پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان
شین میم شین
بخش
دوم
متافیزیک فلسفه کلاسیک بورژوائی
ادامه
8
·
در این موقع، متافیزیکی به مثابه
جهان بینی علمی لازم می آید.
·
این جهان بینی علمی البته باید با
جهان بینی مذهبی حاکم به نحوی ازا نحاء سازگار باشد.
الف
بنه دیکتوس اسپینوزا (1632 ـ 1677)
فیلسوف هلندی، مؤسس راسیونالیسم و انتقاد مدرن از انجیل
نماینده راسیونالیسم ماتریالیستی
جهان بینی او پانته ئیستی است.
·
فرمول اسپینوزا مبنی بر اینکه «خدا
مساوی است با جوهر و طبیعت» و مفهوم جهانی لایبنیتس، مبنی بر اینکه «موناد مساوی
است با خدا»، بیانگر تلاش هائی در جهت آشتی دادن دو جهان بینی متضاد زیر با یکدیگر
بوده اند:
·
جهان بینی علمی و جهان بینی مذهبی
·
(بنظر لایب نیتس، مونادها
عبارتند از واحدهای (جواهر) یکپارچه، کامل، آخرین و روحمند که در مجموع، سیستم
منظم جهان را تشکیل می دهند. مترجم)
·
مراجعه کنید به موناد در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
ب
·
البته کانت بحق خاطرنشان می شود که
«این خدای متافیزیکی این ظن را در دل ها پدید می آورد که او با جهان به مثابه
ماهیت کل هستی یکسان است.»
·
(کانت، «پیشرفت های واقعی کدامند؟»، ص
127)
9
·
متافیزیک در آغاز عصر جدید، خود را
به مثابه تشکیل کلیت نمودار می سازد.
10
·
سیستم های بزرگ زیر را می توان به
عنوان طرح هائی برای چارچوب درک تنوع تجربی (مادی) به مثابه وحدت (به مثابه چیزی
واحد) تلقی کرد:
الف
رنه دکارت (1596 ـ 1650)
فیلسوف، ریاضی
دان و عالم علوم طبیعی
از مؤسسین راسیونالیسم
مدرن عصر جدید آغازین
تفکر
راسیونالیستی او را کارتزیانیسم نیز می نامند.
دکارت به وجود ایده های مادرزاد باور داشت.
·
سیستم های بزرگ دکارت، هوبس،
اسپینوزا، مالبرانش، لایبنیتس و تعداد انگشت شماری از دیگر متفکران را
ب
·
دایرة المعارف (18 جلدی) در فرانسه را
ت
کریستیان ولف (1679 ـ 1754)
عالم یونیورسال، ریاضی دان، فیلسوف آلمانی
همراه با لایب نیتس و کانت مهمترین نماینده روشنگری
نماینده حقوق طبیعی
بنیانگذار بسیاری از مفاهیم مهم (شعور، معنی، درخود، دقت)
مؤثر در قانونگزاری پروس
مؤلف آثار بیشمار
·
کریستیان ولف در آلمان را
پ
·
گیام باتیستا در ایتالیا را
11
·
البته این سیستم ها هم بلحاظ فرم و
هم بلحاظ محتوا متفاوت بوده اند و این تفاوت بسته به توسعه تمام اجتماعی در کشور
مربوطه بوده است.
12
·
این طرح ها که دیگر منشاء عقیدتی و
مذهبی نداشته اند، مجبور بوده اند که برای کسب مشروعیت، تکلیف و توان تفکر محدود
انسانی را برای درک کل جهان نامحدود و لایتناهی و برای درک تاریخ جهان، اثبات
کنند.
13
·
اینجا برای اولین بار در تاریخ
فلسفه، مسئله متافیزیکی با مسئله معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) در هم ذوب می شوند.
·
مراجعه کنید به شناخت، تئوری شناخت در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
14
·
این نقش دکارت، توسط فلاسفه بعدی
از قبیل هگل، شلینگ و فویرباخ، مورد تجزیه و تحلیل فلسفی قرار می گیرد و بروشنی
تبیین می یابد.
15
·
جستجوی اولین دلیل شناخت، فلاسفه را
به خویشتن خویش سوق می دهد، یعنی به تفکر خویش که برای شان بطور مسلم و مبرهن وجود
دارد.
·
(کسی در تفکر خود، در اینکه او می اندیشد،
تردیدی به دل راه نمی دهد. مترجم)
16
·
وقتی مسئله معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت)،
قبل از مسئله اونتولوژیکی راجع به وجود انسان در جهان مطرح شود، فلسفه ای از این
طرز تفکر نشئت می گیرد که خصلت ایدئالیستی ـ ذهنی (سوبژکتیو) دارد.
17
·
آنگاه هر آنچه که در خارج از «من می اندیشم، پس هستم»،
قرار داشته باشد، یعنی در خارج از تفکر متفکرین منفرد و به عبارت عام تر، در خارج
از شعور فردی باشد، به مثابه قرینه شعور تلقی می شود.
·
(قرینه مؤنث قرین است.
·
زوجه، نظیر، همتا. مترجم)
18
·
یعنی هر آنچه که در خارج از «من می
اندیشم، پس هستم»، قرار داشته باشد، به عنوان محتواهای شعور تلقی می شود.
19
·
نتیجه این می شود که قابل شناخت بودن
جهان از منظر فرد، غیر قابل اثبات جلوه گر می شود.
·
مراجعه کنید به اصل قابل شناسائی
بودن جهان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر