سرچشمه:
صفحه فیسبوک
نیاز یعقوبشاهی
تحلیلی از شین
میم شین
جهان
برای شعر معنای واحدی نجویید.
دنیای شعر دنیای آزادی و زیبایی است
بگذارید در حوصله ی خیال، ذهن نهایت ها را
تجربه کند.
·
قبل از تأمل بر روی رهنمود جهان،
که برای ما به مثابه جام جهان نما و یا حداقل، جام ایران نما ست، اول به خود این
نحوه رفتار بیندیشیم.
1
·
وقتی پیج «سیاوش کسرائی از دیدی
دیگر» را افتتاح کردیم، حریف نری حمله ور شد:
·
اشعار سیاوش «این انوشه شعر فلان و
بهمان» روشن اند و هر کودکی آنها را می
فهمد، مفهوم «سیاوش کسرائی از دیدی دیگر» دیگر به چه معنی است؟
·
این پیج سیاوش را پس از تبعید از
پیجی که به نام سیاوش بود و هست و شاید 20 هزار هوادار دارد و ما به دعوت ادمنش حداقل
1000 ساعت با آن همکاری کرده بودیم، افتتاح کرده بودیم.
2
·
هنوز صورت مان از ضرب سیلی حریف نر،
سرخ بود که سر و کله حریف زنی پیدا شد و در کامنتی نوشت که اشعار سیاوش را «تحت
اللفظی معنی نکنید.»
·
با سرگیجه ای از ضرب سیلی دیگر از خود پرسیدیم:
·
مگر ما اشعار سیاوش را تحت اللفظی
معنی می کنیم؟
·
بعد فهمیدیم که طرف اصلا تحلیل ما
را نخوانده و در نگاهی سرسری به معنی تحت اللفظی ابیات شعر که قبل از تحلیل ارائه
می دهیم، برخورد کرده است.
3
·
بعد ناصحان دیگر از راه رسیدند، با
اندرز و رهنمود و توصیه و اخطار و هشداری
دیگر در کله و چنته.
·
یکی می خواست از واژه منحوس دیالک
تیک صرفنظر کنیم.
·
دیگری می خواست که سیاوش به عنوان
مولتی ناسیونال و جهان وطن استنباط شود.
·
یکی دیگر می خواست که سیاوش
ناسیونال قلمداد شود و زیر بغلش هندوانه ی «شاعر ملی» چپانده شود.
·
سؤال ما این است که چرا وقتی نوبت
به «بی همه چیزان» می رسد، همه ناصحین خیرخواه و بدخواه از راه می رسند؟
4
·
قبل از ما شاعری از تبار ادولف
هیتلر شعر بلند آرش سیاوش را به سلیقه طبقاتی خود «تحلیل» و منتشر کرده است.
·
حتی شعر بند تنبانی ئی به عنوان
بدیلی به تقلید از سیاوش راجع به آرش و یا هر کس دیگر سروده است که تهوع آور است.
5
·
حیدر مهرگان هم در زمان حیات سیاوش،
«تحلیلی» راجع به آرش سرهم بندی کرده است.
·
ما لینک آن را هم در پیج «سیاوش کسرائی
از دیدی دیگر» منتشر کرده ایم.
·
از جهان چه پنهان که برای انتشار لینک
یاد شده، دهها آفرین و احسنت و هورا شنیده ایم.
·
آفرین و احسنت و هورا هم نه برای
زحمت چند دقیقه ای ما، بلکه برای خود حیدر مهرگان بوده است، که به قول جهان «در
سنگر شعر قهرمان شده است» و ایکاش نمی شد.
·
بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز
دارد. (برشت)
·
اگر همان حیدر مهرگان را اجامر
نکشته بودند، اکنون بسان خاوری در گوشه ای نشسته بود و کسی برایش تره هم خرد نمی
کرد.
·
ایرانی جماعت اجنه ای از این قرار
اند.
·
ااکثر کسانی خود را رفیق حیدر مهرگان
قلمداد می کنند و در رثایش اشعار جانسوز می سرایند و در اخبار شب و ایران دیروز و
غیره منتشر می کنند که عادولف های وحشت انگیز تمام عیارند.
6
برای شعر معنای واحدی نجویید.
·
منظور جهان از این رهنمود چیست؟
·
ما هر شعر جفنگ و ادعا و نظر و اندیشه را نخست تجزیه و بعد
تحلیل می کنیم.
·
بسان بیولوگی که لجنی را از اعماق
مردابی برمی دارد و ذره ذره زیر ذره بین قرار می دهد.
·
ما کی، چگونه و کجا برای شعری «معنای
واحدی جسته ایم؟»
·
با این متد و اسلوب تحلیل مگر می
توان عینیت خود موضوع بررسی را نادیده گرفت و برخوردی مطلقا سوبژکتیو بدان داشت؟
7
برای شعر معنای واحدی نجویید.
·
استنباط ما اما این است که جهان با
این رهنمود اندیشه دیگری برای تبیین دارد.
·
بنظر جهان حقیقت واحدی در هر مورد و زمینه ای وجود ندارد.
·
به عبارت دیگر ما با مولتی حقایق،
با حقایق متعدد و کثیری سر و کار داریم.
·
به قول فلاسفه ی امپریالیسم و کارگردان ژاپنی فیلم «حقیقت»،
هر کس حقیقت خاص خود را، حقیقت مفید به خویشتن خویش را دارد.
·
جهان و خیلی های دیگر می خواهند که
شعر و نظر و اندیشه از صراحت گذرانده نشود تا هر کس بزعم خود آن را تفسیر کند و
مسموم شود.
8
دنیای شعر دنیای آزادی و زیبایی است
·
کسی که شعر را به مثابه فرمی از
شعور اجتماعی نمی پذیرد، تعریف خاص خود را از شعر سرهم بندی می کند که نه سر دارد
و نه ته:
·
شعر یعنی دنیای آزادی و زیبائی
·
همین ادعا را می توان راجع به هر
چیز دیگری هم بر زبان راند.
·
مثلا می توان گفت:
·
فراورده های «فرهنگی» و «هنری» پلی
بوی و پورنو و صنایع سکس و تفنن و هالی وود و بالی وود و غیره هر کدام دنیای آزادی
و زیبائی است.
·
این اما به چه معنی است؟
9
دنیای شعر دنیای آزادی و زیبایی است
·
این به معنی فرمالیسم است.
·
این به معنی تجلیل و تقدیس
فرمالیسم است.
·
این به معنی بردن فرم به عرش اعلی
و پرتاب کردن محتوا به اسفل السافلین است.
·
برای اینکه محتوای همه این «دنیاهای
آزادی و زیبائی» زهر ایده ئولوژیکی و حتی فیزیکی و پسیکولوژیکی مهلک است.
·
حتی خود نیاز در کامنتی در جائی از
این «دنیاهای آزادی و زیبائی» شکوه و شکایت داشته و از لحنش انزجار و تنفر می
تراویده است.
10
دنیای شعر دنیای آزادی و زیبایی است
·
بنظر ما شعر فرم است و هر قشر و طبقه
اجتماعی این فرم را با ایده ئولوژی خود پر می کند تا از منافع طبقاتی مادی و معنوی
خود، دفاع کند.
·
به عبارت دیگر، شعر شبیه قابلمه
است که هر آشپزی آش خود را در آن می پزد.
·
هر قشر و طبقه اجتماعی با توسل به
شعر و هنر خود از «حقیقت» چه بسا از سرتاپا باطل
خود حراست به عمل می آورد.
·
هم طبقه حاکمه شعرای وزینی از قبیل
شوپنهاور و نیچه و غیره دارد و هم توده شعرائی از قبیل برشت و ناظم حکمت و لاهوتی
و سیاوش و زهری دارد.
·
در جامعه بشری شاعر ماورای طبقاتی و
بی طرف یافت نمی شود.
·
شعرای ماورای طبقاتی در کره مریخ
نشسته اند.
11
بگذارید در حوصله ی خیال، ذهن نهایت ها را
تجربه کند.
·
باشد.
·
ما در بهترین حالت سگان توده ایم و
هر از گاهی پارسی می کنیم و کاروان طبقه حاکمه بی کمترین اعتنا بدان به پیش می
رود.
·
جفنگیات ما را غیر از خودمان کسی نمی
خواند.
·
آخر الزمان است و خلایق در بدر به دنبال
چیزهای مهم در جاهای مهم می گردند.
·
عصر عکس شروع شده است.
·
اما منظور جهان از مفهوم «تجربه
نهایت ها» چیست؟
12
بگذارید در حوصله ی خیال، ذهن نهایت ها را
تجربه کند.
·
نمایندگی کردن مفهوم «تجربه نهایت
ها» به معنی تأیید نظر ما ست:
·
بدان معنی است که شعر، پدیده ای
ماورای اجتماعی و ماورای طبقاتی نیست.
·
بدان معنی است که شعر چارچوب و حد و سرحد اجتماعی
و طبقاتی دارد.
·
یعنی در «نهایت ها» سروده می شود و سیر می کند.
·
جهان با این رهنمود، مفهوم قبلی
خود را زنده به گور می سازد:
·
مفهوم «دنیای آزادی و زیبائی» انتزاعی
و کذائی خود را.
·
چون شعر به مثابه «دنیای آزادی و زیبائی»
نهایت ها را در می نوردد و در بی نهایت ها
سیر می کند.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفما هر شعر و جفنگ و ادعا و نظر و اندیشه را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم.