۱۳۹۳ آذر ۱۳, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (26)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
 
1
این نوع دیگری از فوندامنتالیسم است که مد شده است.
دار و دسته خمینی برگشت به ریشه ها (فوندامنت ها) (فوندامنتالیسم)  را به عنوان برگشت به بربریت صدر اسلام (دوره برده داری) ترجمه می کنند
و این دار و دسته ها هم به برگشت به عهد کوروش در چند هزار قبل
و هر دو مرتب خرافه تولید می کنند
و به خورد خلایق خر تر از خود می دهند.

آن سان که انگار صدر اسلام و یا صدر کوروش
مدینه فاضله افلاطونی 
بوده است.
اینها بظاهر و در حد حرف
هندوانه زیر بغل  ایرانی انتزاعی می چپانند
و در عمل نظر به ماضی برباد رفته دارند.
    ارتجاع همین است، دیگر.
نظر بر گذشته داشتن به جای پیریزی طرح اتی نوین و انقلابی
عوامفریبی عریان هم همین است.
وظیقه اکید روشنگری نقد علمی و انقلابی این جفنگیات است.

2
 ساناز زارع ثانی
   (سپتامبر 2014)  
شعر

از دور می آیی
مثل رؤیایی که از سنگ آسمانی گریخته

به زمینِ من که می رسی
سیاره ای شده ای پر از غبار خاطره ها
سنگین شده ای و در دهانت آتشفشان ها کمین کرده اند.

به زمین من که می رسی
خودت را می کوبی به اولین کوه
به اولین کلمه
و مذاب روی دفترم می ریزی.

همیشه بعد از انفجار است که چیزی زاده می شود.
مثل زندگی بعد از بیگ بنگ
مثل زمین بعد از زندگی
مثل میمون بعد از زمین
مثل شاعر بعد از میمون
مثل کتاب بعد از شاعر
و گوش های زیاد بعد از کتاب.

گوش های زیاد در گوشه های شهری که بعد از انفجار بمب پیدا شده بود .

گوش ها
هرگز سواد خواندن نداشتند
و شاعران هرگز نایی برای داد زدن!

حرف ها در کلمات ماندند
کلمات در شاعران
و شاعران آهسته در کتاب های شان قدم زدند .

پایان

شعر فوق العاده زیبائی است.
با ایرادات نظری و بینشی جدی زیر:  

الف
  بیگ بنگ یاوه ای بیش نیست.
ماده (واقعیت عینی) ازلی و ابدی است.

ب
حیات نه قبل از زمین، بلکه در دامن زمین پدید آمده است.
حیات مولود زمین است.

ت
تکلم و یا زبان همزاد تفکر است و هر دو فرزندان دوقلوی کار مادی اند

پ
 و کار مادی همیشه دیالک تیکی از اوبژکت و سوبژکت است
دیالک تیکی از عین و ذهن است
دیالک تیکی از کار مادی و کار فکری است

ث
شعر نه مولود شعرا بلکه مولود کار است
و هر مولدی فی نفسه شاعری، ترانه سرائی و ترانه خوانی است.

3
حسن ریوندی

ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻗﺘﻞ ﻧﺰﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ
ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻗﺼﺎﺹ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﻗاﺗﻞ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺩﺭﻗﺒﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ
ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩ  
ﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
«ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ؟»
ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ (با اشاره ای به فرماندهی گفت) :
«ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ»
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ:
« ﺍﯼ ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ ﺁﺭﺍﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ می کنی ؟»
ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ:
«ﺑﻠﻪ ﺳﺮﻭﺭﻡ»
ﮔﻔﺖ:
« ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ.»  
ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ :
« ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ»
ﻗﺎﺗﻞ ﺭﻓﺖ، ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ
 ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸﻮﺩ
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ
 ﺑﯿﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺟﻼﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ  
ﺷﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
«ﭼﺮﺍ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ؟»
ﻗﺎﺗﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:
«ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ، ﻭﻓﺎﯼ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ»
ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
«ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ؟»   
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ:
«ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺧﯿﺮ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ»

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
«ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ﺯﯾﺮﺍ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ»
این مطلب رو گذاشتم زیرا میترسم بگویند:
« گذشته ایران از یاد رفت»

پایان

خواننده ای در کامنتی بر جفنگ مشد حسن نوشت:
ده تکبیر بلند و صد صلوات رسا
بر شیادادان واپسگرا

4

ضمنا اسب را هرگز کسی با مغز مقایسه نمی کند.
مقایسه،
 متد و اسلوب فکری مشخصی است و قاعده و قانون دارد.

کره مریخ را نمی توان با کدخدای ده مقایسه کرد.
کره مریخ را ـ به عنوان مثال ـ با کره ارض مقایسه می کنند.

ضمنا سطح توسعه مادی و فکری و فرهنگی هر جامعه (سطح رفاه مردم) 
بسته به سطح توسعه نیروهای مولده
(وسایل تولید، علم، فن، نحوه و نوع استخراج مواد خام، سطح توسعه تجربی و فکری توده های مولد و زحمتکش و غیره)
 و در نتیجه
بسته به مناسبات تولیدی
(ساختار اقتصادی جامعه) 
است و نه به توهمات این و آن.

خود توهمات
(به مثابه فرمی از شعور کاذب و مذهب و خرافه و غیره به مثابه فرم های دیگری از شعور وارونه)
نتیجه عقب ماندگی نیروهای مولده اند.

شما خودتان جهان را وارونه می بینید.
مذهب هم شعور وارونه است.

شما و مشیری و شرکاء
تفاوت جهان بینانه ماهوی
با آخوند ها
ندارید.
شاید فقط لباس های تان متفاوت باشند.

5

خوب فرض کنیم ما توده ای هستیم.
ضمنا فرض کنیم که ما اشتباه کرده ایم و از فوندامنتالیسم دفاع کرده ایم. 
و به دلیل همین خطا دار و ندارمان را به دوزخ خاوران انداخته اند.

قبلا هم پس از کودتای 28 مرداد 
پدران و مادران و خواهران و برادران ما را
یا زیر شکنجه کشته اند و یا به چوبه تیرباران بسته اند.
 بروایاتی ده ها هزار تن از آنها را به دریاچه نمک قم ریخته اند.

شما چه کرده اید که اینقدر طلبکارید؟

توده ای ها حق ندارند، اشتباه کنند؟
شما جزو طرفداران مونارشیسم بوده اید و یا جزو هواداران فوندامنتالیسم؟

ضمنا اینجا بحث بر سر پرونده همدیگر است
و یا بر سر استدلال منطقی و تجربی 
به جای پارس و پرخاش و تف  و توهین؟

6
حالا چه باید کرد؟
از فحاشی آتشین نیایش بوی وحشت می آید.
اگر دم دست نیایش ها باشیم
حتما دوباره به دست بازجویان و شکنجه گران خود می دهند.

7

ایراد اصلی مؤلف این شعار این است که
امپریالیسم را نمی شناسد
و یا می شناسد و خودش را به کوچه علی چپ می زند.

امپریالیسم نه روشنگر، بلکه عوامفریب است.
امپریالیسم نه طرفدار علم و انقلاب و پیشرفت اجتماعی،
 بلکه دشمن سرسخت علم و انقلاب و پیشرفت اجتماعی  است.
امپریالیسم نه مخالف کلیسا و کنیسه و مسجد و مذهب و خرافه و فوندامنتالیسم،
بلکه متحد ایده ئولوژیکی کلیسا و کنیسه و مسجد و مذهب و خرافه و فوندامنتالیسم است.

8
 
ایراد بند تنبانی به همین می گویند.
فرح پهلوی و یا هویدا هم در این زمینه فرقی با خامنه ای  ندارند.
به جای ایراد بنی اسرائیلی گرفتن و غر بیهوده زدن
بهتر است که استدلال تجربی و منطقی شود
تا روشنگری ریشه ای و علمی صورت گیرد.
خیلی ها که آخوندها را نقد می کنند،  
بمراتب عقب مانده تر از آنها  هستند.

 به عنوان مثال 

مشیری نقدی نوشته که ما دیروز مورد تأمل  قرار داده ایم:
مشیری اسب رضا شاه  را با مغز آخوندها مقایسه کرده است.

این نشاندهنده عقب ماندگی فکری خود مشیری است.
چون کسی اسب خری را با مغز خری مقایسه نمی کند.
اسب را اما می توان با استری، اشتری و یا خری مقایسه کرد.
کاری که سعدی کرده است:

اسب تازی وگر ضعیف بود
باز هم از طویله ای خر، به.

9
استه تیک هستی
ـ چه هستی طبیعی و چه هستی اجتماعی و چه حتی هستی فردی ـ
 همیشه حرف آخر را می زند.
شلنگ انداز و بی پروا
بی خیال نگارش ها

10

بازار خرید و فروش برده در صدر اسلام است.
اسلام ایده ئولوژی جامعه  برده داری بوده است.

جامعه سرمایه داری در حال حاضر دست کمی از مداین صدر اسلام  ندارد.
شاید در ژاپن  بیش از یک میلیون روسپی کوچولو وجود داشته باشد.
یکی از کنسرن های سکس آلمان بنا بر آمار خودش سی میلیون عضو دارد.
تفاوت ها صوری اند.
برده مدرن را هر وقت خواستی زنگ می زنی
 خودش با پای خودش و با لبخند ناب خودش می آید.
جبری مرئی در بین نیست.
همه چیز داوطلبانه صورت می گیرد.
هم دموکراسی ریخته زیر دست و پا، هم آزادی و هم برده از هر سن و سال و ریخت و قیافه
 همه چیز ارزانی هر کسی که جیبی زنگین و سنگین دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر