۱۳۹۳ مهر ۱۱, جمعه

سیری در جهان بینی رضا کاظمی (4)

 
رضا کاظمی
(پاییز 85 )
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
رضا کاظمی
تحلیلی از شین میم شین

گفت:
"دنبال چی می‌گردی؟"
گفتم: "دنبال یه گل.
گلی که دستِ‌شُ بگیرم بِبَرَمِ‌ش توو گُلِستونِ هزارگُلْ تابِ‌ش بدم
 گُلا از خجالت سرخ بشن، پَر بریزن روو خاک."

·        راوی در این بند شعر، باز هم به تقلید از قصه «شازده کوچولو» دنبال گلی می گردد.
·        از دو حالت قصه خالی نیست:
·        یا منظور راوی از گل همان دوست کذائی است و یا واقعا گل است.

1
·        اگر منظور راوی، دوست باشد، می توان گفت که او دوست را چیز واره تصور می کند و در بهترین حالت گل واره.
·        علیرغم هر حسن نیتی هم که راوی داشته باشد، دوست آدمیت زدائی می شود.

·        ادمیت زدائی چیزها اما به چه معنی است و به چه نیت ـ چه بسا ناخود آگاهانه ـ صورت می گیرد؟  

2
·        نتیجه نهائی آدمیت زدائی از آدم ها، چیز واره سازی آنها و نتیجتا نفی فردیت و هویت آنها ست.
·        این بدان معنی است که چیز واره سازی آدم ها ضمنا به معنی هویت زدائی و فردیت زدائی از آنها ست.
·        نیت راوی هم از گل واره سازی دوست، هویت زدائی از او و آلت دست قرار دادن او ست.
·        فرق هم نمی کند که خود راوی به محتوای کرد و کار خود واقف باشد و یا نباشد.
·        تعیین کننده نه نیت سوبژکت، بلکه خود کرد و کار است.

·        به قول معروف، با حسن نیت هم می توان راه جنت را هموار ساخت و هم راه جهنم را.

3
·        اگر منظور راوی از گل، واقعا گل باشد، می توان گفت که او علاوه بر جستجوی دوست، به دنبال گل هم می گردد.
·        کسب و کار بدی نیست.
·        گل مظهر زیبائی است و روح و روان آدمی را با عطر خود شادی و نشاط می بخشد.

4
گلی که دستِ‌شُ بگیرم بِبَرَمِ‌ش توو گُلِستونِ هزارگُلْ تابِ‌ش بدم
 گُلا از خجالت سرخ بشن، پَر بریزن روو خاک."

·        مسئله اما نه نفس جستجوی گل، بلکه هدف و آماج راوی از جستجوی گل است:
·        راوی می خواهد گل را برای شرمنده سازی گل ها و پرپر کردن آنها مورد سوء استفاده قرار دهد.
·        درست به همان سان که دوست کذائی را برای شرمنده سازی ستاره ها و نابودسازی آنها آلت دست قرار داده بود.

·        سؤال ولی این است که چرا و به چه دلیل راوی چنین هدف و اماجی دارد؟

·        تخریب ستاره ها و گلها درمان چه درد بی درمان او می تواند باشد؟  

5
·        دلیل اینکه چرا راوی همه چیز را برای تخریب مظاهر زیبائی (ستاره ها و گل ها) آلت دست قرار می دهد، در پایگاه طبقاتی راوی است.
·        تعلقات طبقاتی به طبقات اجتماعی واپسین همین پسیکولوژی را در اعضای جامعه پدید می آورد:
·        پسیکولوژی تخریب زیبائی ها را.

·        چرا و به چه دلیل؟

6
·        به این دلیل که این طبقات اجتماعی نه دورنمای تاریخی دارند و نه فردای بهتر.
·        به همین دلیل همه چیز هستی بنظر اینها تهوع آور، زشت، نفرت انگیز جلوه گر می شود.
·        بی دلیل نیست که تهوع یکی از مقولات اصلی اگزیستانسیالیسم است که یکی از مکاتب فلسفه امپریالیستی است.

·        شاعر این شعر، اگر خود وابسته به طبقات اجتماعی انگل نباشد، احتمالا تحت تأثیر سنت اگزوپری و شاملو و غیره به این پسیکولوژی رسیده است.
·        در این صورت، علت این انحراف ایده ئولوژیکی، نه طبقاتی، بلکه معرفتی است.

7
·        قهرمان رمان یکی از رمان نویسان بزرگ امپریالیسم که هزاران جایزه از طبقه حاکمه دریافت کرده، لخت و عور در اتاقی لخت و عور نشسته است و بشقابی مملو از مدفوع خشک جلوی خود گذاشته است.
·        تکه تکه از آن اطعام می کند و به زمین و زمان دشنام می دهد.

·        جامعه و جهان در آئینه ضمیر اعضای طبقات اجتماعی بی فردا چنین منعکس می شود:
·        زشت، پوچ، تهوع آور، نفرت انگیز.

·        به همین دلیل همه اعضای همه طبقات اجتماعی واپسین نیهلیسم را بر پرچم نجات خود نگاشته اند.
·        همه از دم مرگ و جنگ و ترور و انتحار و کشتار را مورد تجلیل قرار می دهند، نه زندگی و همبستگی و همیاری و برابری و برادری  را.

·        دلیل ستایش خارق العاده شاملو و شرکاء از شهدا از همه رنگ همین است.

7
گلی که دستِ‌شُ بگیرم بِبَرَمِ‌ش توو گُلِستونِ هزارگُلْ تابِ‌ش بدم
 گُلا از خجالت سرخ بشن، پَر بریزن روو خاک."

·        گل راوی در هر صورت باید گلی ایدئال باشد و نه گل معمولی.
·        گلی «رشگ انگیز» (واژه محبوب احمد شاملو) باشد تا بقیه گل ها از فرط رشگ پرپر شوند.

·        سؤال ولی این است که راوی با یک گل ایدئال در گورستان گلها چه خواهد کرد و چه می تواند بکند؟  

·        ضمنا شاعر برای خوانندگان خردسال در این شعر چه برای گفتن دارد؟
   
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر