۱۳۹۳ آبان ۱۳, سه‌شنبه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (47)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین

این منم، آن بنده ی عاصی که نامم را
دست تو با زیور این گفته ها آراست

وای بر من، وای بر عصیان و طغیانم
گر بگویم، یا نگویم جای من آنجا ست

باز در روز قیامت بر من ناچیز
خرده می گیری که روزی کفرگو بودم

در ترازو می نهی بار گناهم را
تا بگویی سرکش و تاریکخو بودم

·        معنی تحت اللفظی:
·        من بنده عاصی تو هستم و این گفته ها را تو به نام من آراسته ای.
·        وای به حال من از این عصیان و طغیان.
·        در هر صورت جای من در دوزخ خواهد بود.
·        باز هم تو در روز محشر به من ایراد خواهی گرفت که چرا کفر گفته ام.
·        گناهانم را مورد سنجش قرار خواهی داد تا اثبات کنی که من سرکش و تندخو بوده ام.

1
این منم، آن بنده ی عاصی که نامم را
دست تو با زیور این گفته ها آراست

·        درک دقیق منظور فروغ از این بیت، دشوار است:
·        مفهوم «آراستن نام کسی با زیور گفته ها» شاید به این معنی باشد که کفرگوئی فروغ جوان، به نام او در روز الست کذائی رقم خورده است.
·        یعنی اگر خدا نمی خواست، فروغ جوان هم عاصی و طاغی نمی گشت.
·        اگر منظور فروغ همین باشد، باید نتیجه گرفت که فروغ جوان هنوز فردی خرافی اندیش است و به یاوه های روز الست و قلم و جوهر قضا و تعیین سرنوشت و غیره ایمان دارد.

2
وای بر من، وای بر عصیان و طغیانم
گر بگویم، یا نگویم جای من آنجا ست

·        فروغ ظاهرا در این بیت، ابراز پشیمانی می کند و ضمنا هراس خود از آتش دوزخ را برملا می سازد.  

3
باز در روز قیامت بر من ناچیز
خرده می گیری که روزی کفرگو بودم


·        اکنون صحت حدس ما در زمینه بیت اول شعر، تأیید می شود:
·        فروغ از تناقضی در کل تئولوژی پرده برمی دارد:
·        اگرچه عصیان و طغیان و کفرگوئی فروغ مقدر و به اراده الهی بوده، باز هم فروغ هیچکاره و مطلقا معذور در روز قیامت مورد بازجوئی قرار می گیرد.

·        این تناقض اصلی کل تئولوژی است.
·        هر کودک تیزهوشی در خانواده های مذهبی همین کشف فروغ را کرده است و خواهد کرد.

4
·        خردستیزی مذاهب هم از همین تناقض بنیادی آشکار می گردد:
·        خدا کسانی را مورد بازجوئی قرار می دهد که کرد و کار آنها را خودش پیشاپیش تعیین کرده است.
·        این بدان می ماند که اربابی بنده ای را فرمان به ضرب و شتم پیشه وری دهد و فردا همان بنده مأمور و معذور را مورد بازخواست قرار دهد.
·        دلیل خردستیزی خدا در تئولوژی نیز در همین خردستیزی اربابان ریز و درشت زمینی است.
·        چون خدا چیزی جز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی همین اربابان بی خبر از خرد خردستیز نیست.
·        کپیه برابر با اصل است.

5
در ترازو می نهی بار گناهم را
تا بگویی سرکش و تاریکخو بودم

·        فروغ در این بیت، منظور خود را از صراحت می گذراند:
·        خدا بسان بقالی بار گناه فروغ معذور را بر کفته ترازو می نهد، یعنی مورد سنجش قرار می دهد تا به تعریف او بپردازد و تصویر منفی از او ارائه دهد.
·        یعنی او را سرکش و بدخو بنامد.  

کفه ای لبریز از بار گناه من
«کفه دیگر چه؟»
می پرسم خداوندا:
«چیست میزان تو در این سنجش مرموز؟
میل دل یا سنگ های تیره صحرا؟»

·        معنی تحت اللفظی:
·        در یک کفه ترازو بار گناه مرا می گذاری.
·        سؤال من اما این است که برای توزین بار گناه من در کفه دیگر ترازو چه می گذاری؟
·        میزان تو در این سنجش اسرار آمیز بار گناه، هوا و هوس دل تو ست و یا سنگ های تیره صحرا ست؟

1
·        سؤال فروغ جوان از خوداندیشی و امپیریستی اندیشی (تفکر مبتنی بر تجربه گرائی)  او حکایت دارد.
·        فروغ جوان کنجکاو است و می خواهد ببیند که وزن بار گناه آدمیان چگونه تعیین می شود.
·        چون بار گناه هر چه باشد، چیزی انتزاعی و غیرمادی است و چیزهای انتزاعی و غیرمادی را نمی توان وزن کرد.

2
حاکم شرع 
محمد ری شهری
«چیست میزان تو در این سنجش مرموز؟
میل دل یا سنگ های تیره صحرا؟»

·        فروغ در مصراع دوم جواب سؤال خود را خودش می دهد:
·        چون بار گناه را نمی توان با سنگ صحرا وزن کرد، پس خدا بطور سوبژکتیو، یعنی بسته به میل و هوس خود، یعنی بطور دلبخواهی مورد سنجش قرار می دهد و آدمی را به یاد اجامر و اوباش ارتجاع فئودالی و فوندامنتالیستی می اندازد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر