تحلیلی
از شین میم شین
از
این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به
یک کرشمه ی صوفی وشم، قلندر کن
قلندر به مرد مجرد
بی قید و بند و لاابالی اطلاق می شود.
·
معنی تحت اللفظی:
·
از این کلاه و خرقه دلم خیلی گرفته است.
·
بسان صوفی عشوه ای بریز تا من به قلندری بدل شوم.
1
از
این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به
یک کرشمه ی صوفی وشم، قلندر کن
·
خواجه در این بیت، کمافی السابق، سمبل های اهل تصوف و
طریقت و عرفان را به لجن می کشد و خود صوفیان را به کرشمه فروشی متهم می کند.
·
احتمالا عشوه و رکشمه صوفی وش مورد نظر خواجه، بلحاظ فرم
شباهت غریبی به عشوه و کرشمه طرفداران ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی دارد که از
سوی خمینی و بن لادن و فطب و شریعتی و اعوان و انصارشان صورت گرفته و می گیرد.
2
·
بوسیدن تظاهر آمیز قرآن کریم در گروهان پادگان، برانگیختن
سربازان به تمسخر و عشوه ریزی و کرشمه فروشی پیش برنامه ریزی شده که «شما تفنگ را
ناموس خود می پندارید، که چیزی آهنی و چوبی بیش نیست.
·
من اما کتاب مقدسی را می بوسم که کلام خدای فلان و بهمان
است.»
·
وقتی کسی چیزی در کله و چنته ندارد، به همین روز می
افتد.
·
تقدیس خرافه های عهد عتیق در زر ورق عشوه و کرشمه
عنگلابی.
صوفی
پیاله پیما، حافظ قرابه پرهیز
ای
کوته آستینان تا کی درازدستی
·
معنی تحت اللفظی:
·
صوفی پیاله گردان شده و حافظ از صراحی تحریم گشته است.
·
ای آستین کوتاهان، تا کی می خواهید درازدستی کنید؟
صوفی
پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز
ای
کوته آستینان تا کی درازدستی
·
خواجه در این بیت، برای تصویر اهل تصوف و طریقت و عرفان
به مثابه تجسم تزویر و تظاهر و ریا آنها را مظهر دوئالیسم کوتاه آستینی و دراز دستی
قلمداد می کند.
·
شگرد فرمالیستی خواجه ردخور ندارد.
·
خواجه حتی از آستین کوتاه لباس صوفی صرفنظر نمی کند.
·
بلکه درجا از همان چیز فرمال و ظاهری و صوری صوفی، قرینه
ای برای درازدستی و تجاوزگری او سرهم بندی می کند و به خورد خواننده ی بی خبر از
خدا و خرما می دهد.
·
صوفی بدین طریق، احتمالا بدون دلیل روشن، به فردی متجاوز
و هر چه دل خواجه خواست استحاله می یابد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر