سران فدائی، جلال آل احمد و ساعدی
کیانوری و اسکندری در قاب دو مصاحبه
فرج سرکوهی
تحلیلی از یدالله سلطان پور
در
طیفی از منتقدان حزب توده، سازمان فدائی
برجسته ترین جایگاه را داشت.
بدنه بزرگ ترین سازمان چپ آن روزگار هنوز "پیرو خط امام" نشده
بود، رادیکالیزم و آزادی خواهی گذشته
هنوز در بدنه سازمان نفس می کشید و رهبری سازمان
مجبور بود گرایش توده ای خود را پنهان
کند.
·
این فراز از
نوشته حریف قابل تأمل است.
1
در
طیفی از منتقدان حزب توده، سازمان فدائی
برجسته ترین جایگاه را داشت.
·
حریف با مفهوم «در
طیفی از منتقدان حزب توده» خیلی تخفیف می دهد.
·
حزب توده در آن زمان
به دژ ویرانی شباهت داشت که در محاصره همه جانبه دشمنان رنگارنگ بود.
·
ما این دشمنان را
از پرده خاطر خطور می دهیم:
الف
·
دربار و امپریالیسم
ب
·
اشرافیت بنده دار
و فئودال و روحانی
ت
·
فوندامنتالیسم
پ
·
آوانتوریسم چپ و
راست (فدائیان اسلام و خلق، مجاهدین اسلام و خلق و میملام، سازمان های مائوئیستی،
تروتسکیستی، استالینیستی و غیره)
ث
·
بورژوازی به
اصطلاح ملی (جبهه ملی، نهضت آزادی و غیره)
2
در
طیفی از منتقدان حزب توده، سازمان فدائی
برجسته ترین جایگاه را داشت.
·
حزب توده تنها
چیزی که نداشت، مؤید بود.
·
از این رو، این
فرمولبندی حریف، نوعی تخفیف دادن است.
·
اینکه به چه دلیل
این تخفیف داده می شود، خود سؤال مهمی است، که شاید در روند تحلیل این مطلب روشن
شود.
3
در
طیفی از منتقدان حزب توده، سازمان فدائی
برجسته ترین جایگاه را داشت.
·
سازمان فدائی نه
سازمان به معنی واقعی کلمه، بلکه چیزی از جنس اوتوپی بود.
·
پی آورد احزاب و
سازمان های مخفی همیشه از این قرار است:
·
سازمان های مخفی
چه بسا از تعداد انگشت شماری افراد تشکیل می یابند.
·
ولی به سبب مخفی
و نامرئی بودن شان در آئینه ضمیر توده ها غول
آسا نمودار می گردند.
·
فدائیان و
مجاهدین اسلام و خلق در اذهان مذهبی و لائیک چیزهائی سرشته به توهم و تخیل بوده
اند.
·
پس از علنی شدن شان
پرده های مرموز و تو در توی این توهم پاره می شوند.
·
مشتاقان و
هواداران می آیند و از نزدیک با قهرمانان خیالی توخالی خود آشنا می شوند.
·
هوشمندان شان پی
کار خود می روند و ساده لوحان می مانند و چه بسا دار و ندار بر سر این ماندگاری می
نهند.
·
تراژدی مجاهدین
خلق و فدائیان خلق از این قرار بوده است.
·
کسانی که با
مجاهدین خلق مانده اند، یا جان به جان آفرین داده اند و یا سلب آدمیت شده اند، مسخ
شده اند.
4
در
طیفی از منتقدان حزب توده، سازمان فدائی
برجسته ترین جایگاه را داشت.
·
فدائیان خلق فاقد
اندیشنده بوده اند.
·
از این حقیقت امر حریف بی خبر نیست.
·
مگر اینکه
دوهزاری اش حسابی کج و کوله شده باشد.
·
فدائیان خلق تنها
چیزی که نداشته اند، ذره ای شعور بوده است.
·
به همین دلیل نمی
توانستند توان انتقاد از چیزی داشته باشند.
·
برای روشن شدن
قضیه مثالی می آوریم.
5
·
به روایت حریفی،
یکی از سران سیاهکلی فدائیان که در سیاهکل مجروح و دستگیر و زندانی می شود، در
دیدار با صفر قهرمانی از او می پرسد:
·
« شما فرقه دموکراتی ها با
خیابانی بوده اید؟»
·
این سؤال رهبر فدائی
کذائی به چه معنی است؟
6
·
این سؤال رهبر فدائی
حاکی از آن است که طرف نه از تاریخ انقلاب مشروطه و جنبش خیابانی خبر دارد و
بمراتب بدتر، نه از فرقه دموکرات آذربایجان که در خطه خود این فدائی کذائی یک سال
حکومت کرده است.
·
حالا حریف باید پاسخ دهد که چنین رهبرانی چگونه
می توانند «در طیفی از منتقدان حزب توده، برجسته ترین جایگاه را » داشته باشند؟
7
·
مثال دیگر.
·
پس از پیروزی
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی در تلویزیون ایران مناظره ای میان نمایندگان
برجسته روحانیت و احزاب و سازمان ها تشکیل می شود.
·
نماینده فدائیان
خلق فردی به نام فرخ نگهدار بوده است.
·
او به احتمال قوی،
«مغز» این سازمان بوده است.
·
فرخ نگهدار در
روند مناظره، جدول عناصر شیمیائی مندلیف را به عنوان جدول فیزیکی تلقی می کند و دود از کله
احسان طبری بلند می شود.
·
البته احسان طبری
در آن جمع سران و رهبران احزاب و سازمان ها تنها کسی بوده که از این مسئله پیش
افتاده کلاس هفتم خبر داشته است.
·
حالا حریف کلاهش را قاضی کند و از خود بپرسد که
چنین کسانی چگونه می توانند «در طیفی از منتقدان حزب توده، برجسته ترین جایگاه را » داشته باشند؟
·
مگر اینکه منظور حریف از انتقاد، پشت سر هم ردیف کردن واژه
های خائن و ترسو و فراری و فرصت طلب و غیره باشد.
8
بدنه بزرگ ترین سازمان چپ آن روزگار هنوز "پیرو خط امام" نشده
بود، رادیکالیزم
و آزادی خواهی گذشته هنوز در بدنه سازمان نفس می کشید
و رهبری سازمان
مجبور بود گرایش توده ای خود را پنهان
کند.
·
این جمله حریف، سؤالات متعددی به خاطر خواننده خطور می دهد:
9
بدنه بزرگ ترین سازمان چپ آن روزگار هنوز "پیرو خط امام" نشده
بود،
رادیکالیزم و آزادی خواهی گذشته هنوز در بدنه سازمان نفس می کشید
و رهبری سازمان
مجبور بود گرایش توده ای خود را پنهان
کند.
·
این اولا بدان
معنی است که سازمان فدائیان خلق، بدنه ای ده هزارنفری از دیرباز داشته است.
·
اینکه سازمان
فدائی در سایه حادثه سیاهکل، آثار و مرگ بهرنگی، درگیری های مسلحانه، ترور و
انفجار بمب، دادگاه خسرو گلسرخی و سرایش اشعار از سوی شعرای معروف کشور محبوبیتی فراگیر
و طیفی از هواداران داشته، نمی تواند به معنی همراهی بدنه ای صاحب نظر با آن باشد.
·
از این رو نسبت
دادن صفات «رادیکالیسم» و «آزادی خواهی» به بدنه تازه تشکیل شده آن، نه واقعی و نه
منطقی است.
·
سواد فدائیان خلق
هنوز هم عمدتا در حد قصص صمد بهرنگی است.
·
کدام رادیکالیسم
و کدام آزادی خواهی؟
·
اکثریت قریب به
اتفاق فدائیان خلق بچه فئودال و بچه بورژوا و یا خرده بورژوا بوده اند.
·
بدون داشتن خرد اندیشنده
چگونه می توان رادیکال اندیشید و عمل کرد؟
·
بچه فئودال اصلا
معنی مقوله «آزادی» را نمی داند تا آزادی خواه محسوب شود.
·
فدائیان هنوز هم
که هنوز است، هنری جز هارت و پورت ندارند.
10
رهبری سازمان مجبور بود گرایش توده ای خود را پنهان کند.
·
حال باید خرواری
فانتزی پیدا کرد، تا به منظور حریف از مفهوم «گرایش توده ای» پی برد.
·
حریف خیال می کند
که گرایش توده ای چیزی در حد «لا اله الا الله» گفتن و مسلمان گشتن است.
·
به همین دلیل،
خیال می کند که فرخ نگهدار و فتاپور و غیره در ته دل خود «لا اله الا الله» را
گفته بودند و در دم توده ای شده بودند.
·
شاید خود رهبران
فدائی هنوز سر و مر و گنده هم همین جفنگ حریف را بگویند.
·
حتما هم می گویند
که لنین شان از سیزده سالگی رهبر سازمان جوانان حزب توده بوده و به سبب نبوغ لنینی
پل پیوند میان سازمان های علنی و مخفی حزب توده بوده است.
·
چنین است، رسم
سرای درشت.
·
در کشور «عه» ـ هورا
جوکرها (جوک گویان) رهبر می شوند.
·
از حریف و شرکاء چه پنهان که ماهیت طبقاتی احزاب و
سازمان های سیاسی ایران احتیاج مبرم به تحلیل دارد.
·
شاید تحلیل همین
مقاله بی بی سی سبب انجام شتابزده همین مسئله هم گردد.
·
کس چه می داند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر