پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان
شین میم شین
بخش
هشتم
ویلهلم
دیلتی
ادامه
18
·
این برگشت با پایه جهان بینانه ای
که تفکر دیلتی در آن تشکیل شده، پیوند ناگسستنی دارد.
19
·
از زمانی که ایدئالیسم کانتی و فلسفه
های مابعد، واقعیت و یا قابل شناخت بودن جهان مادی را زیر علامت سؤال قرار می دهند،
از زمانی که شلینگ و هگل، حرکت روح را تعیین کننده ماهیت تاریخ جهان می دانند، به مسئله
واقعیت واپسین که تفکر را توان عقب تر رفتن از آن نیست، از سوی فلسفه بورژوائی پرداخته
نمی شود.
20
·
با شروع همزمان زوال جهان بینی مذهبی
(تحت جمایت انتقاد از مذهب کانت و هگل) مسئله مبرم فلسفه، ارائه راه حل به مسئله
بنیاد و وحدت جهان بوده است.
الف
·
کریتیسیسم کانتی حاکم، ارائه راه
حل مبتنی بر درک مادی را امکان ناپذیر می ساخت.
·
مراجعه کنید به کریتیسیسم در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ب
·
دیالک تیک هگلی، حفظ تقدم شعور سوبژکتیو
ماورای تجربی را امکان ناپذیر می ساخت.
ت
·
دیلتی عینی گشتن شعور و محتوای
روند مستقل از سوبژکت آن را در حیات می جوید و حیات را به مثابه واپسین حد جا می
زند که غیرقابل تنزل و تقلیل است.
·
دیلتی برای حیات حتی حاملی و پایه
جوهری ئی را روا نمی دارد.
·
این «حیات» دیلتی به هیچ تثبیتی
توسط مقوله های خرد تن در نمی دهد و فقط در «روانگذشت» قابل درک قلمداد می شود.
·
یعنی دوباره بطور سوبژکتیو قابل
درک قلمداد می شود.
پ
·
دیلتی بدین طریق، علیرغم تلاش در
جهت درک تاریخ به مثابه روندی قانونمند، با زدن دست رد ایراسیونالیستی (مبتنی بر
خردستیزی) بر سینه عینیت، به آخر خط می رسد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر