تحلیلی
از شین میم شین
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است
·
معنی تحت اللفظی:
·
ما به فقر و قناعت وفادار می مانیم.
·
به پادشاه بگو:
·
«رزق و روزی ما بوسیله خدا پیشاپیش مقدر شده
است.»
1
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است
·
حافظ در این بیت، دیالک تیک
ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک فقر و قناعت و
سربلندی بسط و تعمیم می دهد و بلافاصله وارونه می سازد.
·
آن سان که نقش تعیین کننده در آن،از آن ریاضت (فقر و
قناعت) می گردد.
·
کسی که کسب و کاری جز انتقاد از تزویر
و ریا ندارد، عملا به بدترین ریاکاری مبادرت می ورزد.
·
چون حافظ خواجه است.
·
یعنی بنده دار است.
·
جزو طبقه حاکمه است.
·
اصلا نمی داند که فقر و قناعت
چیست.
·
حالا در این بیت، چپ نمائی می کند تا
به عوامفریبی دست زند.
2
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است
·
حافظ از سوی دیگر دیالک تیک تولید و مصرف را به شکل دوئالیسم
رزق و مصرف و یا بمراتب بدتر به شکل دوئالیسم رزاق و انگل یعنی دوئالیسم خدا و
بشریت بسط و تعمیم می دهد و عملا تولید عرقریز مادی را منکر می شود.
·
بدین طریق، بشریت سلب سوبژکتیویته می
شود و تا درجه ای نازلتر از نباتات و حشرات و حیوانات تنزل می یابد.
·
چون نباتات و حشرات و حیوانات
مایحتاج خود را «تولید» می کنند.
·
همه این موجودات زنده استراتژی های
«تولیدی» بغرنج و شگفت انگیزی توسعه داده اند.
·
مایحتاج مادی هیچ چیز و هیچ کس
نازل نمی شود.
·
نعمات مادی فقط از طریق تولید و یا
تهیه رنج امیز تأمین می شوند.
·
ثروت های طبیعی نیز از قبیل ماهی و
میوه و غیره باید صید و چیده و جمع آوری و غیره شوند.
·
خدائی وجود ندارد تا برای موجودات
زنده روزی مقدر کند.
·
چه بسا شیران و گرگان که از گرسنگی
می میرند.
3
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است
·
سعدی و بعد حافظ مناسبات حاکم بر طبیعت
و جامعه و جهان را وارونه می کنند و عملا به عوامفریبی و چه بسا خودفریبی دست می
زنند:
·
واقعیت این است که توده های مولد و
زحمتکش نعمات مادی را تولید می کنند.
·
حفر قنوات، کندن مجاری آب، تشکیل
اراضی قابل کشت و تشکیل باغات، کاشتن درختان و کشت حبوبات، صید ماهی و شکار
حیوانات، اهلی کردن حیوانات، تولید وسایل تولید و غیره توسط توده های مولد و
زحمتکش صورت می گیرد و نه توسط اربابان بنده دار و فئودال.
·
سعدی و حافظ همه این پدیده ها و
روندهای عینی و واقعی را به باد فراموشی می سپارند و ادعا می کنند که مثلا خدا درختان
را میوه دار می کند و باغبان فقط می چیند و به دربار و یا خیمه خان می برد و سلطان
و خان بخشی از ثروت خدا داده را به توده های بی همه چیز می بخشد.
4
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است
·
بعد همین رابطه وارونه زمینی را در
آئینه آسمان منعکس می کنند و بدین طریق، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی سلاطین و خوانین
یعنی خدای واحد «مقدر کننده ی رزق و روزی» بشریت قلمداد می شود.
·
خدای حقیقی همین توده های مولد و
زحمتکش همه کاره اند.
·
طبقه حاکمه در همه فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی طبقاتی از اقلیتی انگل و مفتخور تشکیل می یابد که بر گرده خدای
زمین نشسته اند و به استثمار و غارت و تخریب جسمی و روحی و روانی و جنسی و فکری و ایده
ئولوژیکی توده ها می پردازند.
5
·
در جامعه اشتراکی آغازین که دهها
هزار سال طول کشیده، طبقه حاکمه ای وجود نداشته است.
·
جامعه طبقاتی پدیده ای تاریخی است:
·
یعنی بنا بر جبر عینی جامعه بشری پدید
آمده و بنا بر همان جبر عینی جامعه هم از بین خواهد رفت و باید از بین برود.
·
با تشکیل جامعه اشتراکی متعالی
همراه با طبقه حاکمه، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن، یعنی خدا هم از بین خواهد رفت.
·
حکم دیالک تیک مادی و معنوی، طبقاتی
و ایده ئولوژیکی از این قرار است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر