۱۳۹۳ آذر ۷, جمعه

هماندیشی با حریفی که توده ای نیست (4)

یدالله سلطان پور    

جامعه ی ما جامعه ای است که مردم به حداقل آزادی ها علاقه دارند
زنانی که امروز مدعی مبارزه هستند ان نگاه مبارزاتی که
مورد نظر من و شما ست را ندارند



·        حریف اکنون از «مردم» ایران به نیمه دیگر آن می رسد.



·        اما کدام روانشناسی اجتماعی پشت این تصور و تصویر کمین کرده است؟



1
زنانی که امروز مدعی مبارزه هستند ان نگاه مبارزاتی که
مورد نظر من و شما ست را ندارند

·        دلیل این تصور و تصویر حریف، ورود زنان از هر قشر و طبقه اجتماعی به صحنه جامعه است.
·        زنان ایران تعلقات طبقاتی متفاوت و حتی متضاد دارند.
·        به همین دلیل، همگون تصور کردن زنان همانقدر نادرست است که همگون جا زدن روشنفکران، جوانان و غیره.
·        بخشی از زنان جامعه طرفدار سرسخت ارتجاعی ترین و زن ستیزترین جناح طبقه حاکمه است و در همه عرصه جامعه آب به آسیاب آن می ریزد.
·        درست به همان سان که در آلمان و ایتالیای تحت سیطره فاشیسم هر کرد و کار کثیفی که از دست مردان برمی آمد، از دست زنان هم برمی آمد.
·        در متروپول ها اکنون نیز قضیه از همین قرار است.
·        هلری کلینتون دست کمی از بیل کلینتون دارد.
·        تاچر دست کمی از بلر ندارد.
·        اولبرایت دست کمی از ریگان ندارد.
·        دلیلش این است که طبقه اجتماعی جنسیت و سن و سال و نژاد و مذهب و غیره سرش نمی شود.


2
زنانی که امروز مدعی مبارزه هستند ان نگاه مبارزاتی که
مورد نظر من و شما ست را ندارند

·        بخش دیگری از زنان را بخش طرفدار جناح دیگر طبقه حاکمه تشکیل می دهد که خواهان «آزادی» های بورژوائی واپسین اند.
·        بررسی ایده ئولوژی این بخش از زنان یکی از وظایف مهم سرسپردگان توده است.
·        این بخش از زنان چه بسا پر رنگ تر از بخش طرفدار جناح سنتی طبقه حاکمه در فیس آباد حضور دارند و احتمالا به همین دلیل توجه حریف را به خود جلب کرده اند.

·        این بخش به اصطلاح سبز و در واقع سیاه زنان، خود بلحاظ ایده ئولوژیکی طیف مرتجعی را تشکیل می دهند.
·        بندرت می توان کسی از این دو بخش زنان پیدا کرد که کمترین علاقه ای به پیشرفت اجتماعی و خرد و روشنگری داشته باشد.
·        حتی چپگرایان این بخش از زنان، بشدت نیم بند و ناپیگیر و سطحی و تهوع انگیز اند.


3
زنانی که امروز مدعی مبارزه هستند ان نگاه مبارزاتی که
مورد نظر من و شما ست را ندارند

·        آنچه حریف و سکنه فیس آباد نمی تواند ببیند، زنان زحمتکش جامعه اند که بی سر و صدا و بی نام و نشان جامعه را بر شانه های مجروح خویش پیش می برند.
·        بسان مردان همسنگر و همسرنوشت خویش.
·        حکم حریف در مورد دو بخش از زنان که وابسته به دو جناح مختلف طبقه حاکمه اند، کم و بیش درست است.
·        این دو بخش زنان هر دو خردستیزند و میانه ای با رهایش اجتماعی ندارند.
·        بررسی شیوه زیست این دو بخش زنان از ارزش سوسیولوژیکی فوق العاده ای برخوردار است.
·        احتمال آن می رود که بخش به اصطلاح لائیک زنان بمراتب ضد اجتماعی تر، ضد انقلابی تر و آنتی هومانیستی تر از بخش اول باشد.
·        چون باور به شعور وارونه (در فرم مذهب) بمراتب منضبط سازتر و مسئول سازتر از بی باوری، بی شعوری و هپیلی هپوئیسم است.



4
زنانی که امروز مدعی مبارزه هستند ان نگاه مبارزاتی که
مورد نظر من و شما ست را ندارند

·        اکنون به سبب عدم حضور حزب طبقه کارگر و فقدان امکان روشنگری علمی و انقلابی تمام اجتماعی، خطر آن می رود که توده بطور کلی ـ چه زن و چه مرد ـ نسبت به ایده ئولوژی خویش بیگانه گردد و به دنبال جناح های مختلف طبقه حاکمه بیفتد.
·        هدف و آماج روشنگری علمی و انقلابی رساندن صدای خویش به گوش همین توده های مولد و زحمتکش است.
·        در این زمینه باید از هر امکان بزرگ و کوچک بهره برگرفته شود.
·        توده باید به ایده ئولوژی انقلابی و علمی خاص خود مسلح شود تا بتواند از زیر این لاشه ایده ئولوژیکی گندیده دیرین و سنگین ارتجاع، تن برون آورد، بر خیزد، سیطره ننگین ارتجاع را براندازد و طرح نوینی دراندازد.


5
هدف شان این است که روسری را از سرشان بردارند
و در ورزشگاه در کنار دوست پسرهای شان والیبال نگاه کنند

·        اکنون منظور حریف از زنان معلوم می شود.
·        زنان  زحمتکش ـ چه در خانواده ها، چه در کارخانه ها و چه در کشتزارها ـ چه بسا فرصتی برای خاراندن سر ندارند، چه رسد به رفتن به ورزشگاه و تماشای والیبال.
·        حریف حتما می داند که وقتی نوبت به مسئله معنویات می رسد که مسئله حیاتی ـ مماتی مادیات حل شده باشند.
·        تز درک ماتریالیستی تاریخ که فقط در چند مقوله فلسفی خلاصه نمی شود.
·        اول باید شکم سیر گردد و پوشاک و بهداشت و سرپناهی تهیه شود تا بعد نوبت به والیبال و تئاتر و سینما و رقص و تخمه شکنی و وراجی برسد.
·        برای زنان زحمتکش در خانواده های مولد چه بسا حتی در اواخر هفته امکان آسایش و فراغت پدید نمی آید.
·        چون اغلب در اواخر هفته وظیفه پذیرائی  از میهمانان و پخت و پز به عهده شان گذاشته می شود.


6
باید قبول کرد که جامعه ی ما جامعه ای غرب زده است
مردم ما عاشق امریکا هستند

·        حریف اکنون از زنان شکمسیر علاف می گذرد و به «مردم»  باز می گردد که غرب زده اند.
·        منظور حریف از «مردم» هم باید جوانان وابسته به طبقات اجتماعی واپسین باشد که هنر اصلی شان خرید تخمه و تماشای والیبال با حرمسرای مدرن و پست مدرن خویش است.
·        چون خلق زحمتکش هنوز فرصت و مکنت لازم برای سفر به روستای بالادست را هم ندارند، چه رسد به امریکا و اروپا.


7
و من هر چقدر از بدی های سرمایه داری می گویم
همه می آیند به من دشنام می دهند
که چرا سیاست های امریکا را نقد می کنی

·        اولا نقد هر چیزی فی نفسه بیانگر موضع منتقد نیست.
·        چون به عنوان مثال نظام سرمایه داری را هم از موضع فئودالی می توان نقد کرد و هم از موضع پرولتری:

الف

·        خمینی و بن لادن و ملاعمر هم مخالف نظام سرمایه داری بوده اند.

·        آلترناتیو آنها اما چیزی بمراتب هولناک تر از سرمایه داری بوده است.

·        آلترناتیو آنها برگشت به عهد عتیق موسوم به صدر اسلام بوده است.

·        نتیجه اش را هم می توان بوضوح دید.



ب

·        نظام سرمایه داری را اما می توان از موضع پرولتری نیز نقد کرد.

·        آلترناتیو و بدیل منتقد در این صورت جامعه سوسیالیستی خواهد بود.

·        فرمانفرمائی خلق و خرد اندیشنده خواهد بود.


8
و من هر چقدر از بدی های سرمایه داری می گویم
همه می آیند به من دشنام می دهند
که چرا سیاست های امریکا را نقد می کنی

·        علاوه بر این، همانطور که قبلا اشاره رفت، ایده ئولوژی پدیده ای طبقاتی است.
·        طرفداری کسی از فئودالیسم، فوندامنتالیسم، کاپیتالیسم، امپریالیسم و فاشیسم فقط و در وهله اول، علت معرفتی ندارد.
·        بلکه علت طبقاتی دارد.
·        بچه فئودال و یا بچه بورژوا خصومت با توده را با شیر مادر از آن خود می کند و فقط  به هنگام کفن و دفن از آن رها می شود و نسبت به توده بی طرف می گردد.
·        با « بد سرمایه داری گفتن» که بچه بورژوا کمونیست نمی شود.
·        یه همین دلیل، حتی خیلی از طرفداران مارکسیسم کذائی در جریانات چپ قلابی، بدترین دشمنان توده اند.  
·        طبیعی است که چنین کسانی بیایند و به مخالفین کعبه آمال خود دشنام دهند.
·        ساده لوحی هم بسان حریف به مهمان بورژوای خود شکوه از آن کرده بود که در کارخانه های متروپول های امپریالیستی شیره جسم جان زحمتکشان را می کشند.
·        او هم بسان حریف از واکنش بورژوای وطنی دچار حیرت شده بود.
·        چون نتیجه گیری بورژوای وطنی این بود که کارگران ایرانی را باید شدیدتر و بیشتر تحت استثمار قرار داد.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر