شین
میم شین
کس نخارد پشت من
جز ناخن انگشت من
ادامه
·
در بخش پیشین این سؤال مطرح شد که عناصر تشکیل دهنده جامعه
بشری کدام اند که مناسبات تولیدی به مثابه ساختار، آنها را به همدیگر پیوند می دهد
و سیستم اجتماعی معینی را پدید می آورد؟
1
·
عناصر جامعه بشری، دیالک تیکی از عناصر مادی و معنوی
اند.
·
عناصر معنوی نتایج انعکاس عناصر مادی در آئینه ضمیر
انسانی اند.
·
به عبارت دیگر انعکاس ماده در ماده اند.
·
چون مغز انسانی نیز چیزی جز ماده به درجه عالی توسعه و
تکامل یافته نیست.
·
عناصر تشکیل دهنده ی مغز نیز همان عناصر تشکیل دهنده در
و دیوار و رخت و درخت اند.
·
آنچه مغز را از در و دیوار و رخت و درخت متمایز می سازد
نحوه و نوع پیوند اتم ها ست.
·
یعنی ساختار متفاوت مغز و در و دیوار و رخت و درخت است.
·
همین و بس.
2
·
عناصر مادی جامعه نیز همان عناصر مادی طبیعی اند که روح
(شعور) انسانی در آنها نفوذ کرده و ساختار دیگری به آنها بخشیده است و در نتیجه،
آنها هر کدام فونکسیون دیگری کسب کرده
اند.
·
داس و چکش و تیر و تبر همان آهن طبیعی اند که پس از جاری
شدن شعور انسانی در اندام آن ساختار دیگری کسب کرده اند و به خدمت طبیعت دوم یعنی
جامعه و انسان در آمده اند.
·
همه عناصر مادی را اگر تجرید کنیم به نیروهای مولده می
رسیم که ذکرش گذشته است:
·
به انسان و وسایل تولید و مواد خام و علم و فن و غیره
3
·
عناصر معنوی، چیزهای فکری و روحی و روانی اند.
·
چیزهای ایده ئولوژیکی اند.
·
عناصر معنوی از مذهب و اخلاق و هنر و قضاوت و حقوق و
خرافه و فلسفه و علوم و غیره تشکیل می یابند.
·
اگر همه این عناصر غیر مادی را تجرید کنیم به مفهوم
مارکسیستی ـ لنینیستی موسوم به روبنای ایده ئولوژیکی جامعه بشری می رسیم.
4
·
اکنون می توانیم دیالک تیک سه عضوی عنصر ـ ساختار ـ
سیستم را که به عرصه ماتریالیسم دیالک تیکی تعلق دارد، یعنی به کل هستی در همه فرم
هایش تعلق دارد، در جامعه بشری بسط و تعمیم دهیم، یعنی وارد خطه ماتریالیسم تاریخی
شویم.
·
بسط و تعمیم دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم در جامعه بشری
عبارت خواهد بود از دیالک تیک نیروهای مولده ـ مناسبات تولیدی ـ روبنای ایده
ئولوژیکی.
·
مناسبات تولیدی به مثابه ساختار جامعه بشری، عناصر مادی
و معنوی جامعه بشری را به هم پیوند می دهد و بسته به نحوه و نوع این پیوند، جوامع
بشری از یکدیگر متمایز می گردند، یکی جامعه اشتراکی اولیه می شود، دیگری جامعه برده
داری می شود، آن دیگری جامعه فئودالی، سرمایه داری و بالاخره جامعه سوسیالیستی و
بعد کمونیستی.
·
درست به همان سان که یکی در می شود و دیگری دیوار، یکی رخت
می شود و دیگری درخت، یکی تیر می شود و دیگری تبر، یکی تفنگ می شود و دیگر لولهنگ.
·
به همین دلیل مناسبات تولیدی را زیربنای جامعه می نامند.
·
عامل تعیین کننده در مناسبات تولیدی، فرم مالکیت بر
وسایل اساسی تولید (اراضی، منابع، معادن، کارخانجات، شرکت ها، بانک ها، وسایط
نقلیه و غیره) است.
5
کس نخارد پشت من
جز ناخن انگشت من
·
اکنون که دست به ریشه برده ایم و تصور ریشه ای از جامعه بشری
بدست آورده ایم، می توانیم به مسئله ای که احمد رضا طرح کرده راه حلی مارکسیستی ـ
لنینیستی و رادیکال ارائه دهیم:
·
راه حل توسعه و خودمختاری (استقلال)
و نجات از وابستگی به این و آن، تلاش در جهت تغییر ساختار جامعه است.
·
تلاش دسته جمعی در جهت تغییر مناسبات تولیدی حاکم است.
6
·
با تغییر مناسبات تولیدی راه توسعه سریع و همه جانبه نیروهای
مولده باز می شود و جامعه توسعه می یابد و ثروت اجتماعی به اندازه کافی تولید می
شود تا جامعه خودش پشت خودش را بخارد و محتاج دیگری نباشد.
·
در آن صورت هم هارمونی بر باد رفته میان طبیعت و جامعه (طبیعت
اول و طبیعت دوم) دو باره برقرار می شود و
هم هارمونی بر باد رفته میان اعضای جامعه.
·
به همین دلیل است که رسول رهایش نهائی کمونیسم را به شرح
زیر توصیف می کند:
کمونیسم،
عبارت است از ناتورالیسم
متکامل = هومانیسم
کمونیسم، عبارت است از هومانیسم متکامل = ناتورالیسم
در کمونیسم، برای نخستین بار، ماهیت انسانی طبیعت به انسان اجتماعی برمی گردد.
برای نخستین بار، هستی طبیعی انسان، با هستی اجتماعی او یکی می شود
کمونیسم، عبارت است از هومانیسم متکامل = ناتورالیسم
در کمونیسم، برای نخستین بار، ماهیت انسانی طبیعت به انسان اجتماعی برمی گردد.
برای نخستین بار، هستی طبیعی انسان، با هستی اجتماعی او یکی می شود
و
طبیعت در مقابل انسان، فرم
انسانی به
خود می گیرد.
جامعه کمونیستی، وحدت ماهوی متکامل طبیعت و انسان است!
جامعه کمونیستی، رستاخیز حقیقی طبیعت است!
جامعه کمونیستی، ناتورالیسم تحقق یافته انسان و هومانیسم متجسم طبیعت است.
(کارل مارکس، «جزوهً اقتصادی ـ فلسفی»، آثار منتخب مارکس و انگلس 40 ، ص 536 و 538)
جامعه کمونیستی، وحدت ماهوی متکامل طبیعت و انسان است!
جامعه کمونیستی، رستاخیز حقیقی طبیعت است!
جامعه کمونیستی، ناتورالیسم تحقق یافته انسان و هومانیسم متجسم طبیعت است.
(کارل مارکس، «جزوهً اقتصادی ـ فلسفی»، آثار منتخب مارکس و انگلس 40 ، ص 536 و 538)
مراجعه کنید
به
شیوه تولید، نیروهای
مولده، مناسبات تولیدی، دیالک تیک زیربنا و روبنا، کمونیست ها امروز، سوسیالیسم جای
بربریت
در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر