سرچشمه:
صفحه فیسبوک
علی فولادین
تروتسکی
«اخلاق آنها و اخلاق ما»
تحلیلی از مسعود بهبودی
ما به اين سبب خود
را ماترياليست ديالکتيک می خوانيم که
ريشه های آن نه در
آسمان و نه در اعماق آزادی اراده های ما،
بلکه در واقعيت
عينی، در طبيعت نهفته است.
·
ما نمی دانیم که پدرمان در چه
رابطه ای و بنا بر چه ضرورتی این جفنگ را سر هم بندی کرده است.
·
قرار بود که موضوع مطلب و یا
سخنرانی، «اخلاق ما و اخلاق آنها» باشد.
·
ولی سخن با جفنگ آغاز می شود.
·
آدم بی اختیار یاد انشاء های مدارس
ایران می افتد.
·
موضوع انشاء، مثلا «علم بهتر است
یا ثروت» بوده و ما می زدیم به صحرای محشر و از جایگزینی لایزال فصول سال به ارجحیت
علم بر ثروت می رسیدیم.
·
قضیه پدر ما هم از همین قرار است:
1
ما به اين سبب خود
را ماترياليست ديالکتيک می خوانيم که
ريشه های آن نه در
آسمان و نه در اعماق آزادی اراده های ما،
بلکه در واقعيت
عينی، در طبيعت نهفته است.
·
از همین جمله تروتسکی می توان سطح
فوق العاده نازل توسعه فکری در زمان پیروزی انقلاب اکتبر را دریافت.
·
تروتسکی تازه یکی از سران انقلاب
اکتبر بوده است.
·
تو خود حدیث مفصل بخوان از این
اوضاع.
·
اما معایب این جمله تروتسکی از چه
قرارند؟
2
ما به اين سبب خود
را ماترياليست ديالکتيک می خوانيم
·
هیچ آدم عاقلی خود را «ماتریالیست دیالک
تیکی» نمی نامد.
·
ماتریالیسم دیالک تیکی یکی از
اجزای فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی است که همراه با ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت
مارکسیستی ـ لنینیستی جهان بینی طبقه کارگر را تشکیل می دهد.
3
ما به اين سبب خود
را ماترياليست ديالکتيک می خوانيم که
ريشه های آن نه در
آسمان و نه در اعماق آزادی اراده های ما،
بلکه در واقعيت
عينی، در طبيعت نهفته است.
·
منظور از ریشه های ماتریالیسم دیالک
تیکی چیست؟
·
ماتریالیسم دیالک تیکی از دو جزء ماتریالیسم
و دیالک تیک تشکیل می یابد.
4
·
ماتریالیسم مکتبی و یا گرایشی فلسفی
است.
·
به قول حریفی به نام انگلس، مرزبندی
میان دو گرایش اصلی فلسفی با نحوه پاسخ به مسئله اساسی فلسفه صورت می گیرد:
الف
·
تقدم قایل شدن به ماده نسبت به روح
حاکی از داشتن جهان بینی ماتریالیستی است.
ب
·
تقدم قایل شدن به روح نسبت به ماده
حاکی از داشتن جهان بینی ایدئالیستی است.
5
·
دیالک تیک متد و اسلوب بینشی است.
·
تفاوت و تضاد میان متد متافیزیکی و
متد دیالک تیکی عبارت از این است که متد دیالک تیکی، هستی (طبیعت، جامعه و تفکر) را جولانگاه وحدت اضداد می داند، در حالیکه متد متافیزیکی
میان اقطاب دیالک تیکی دیوار می کشد و
منکر وحدت اضداد است.
6
تندیس هگل و مارکس در پکن
·
هم جهان بینی ایدئالیستی می تواند دیالک
تیکی باشد و هم جهان بینی ماتریالیستی.
·
تفاوت و تضاد هگل با مارکس و انگلس
و لنین همین جا ست.
·
هگل نماینده ایدئالیسم دیالک تیکی است
و مارکس و انگلس و لنین نمایندگان ماتریالیسم دیالک تیکی اند.
·
احتمالا منظور تروتسکی هم همین
بوده است:
·
«جهان بینی ما (کمونیست ها) ماتریالیستی و
متد فکری ما دیالک تیکی است.»
7
ما به اين سبب خود
را ماترياليست ديالکتيک می خوانيم که
ريشه های آن نه در
آسمان و نه در اعماق آزادی اراده های ما،
بلکه در واقعيت
عينی، در طبيعت نهفته است.
·
ریشه های ماتریالیسم دیالک تیکی در
آسمان و طبیعت و اراده کسی نیست.
·
ماتریالیسم و عناوین منطبق با آن از
قیبل ناتورالیسم و غیره در تضاد ماتریالیسم و ایدئالیسم وجود دارد و نه در خارج از
این تضاد.
·
در واقعیت عینی و طبیعت نمی توان ماتریالیسم
دیالک تیکی و یا ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی و یا ایدئالیسم دیالک تیکی و متافیزیکی
پیدا کرد.
·
تروتسکی منظور دیگری داشته و نادرست
فرمولبندی کرده است.
8
ما به اين سبب خود
را ماترياليست ديالکتيک می خوانيم که
ريشه های آن نه در
آسمان و نه در اعماق آزادی اراده های ما،
بلکه در واقعيت
عينی، در طبيعت نهفته است.
·
ایراد بینشی دیگر این جمله تروتسکی
این است که در آن، میان واقعیت عینی و طبیعت علامت تساوی گذاشته می شود.
·
در حالیکه واقعیت عینی مقوله ای غنی
تر و دقیق تر از مفهوم طبیعت است و تعریف فلسفی بکلی دیگری دارد.
الف
·
در چارچوب مسأله اساسی
فلسفه، واقعیت عینی عبارت است از جهان مادی که در خارج از شعور انسانی و
مستقل از آن وجود دارد و بوسیله شعور انعکاس می یابد.
·
از این رو مفهوم واقعیت
عینی می تواند مترادف با مفهوم «جهان مادی»
باشد.
·
مراجعه کنید به ماده در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ب
·
طبیعت معانی متفاوتی دارد:
معنی اول
·
طبیعت به چیزها و پدیده هائی اطلاق می شود که مستقل از
شعور و در خارج از آن وجود دارند و در کل
تنوع فرم های خود با شعور تفاوت دارند.
·
معنی طبیعت به این معنا با ماده
یکسان است.
1
·
طبیعت نه تنها مقدم بر شعور است، بلکه حتی قبل از اینکه
انسان و سایر موجودات زنده بوجود آیند، یعنی قبل از اینکه شعور بطورکلی تشکیل شده
باشد، وجود داشته است.
2
·
مسئله مربوط به رابطه میان طبیعت و شعور، رابطه میان
ماده و روح، مسئله اساسی فلسفه را تشکیل می دهد.
الف
·
پاسخ به این مسئله که آیا طبیعت مقدم بر شعور است و یا شعور
مقدم بر طبیعت است، فلاسفه را به طرفداران دو مکتب متضاد ماتریالیسم و ایدئالیسم
تقسیم بندی می کند.
ب
·
فلاسفه ماتریالیست طبیعت را بر شعور مقدم می دانند.
ت
·
به قول لنین، طبیعت در آغاز، در شرایطی وجود داشته که نه
انسانی و نه بطورکلی موجود زنده ای وجود داشته است.
·
نمی توانست هم وجود داشته باشد.
3
·
انسان محصول طبیعت است.
الف
·
انسان بمثابه موجودی بیولوژیکی، بخشی از طبیعت است، ولی
می تواند بر طبیعت چیره شود و بواسطه کار در
مقابل آن قرار گیرد.
ب
·
انسان ببرکت کار، اهداف خود را در اشیاء طبیعی جامه عمل
می پوشاند.
ت
·
انسان ببرکت کار، طبیعت را تغییر می دهد.
پ
·
انسان ببرکت کار، طبیعت را با نیازهای خود سازگار می
سازد و بدین طریق بر طبیعت تسلط می یابد.
ث
·
این تسلط اما در قطع رابطه انسان با طبیعت صورت نمی
گیرد، بلکه در شناخت همواره عمیقتر طبیعت و استفاده از قوانین آن برای اهداف
انسانی صورت می گیرد.
4
·
درجه تسلط انسان بر طبیعت را درجه توسعه علوم و سطح
تولید مشخص می سازد.
5
·
جهان بینی مذهبی، برخلاف ماتریالیسم فلسفی، «ماوراء
الطبیعه» را بر طبیعت مقدم می داند و طبیعت را مخلوق موجودی ماورای طبیعی و وابسته
بدان می پندارد.
6
·
جهان بینی مذهبی برای طبیعت وجود روحی (الهی) قائل می
شود.
7
·
جریانات ایدئالیستی مختلف، طبیعت را منشق از ایده، روح، «من»
و یا ماهیات دیگر قلمداد می کنند و بمثابه امری ثانوی در نظر می گیرند.
الف
·
بنظر هگل، طبیعت عبارت است از فرودآئی مفهوم تا مرحله
چیزهای نمودین
ب
·
ته ئیسم خدا و طبیعت را از یکدیگر منفصل می کند و خدا را به مقام
خالق طبیعت اعتلا می دهد.
·
مراجعه کنید به ته ئیسم در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
ت
·
پانته ئیسم (همه خدائی) خدا و طبیعت را یکی می انگارد.
·
مراجعه کنید به پانته ئیسم (همه خدائی)، عرفان در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
معنی دوم
·
طبیعت به مجموعه فرم های حرکت طبیعی ماده در مغایرت با
جامعه اطلاق می شود.
·
طبیعت به این معنا به دو دسته متفاوت تقسیم بندی می شود:
الف
·
طبیعت آلی (ارگانیک) به فرم های حرکت بیولوژیکی و فرم
های ساختاری ماده اطلاق می شود.
ب
·
طبیعت معدنی و غیرآلی (غیرارگانیک) به مجموعه فرم های
حرکتی و ساختاری ماده اطلاق می شود که در مرحله نازلتر از مرحله بیولوژیکی قرار
دارند.
معنی سوم
·
طبیعت در مغایرت با فرهنگ بکار می رود.
الف
·
طبیعت به هر آنچه که توسط انسان تغییر نیافته، اطلاق می
شود.
ب
·
طبیعت به هر آنچه که بوسیله انسان ساخته نشده اطلاق می
شود.
ت
·
طبیعت بههر آنچه که مستقل از کردوکار انسانی پدید آمده اطلاق
می شود..
معنی چهارم
·
طبیعت به معنی ماهیت درونی چیزها،
پدیده ها و سیستم ها نیز بکار می رود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر