۱۳۹۳ دی ۵, جمعه

سیری در گلستان سعدی (162)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین
  
رفیق این سخن بشنید و به هم بر آمد و برگشت و سخن های رنجش آور گفتن گرفت، 
که این چه عقل و کفایت است و فهم و درایت!
قول حکما درست آمد، که گفته اند:
«دوستان در زندان به کار آیند، که بر سفره همه ی دشمنان، دوست نمایند.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        رفیقم پس از شنیدن اندرز من، به خشم آمد و مرا به رگبار بد و بیراه بست:
·        «آخر، این چه عقل و لیاقت و فهم و تیزهوشی است که تو داری!
·        فلاسفه درست گفته اند:
·        «دوست وقتی به درد آدمی می خورد که آدمی در زندان باشد.
·        و گرنه، سر سفره هر دشمنی، دوستنما ست.»  

1
رفیق این سخن بشنید و به هم بر آمد و برگشت و سخن های رنجش آور گفتن گرفت، 
که این چه عقل و کفایت است و فهم و درایت!

·        رفیق سعدی، روشنفکری مخاطره جو ست.
·        او از موضع ارتجاعی سعدی دچار حیرت می شود و به انتقاد از او برمی خیزد و حتی عقل و کفایت و فهم و درایت او را زیر علامت سؤال قرار می دهد.

2
·        کدام عقل و کفایت و فهم و درایتی به انفعال و تماشا و علافی و هیچکارگی فرا می خواند؟

3
·        کدام عقل و کفایت و فهم و درایتی دست رد بر سینه عمل واقعی و دگرگونساز اجتماعی، تولیدی و سیاسی می زند؟

4
·        همه اندیشه ها و آموخته ها بدون استفاده عملی از آنها بیهوده اند و پشیزی نمی ارزند.

5
·        اندیشه پس از خروج از ذهن است که مادیت می یابد و به قوه مادی تحول بخش مبدل می شود.

6
·        دیالک تیک وسیله و آماج را حلقه واسطی، کاتالیزاتوری بنام عمل (پراتیک) لازم است تا مؤثر شود و به بار بنشیند.

7
·        خرد همواره طرفدار فردا بوده است.
·        خرد همواره طرفدار پیشرفت فکری و عملی و عزت روز افزون انسان ها بوده و است.

8
·        هراس از عمل، هراس از خطر در تضاد آشتی ناپذیر با عقل و کفایت و فهم و درایت بشری است.

9
قول حکما درست آمد، که گفته اند:
«دوستان در زندان به کار آیند، که بر سفره همه ی دشمنان، دوست نمایند.»

·        رفیق سعدی قبل از اینکه تعریف فراگیر و جامع و مانعی از دوستی ارائه دهد، از سودمندی دوستان سخن می گوید.

10
·        به نظر او کسی که در زندان مفید واقع شود، دوست است.
·        در زندان می تواند زندانبانی مفید شود و به موقع چیزی برای خوردن بیاورد و یا در سلول را برای رفتن به مستراح باز کند و یا زندانی دیگری می تواند از سر بشردوستی بر زخمش مرهم نهد.

11
·        اما هر کسی، در هر حال برای داد خود، ستدی انتظار خواهد داشت، ستد می تواند نقد باشد و یا نسیه، مادی باشد و یا معنوی.

12
·        هر همسفر و همسفره ای را هم نمی توان دوست شمرد.

13
·        رفیق سعدی باید برای دوستی، معیاری عینی و واقعی تعیین کند و نه معیاری پراگماتیستی مبتنی بر سود.

14
·        رفیق سعدی که اکنون، در لحظات سختی و درماندگی، از سعدی انتظار کمک دارد.
·         سعدی ولی فلسفه بافی می کند.
·        البته پشت سر فلسفه بافی سعدی، دلایل دیگری خرناسه می کشند.

15
·        رفیق سعدی هم می داند که قضیه از چه قرار است و لذا دوستی او را توخالی قلمداد می کند.
·        اما اگر سعدی به او یاری کند، در طرفة العینی او را دوست خواهد خواند.

16
·        بنابرین، دوستی به عنوان رابطه ای عینی و بطور در خود (فی نفسه) وجود ندارد.

17
·        بنابرین، دوستی رابطه ای خارجی، تصادفی، سوبژکتیف و مشروط است و در واقع، اصلا دوستی نیست.

18
·        واقعیت این است که رفیق سعدی بیکار است و اعضای خانواده اش در فقر و فاقه به سر می برند.
·        او برای رفع نیازهای اولیه زندگی (خوراک و پوشاک و سرپناه) به اشتغال احتیاج دارد و دوستی در زندان و سر سفره تنها بهانه است.

19
·        رفیق سعدی از اینکه سعدی حوصله خواهش از این و آن ندارد و فلسفه بافی می کند، به خشم آمده است.
·        از این رو نخست عقل و کفایت و فهم و درایت او را زیر علامت سؤال قرار می دهد و سپس او را به تظاهر  و دوست نمائی محکوم می کند.
·        این را می گویند پراگماتیسم محض.

·        مراجعه کنید به  پراگماتیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر