۱۳۹۳ آبان ۱۳, سه‌شنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (43)


تحلیلی از شین میم شین  

ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است

·        معنی تحت اللفظی:
·        ما به فقر و قناعت وفادار می مانیم.
·        به پادشاه بگو:
·        «رزق و روزی ما بوسیله خدا پیشاپیش مقدر شده است.»

1
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است

·        حافظ در این بیت، دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک فقر و قناعت و سربلندی بسط و تعمیم می دهد و بلافاصله وارونه می سازد.
·        آن سان که نقش تعیین کننده در آن،از آن ریاضت (فقر و قناعت) می گردد.
·        کسی که کسب و کاری جز انتقاد از تزویر و ریا ندارد، عملا به بدترین ریاکاری مبادرت می ورزد.
·        چون حافظ خواجه است.
·        یعنی بنده دار است.
·        جزو طبقه حاکمه است.
·        اصلا نمی داند که فقر و قناعت چیست.
·        حالا در این بیت، چپ نمائی می کند تا به عوامفریبی دست زند.

2
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است

·        حافظ از سوی دیگر دیالک تیک تولید و مصرف را به شکل دوئالیسم رزق و مصرف و یا بمراتب بدتر به شکل دوئالیسم رزاق و انگل یعنی دوئالیسم خدا و بشریت بسط و تعمیم می دهد و عملا تولید عرقریز مادی را منکر می شود.
·        بدین طریق، بشریت سلب سوبژکتیویته می شود و تا درجه ای نازلتر از نباتات و حشرات و حیوانات تنزل می یابد.
·        چون نباتات و حشرات و حیوانات مایحتاج خود را «تولید» می کنند.
·        همه این موجودات زنده استراتژی های «تولیدی» بغرنج و شگفت انگیزی توسعه داده اند.
·        مایحتاج مادی هیچ چیز و هیچ کس نازل نمی شود.
·        نعمات مادی فقط از طریق تولید و یا تهیه رنج امیز تأمین می شوند.
·        ثروت های طبیعی نیز از قبیل ماهی و میوه و غیره باید صید و چیده و جمع آوری و غیره شوند.
·        خدائی وجود ندارد تا برای موجودات زنده روزی مقدر کند.
·        چه بسا شیران و گرگان که از گرسنگی می میرند.

3
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است

·        سعدی و بعد حافظ مناسبات حاکم بر طبیعت و جامعه و جهان را وارونه می کنند و عملا به عوامفریبی و چه بسا خودفریبی دست می زنند:
·        واقعیت این است که توده های مولد و زحمتکش نعمات مادی را تولید می کنند.
·        حفر قنوات، کندن مجاری آب، تشکیل اراضی قابل کشت و تشکیل باغات، کاشتن درختان و کشت حبوبات، صید ماهی و شکار حیوانات، اهلی کردن حیوانات، تولید وسایل تولید و غیره توسط توده های مولد و زحمتکش صورت می گیرد و نه توسط اربابان بنده دار و فئودال.
·        سعدی و حافظ همه این پدیده ها و روندهای عینی و واقعی را به باد فراموشی می سپارند و ادعا می کنند که مثلا خدا درختان را میوه دار می کند و باغبان فقط می چیند و به دربار و یا خیمه خان می برد و سلطان و خان بخشی از ثروت خدا داده را به توده های بی همه چیز می بخشد.

4
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است

·        بعد همین رابطه وارونه زمینی را در آئینه آسمان منعکس می کنند و بدین طریق، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی سلاطین و خوانین یعنی خدای واحد «مقدر کننده ی رزق و روزی» بشریت قلمداد می شود.
·        خدای حقیقی همین توده های مولد و زحمتکش همه کاره اند.
·        طبقه حاکمه در همه فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی طبقاتی از اقلیتی انگل و مفتخور تشکیل می یابد که بر گرده خدای زمین نشسته اند و به استثمار و غارت و تخریب جسمی و روحی و روانی و جنسی و فکری و ایده ئولوژیکی توده ها می پردازند.

5
·        در جامعه اشتراکی آغازین که دهها هزار سال طول کشیده، طبقه حاکمه ای وجود نداشته است.
·        جامعه طبقاتی پدیده ای تاریخی است:
·        یعنی بنا بر جبر عینی جامعه بشری پدید آمده و بنا بر همان جبر عینی جامعه هم از بین خواهد رفت و باید از بین برود.
·        با تشکیل جامعه اشتراکی متعالی همراه با طبقه حاکمه، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن، یعنی خدا هم از بین خواهد رفت.
·        حکم دیالک تیک مادی و معنوی، طبقاتی و ایده ئولوژیکی از این قرار است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر