فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
این
جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان
سر
به سر آتش، سراپا ناله های درد
پس
غل و زنجیرهای تفته ی بر پا
از
غبار جسم ها خیزنده دودی سرد
خشک
و تر با هم میان شعله ها در سوز
خرقه
پوش زاهد و رند خراباتی
می
فروش بیدل و میخواره ی سرمست
ساقی
روشنگر و پیر سماواتی
·
معنی تحت اللفظی:
·
خود این دنیا به دوزخ سوزانی استحاله
یافته است.
·
همه جا آتش شعله ور است و از همه
جا ناله های درد به گوش می رسد.
·
غل و زنجیرهای تفته (گرم و داغ) بر
پاها ست و از غبار تن ها دود سردی بلند می شود.
·
خشک و تر با هم می سوزند، چه پرهیزگار
و چه میخوار، چه می فروش دلباخته و چه میخواره مست، چه ساقی روشنگر و چه پیر مؤمن
و متقی.
1
این
جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان
سر
به سر آتش، سراپا ناله های درد
·
فروغ جوان در این بند شعر، جامعه را
دوزخ واره تصور و تصویر می کند.
·
در قاموس فروغ تفاوت چندانی بین
دوزخ موعود و دوزخ موجود وجود ندارد.
·
جامعه به جهنمی بدل شده است.
·
همه در آتش دوزخ زمینی می سوزند و
ضجه های درد از هر سو به گوش می رسد.
2
·
این شعر حدود 4 سال پی از کودتا
سروده شده است.
·
فروغ حساس و تیزهوش احتمالا در
جریان فاجعه بوده است:
·
شاید منظور فروغ جو ترور سلطنتی ـ امپریالیستی
حاکم باشد.
·
شکنجه های بهیمی، محاکمه های
فرمایشی، رسوا سازی های سرداران شریف خلق و اعدام های دسته جمعی و سرکوب ابتدائی
ترین آزادی های مدنی و سیاسی و صنفی.
·
پیروزی مجدد ارتجاع همیشه خشن و
خونین است:
·
چه پس از 28 مرداد و چه پس از
پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی.
·
ما در هر دو مورد با دوزخ واره
گشتن جامعه روبرو شده ایم.
·
ما در هر دو مورد با سیطره کثیف
ترین موجودات بر جامعه خویش روبرو شده ایم.
·
در 28 مرداد با سیطره خشن و خونین
شاه و شیخ و امپریالیسم و در بهمن 58 با سیطره خشن و خونین فئودالیسم، فوندامنتالیسم
و امپریالیسم
این
جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان
باز
آنجا دوزخی در انتظار ما ست
بی
پناهانیم و دوزخبان سنگیندل
هر
زمان گوید که در هر کار یار ما ست
·
معنی تحت اللفظی:
·
این دنیا به دوزخی سوزان بدل شده و
پس از مرگ نیز دوزخ دیگری در انتظار ما ست.
·
ما بی پناهیم و دوزخبان بی رحم خود
را یار ما جا می زند.
1
این
جهان خود دوزخی گردیده بس سوزان
باز
آنجا دوزخی در انتظار ما ست
·
فروغ در این بیت، از دوزخ مضاعف
پرده بر می دارد:
·
دوزخ دنیوی و دوزخ اخروی
·
دوزخ موجود و دوزخ موعود.
·
این بزعم فروغ جوان ستم مضاعفی است
و خدائی که در حق بشریت چنین ستمی روا دارد، خدای از سرتاپا ستمگری است.
2
بی
پناهانیم و دوزخبان سنگیندل
هر
زمان گوید که در هر کار یار ما ست
·
منطق فروغ جوان در این بیت، صراحت
و روشنی خاصی کسب می کند و از تزویر و دروغ و ریای خدای کذائی پرده برمی دارد:
·
خدائی که بشریت را تحت ستم مضاعف
زجر می دهد، ریاکارانه خود را یار بشر جا می زند.
·
این دیگر غیر قابل تحمل است.
·
این فی نفسه ستمی دیگر است:
·
ستم معنوی و فکری است.
·
نوعی عوامفریبی سرشته به بی شرمی
است.
یاد
باد آن پیر فرخ رأی فرخ پی
آن
که از بخت سیاهش نام، شیطان بود
آن
که در کار تو و عدل تو حیران بود
هر
چه او می گفت، دانستم نه جز آن بود
·
معنی تحت اللفظی:
·
یاد آن خوش اندیش خوش قدم به خیر
باد، که از بخت بد، ابلیس نامیده شده بود.
·
همان ابلیس از کرد و کار تو و از
عدل کذائی تو در حیرت بود و من بالاخره دانستم که هر چه او می گفت، حقیقت محض بود.
1
·
فروغ در این دو بیت، از دست خدای
ستمگر به ابلیس مظلوم پناه می برد.
·
فروغ دوئالیسم تئولوژیکی الله و
ابلیس را وارونه می کند و با این وارونه سازی همه صفات الله نیک را از او سلب می
کند و به ابلیس می دهد و همه صفات بد منتسب به ابلیس را به الله نسبت می دهد.
·
تئوری نجات فروغ جوان همین است:
·
جایگزینی الله با ابلیس.
2
·
خود این طرز تفکر از خالی بودن ذهن
فروغ از اندیشه علمی و انقلابی خبر می دهد.
·
فروغ با همان ساز و برگ و مفاهیم می اندیشد که تئولوژی.
·
فروغ دروغ های تئولوژیکی را که آخوندها
قرن های متمادی تبلیغ کرده اند، به سکه نقد می خورد و در همان چارچوب تعیین شده از
سوی تئولوژی می اندیشد و به همین دلیل به دوئالیسم الله و ابلیس می رسد.
·
آنگاه چاره ای جز تعویض اقطاب دوئالیستی
برایش باقی نمی ماند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر