانان
رهایش اجتماعی از سرهنگ کبیری تا سرداران فروتن دیگر، در آستانه اعدام بر صحت بی
چون و چرای همین گزارش سیاوش دلالت دارند:
·
چراغی، پنجره ای،
دلی و خیال عشق تلخی!
·
همین و بس!
·
بشردوستان ژنده پوش از سر تا پا از
این قرارند.
·
دلاورانی نیمه خدا ـ نیمه انسان!
·
از تبار پرومته ـ آورنده آتش، آموزگار
دانش، معالج امراض و مقهور قهر خدایان ستمگر، مسمارکوب صخره ها، با سینه ای
فراخگشوده بسان سفره ای برای پرندگان تیزمنقار سینه در و جگرخوار!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر