پروفسور
دکتر گونتر هیدن
پروفسور
دکتر ولفگانگ ایش هورن
برگردان
شین میم شین
·
فرم های متفاوت مالکیت سوسیالیستی بر وسایل تولید، شالوده وجود طبقات و اقشار دوست مختلف را در سوسیالیسم تشکیل می
دهند.
·
این اقشار و طبقات نیز در روند ساختمان جامعه کمونیستی
در نتیجه تحقق اقدامات زیر از بین می روند:
الف
·
با از بین رفتن فرم های
متفاوت مالکیت بر وسایل تولید
ب
·
با برقراری مالکیت تمام خلقی
بر وسایل تولید
ت
·
با از بین رفتن فرم های
فکری و رفتاری بورژوائی و خرده بورژوائی
انسان ها
پ
·
با تشکیل روابط کمونیستی میان انسان ها در همه عرصه های
اجتماعی و فردی
ث
·
با تحقق یافتن اصل «از هرکس به اندازه استعدادش، به هرکس
به اندازه نیازش» در نتیجه توسعه مطلوب نیروهای مولده.
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد
19، ص 21)
1
·
دوره گذار از سرمایه داری به جامعه بی طبقه
کمونیستی ضرورت عینی دارد.
2
·
ضرورت این دوره نه فقط برای درهم شکستن مقاومت طبقات
سرنگون شده، بلکه همچنین برای فراهم آوردن کلیه شرایط
اوبژکتیف (عینی) و سوبژکتیف لازم برای جامعه کمونیستی است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف، دیالک
تیک اوبژکت ـ سوبژکت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
·
ماتریالیسم تاریخی میان طبقات اجتماعی
اصلی و فرعی فرق می گذارد.
4
·
فرم های مالکیت بر وسایل تولید
بنا بر سطح توسعه نیروهای مولده بارها تغییر
یافته اند و در نتیجه آن، ساختار طبقاتی جامعه
دستخوش تحول شده است.
5
·
فرم مسلط مالکیت بر وسایل تولید، شالوده وجود طبقه اصلی مربوطه را تشکیل می دهد.
الف
·
با تغییر فرم های
مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، در طول تاریخ
(مالکیت خصوصی برده داری، فئودالی و سرمایه داری) طبقات
اصلی جامعه نیز تغییر پیدا می کنند.
ب
·
اگر در برده داری طبقات
اصلی جامعه برده داران و برده ها بوده اند، در فئودالیسم اشراف فئودال و رعایا و
دهقانان وابسته و در سرمایه داری بورژوازی و پرولتاریا طبقات اصلی بوده اند.
6
·
علاوه بر فرم مسلط
مالکیت بر وسایل تولید، در کلیه نظام های اجتماعی
ـ اقتصادی، فرم های دیگر مالکیت بر وسایل تولید نیز وجود داشته اند.
الف
·
این فرم های فرعی مالکیت بر وسایل تولید شالوده وجود طبقات فرعی مربوطه محسوب می شوند.
ب
·
بدین طریق است که در نظام برده
داری، در جوار طبقات اصلی برده و برده دار،
دهقانان و صنعتگران دستی آزاد، در فئودالیسم اصناف، بورژواها و کارگران، در سرمایه
داری زمینداران بزرگ فئودال، دهقانان و صنعتگران دستی نیز وجود داشته اند و وجود
دارند.
ت
·
این طبقات فرعی می
توانند بقایای شیوه های
تولیدی سرنگون شده و یا نمودهای شیوه های
تولیدی جدید باشند.
پ
·
مناسبات موجود میان طبقه اصلی مسلط و طبقات فرعی همواره مناسبات حاکم و محکوم بوده
است، ولی نه حتما مناسبات مبتنی بر استثمار.
ث
·
در طول روندهای تاریخی، طبقات
فرعی به طبقات اصلی تبدیل می شوند و یا
برعکس.
ج
·
مثلا دهقانان در فئودالیسم طبقه
اصلی بوده اند، که در سرمایه داری به طبقه فرعی
مبدل می شوند.
ح
·
دهقانان در سرمایه داری، بنا بر قوانین عینی تولید کالائی دستخوش تجزیه مدام اند.
خ
·
بخش کوچکی از دهقانان در جریان این تجزیه،
ثروتمندتر شده و به دهقانان مرفه (طبقه سرمایه دار) تبدیل می شود و توده عظیمی از
دهقانان میانه حال و فقیر خانه خراب شده و پرولتر می گردند.
د
·
در دوره گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و
در سوسیالیسم، دهقانان مجددا به طبقه اصلی تبدیل می شوند ولی از نظر کیفی با دهقانان جامعه فئودالی فرق دارند.
ذ
·
طبقه جدید دهقانان، یعنی دهقانان تعاونی های سوسیالیستی،
دیگر طبقه استثمارشونده و تحت ستم نیست، بلکه به عنوان متحد طبقه کارگر درحاکمیت
سهیم است و با شرکت در تعاونی ها، خود را از هرنوع استثمار آزاد می سازد.
7
·
در جوامع طبقاتی، علاوه بر طبقات
اصلی و فرعی، اقشار اجتماعی نیز وجود
دارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر