۱۳۹۳ آذر ۱۸, سه‌شنبه

هماندیشی با حریفی که توده ای نیست (12) (بخش آخر)


یدالله سلطان پور   

این مسائلی که شما مطرح کردید بار اکادمیک دارد
 و کاملا متفاوت با دیدگاه های مردم بی سواد ما ست
   این جامعه ای که من می شناسم حتی یک حکومت نیم بند سوسیالیست هم
 از سرش زیادی است
چه برسد که دولت کمونیستی بر آن حکومت کند

·        در این بخش از کامنت حریف، ایده ئولوژی حریف و امثال بیشمار او تبیین می یابد.
·        همین ایده ئولوژی از هر بلندگوئی وسیعا اشاعه داده می شود.
·        برای کشف ماهیت طبقاتی مستور این ایده ئولوژی، باید این بخش از کامنت حریف، مورد تحلیل همه جانبه قرار داده شود: 

1
این مسائلی که شما مطرح کردید بار اکادمیک دارد
و کاملا متفاوت با دیدگاه های مردم بی سواد ما ست 

·        ما چه مسائلی را مطرح کرده ایم که بار اکادمیک دارند؟

·        ما تنها کاری که کرده ایم به مطلبی از حریف ایراد گرفته ایم.
·        حریف که اکنون طرفدار سطح نازل تفکر است، به شرح زیر واکنش نشان داده است: 

حریف

اینجا چند مبحث هست:
خواست‌های ”ملی- دموکراتیک“
دموکراسی و آزادی‌ ها
مقوله ی رو بنا و زیر بنا
بحث سیستم اقتصاد سیاسی
 اینها مفاهیم کلیدی متن را تشکیل می دهند.
 در هر مورد خواستید، توضیح بدم

·        مفاهیم فلسفی که حریف مطرح کرده، ظاهرا بار اکادمیک ندارند و «با دیدگاه های مردم بی سواد ما» سازگارند.
·        ولی اگر ما همان  مفاهیم را از منابع اصلی مارکسیستی ـ لنینیستی توضیح دهیم، همان  مفاهیم درجا تغییر ماهیت می دهند و بار اکادمیک (دانشگاهی) کسب می کنند و با سطح توسعه فکری مردم بی سواد ما ناسازگار می گردند.

2
این مسائلی که شما مطرح کردید بار اکادمیک دارد
و کاملا متفاوت با دیدگاه های مردم بی سواد ما ست

·        آنچه حریف فراموش می کند، اولا این حقیقت امر است که بحث ما میان او و ما ست و نه میان ما و مردم.
·        ثانیا این مطلب نه از اکادمی علوم فلسفی، بلکه از نامه «مردم» نقل شده و نامه «مردم» قاعدتا برای مردم تحریر می یابد و نه برای اکادمیسین ها.

3
·        سؤال ولی این است که چرا واژه انتزاعی «مردم» این چنین بی پروا مورد استفاده قرار می گیرد؟

·        حریف که فی نفسه انسان شریفی است و ما کمترین پیشداوری راجع به او نداریم.

·        ولی هر هپیلی هپوئی در این واویلا بی کمترین شرم به خود حق می دهد تا توده های مولد و زحمتکش را در لفافه «مردم» مورد تحقیر و توهین و لعن و نفرین قرار دهد و همه کاسه ـ کوزه ها را بر سر آنها خراب کند.
·        فیس آباد از نقل قول های پر طمطراق از علمای امپریالیستی در زمینه جهل توده و غیره لبپر می زند.

·        فقط کافی است که حریف سری به صفحات سلطنت طلب ها و غیره بزند.

4
·        ما پرورده همان مردمیم و هر چه داریم از همان مردم داریم.

·        کدام اکادمی؟

·        مارکسیسم ـ لنینیسم ایده ئولوژی همان توده های مولد و زحمتکش است و فهم آن برای آنها مسئله ای نیست.

·        بیگانه با مارکسیسم ـ لنینیسم نه توده، بلکه روشنفکریت هپیلی هپوی جامعه و جهان است و نه مردم. 

·        دلیل بی سواد قلمداد کردن توده های مولد و زحمتکش و تحقیر آنها دلیلی ایده ئولوژیکی است.

5
 خوزه اورتگا گاسه (1883 ـ 1955)
فیلسوف، جامعه شناس، نویسنده اسپانیائی
نماینده تئوری نخبگان
آثار:
تشکیل و تلاشی ملت
ایده نسل
قیام توده ها
  
·        چپ ایران نه چپ پرولتری، بلکه چپ فاشیستی و شبه فاشیستی است.

·        چپ ایران چپ ضد توده ای است.

·        ایده ئولوژی این چپ چپنما، قبل از هرچیز، «تئوری نخبگان» است که اورتگا گاسه سرهم بندی کرده است.
·        بزعم ایده ئولوگ های فاشیسم از نیچه تا هایدگر، توده هیولای نفرت انگیزی است و سازنده جامعه و تاریخ نه توده، بلکه نخبگان اند.

·        یعنی چلقوزهائی از قبیل هیتلر و موسولینی و فرانکو و پینوچه سازندگان تاریخ اند.

6

·        این تئوری نخبگان را در ایران هم نمایندگان معروف فاشیسم از قبیل محمد رضا شاه و احمد شاملو نمایندگی کرده اند و هم نمایندگان فوندامنتالیسم از قبیل جلال آل احمد.

·        شاملو به پیروی از اگزیستانسیالیسم فرانسه، به جای واژه «نخبه» از واژه «روشنفکر» استفاده می کند.
·        جلال آل احمد بر روشنفکران بظاهر مدرن، روحانیت را نیز اضافه می کند.
·        جمهوری اجامر و اوباش فعلی، یکی از ایده های جلال آل احمد بوده است.
·        جلال آل احمد کتابچه ای نیز راجع به روشنفکران نوشته است.

7
·        سازمان های به اصطلاح چریکی از قبیل فدائیان و غیره نیز نمایندگان همین تئوری نخبگان فاشیستی اند.

·        این موضع ایده ئولوژیکی در تبلیغات فیس آبادی چپ های چپنما نیز آشکار است:
·        به چشم مردم کشیدن شهدای خود و بعد نشان دادن عکس تمام قد سران واقعا موجود، گشتاور اصلی تبلیغات ایده ئولوژیکی حضرات را تشکیل می دهد.

·        این پدیده هم از باور به تئوری نخبگان حکایت دارد و هم از بی باوری به توده ها و نقش تاریخ ساز آنها.

 8
 این جامعه ای که من می شناسم حتی یک حکومت نیم بند سوسیالیست هم
 از سرش زیادی است
چه برسد که دولت کمونیستی بر آن حکومت کند

·        از همین جمله حریف، پایگاه طبقاتی او و ماهیت ایده ئولوژی او آشکار می گردد.
·        حریف با تحقیر توده، با بی سواد قلمداد کردن توده، با تیر واحدی چندین نشان می زند: 

الف
·        حریف اولا حفظ وضع موجود را نمایندگی می کند.
·        طرفداری از ایده مبتنی بر حفظ وضع موجود اما به معنی کنسرواتیسم بی برو ـ برگرد است.
·        یعنی به معنی اتخاذ موضع طبقه حاکمه است. 

ب
·        طرفداری از ایده مبتنی بر حفظ وضع موجود و بزک کردن اینجائی ـ آنجائی روبنا اما به معنی مخالفت با همان ایده هائی است که حریف در آغاز بحث نمایندگی کرده است:  

حریف 

و این بخشش مهم است که سیستم اگر سوسیالیستی نباشد
فقط روبنا تغییر خواهد کرد و مهره ها عوض خواهند شد
 باید زیر بنای اقتصادی جامعه عوض شود
مطلب کاملا شفاف است
نیازی به تفسیر من نداشت

·        اگر نظام نیم بند سوسیالیستی از سر این جامعه زیادی است، پس ادعای سابق حریف مبنی بر اینکه « اگر سوسیالیستی نباشد فقط روبنا تغییر خواهد کرد و مهره ها عوض خواهند شد. باید زیر بنای اقتصادی جامعه عوض شود»، به چه معنی و به چه دلیل بوده است؟

ت
این جامعه ای که من می شناسم حتی یک حکومت نیم بند سوسیالیست 
هم از سرش زیادی است
چه برسد که دولت کمونیستی بر آن حکومت کند

·        سؤال این است که چرا نظام سوسیالیستی از سر جوامع کوبا و ویتنام و چین و غیره زیادی نیست، ولی از سر جامعه ما زیادی است؟
·        مردم آن کشورها خیلی با سواد بودند؟

·        این موضع ایده ئولوژیکی حریف در هر صورت، مخالفت آشکار با آلترناتیو سوسیالیستی است.

پ
این جامعه ای که من می شناسم حتی یک حکومت نیم بند سوسیالیست 
هم از سرش زیادی است
چه برسد که دولت کمونیستی بر آن حکومت کند

·        ایراد نظری جدی حریف، درک ایدئالیستی او از تاریخ است.
·        حریف شعور اجتماعی را مبنا قرار می دهد و نه وجود اجتماعی را.

·        به عبارت دیگر، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی را وارونه می سازد و نقش تعیین کننده را از آن شعور اجتماعی می داند.

·        پیش شرط گذار از نظام سرمایه داری به سوسیالیسم بنظر حریف، نه توسعه نیروهای مولده و تشکیل مناسبات تولیدی سرمایه داری و تشدید تضاد اصلی جامعه، بلکه سطح سواد توده است.

·        این چیزی جز درک ایدئالیستی تاریخ نیست

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر