«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
(92/1/14)
تحلیلی
از یدالله سلطان پور
در طول زندگی مشترک
همان رهبری "شهید" در حزب توده ایران ، نه اختلاف نظرها کم بوده است ونه
اختلاف فردی
اما همه آن ها یک صدا (؟) در دامان حزب توده ایران به ادامه حیات شکوهمند
حزب کوشیدند
·
حریف در این دو جمله یک دنیا حرف
برای گفتن دارد و می گوید:
1
در طول زندگی مشترک
همان رهبری "شهید" در حزب توده ایران ،
نه اختلاف نظرها کم بوده است ونه
اختلاف فردی
اما همه آن ها یک صدا (؟) در دامان حزب توده ایران
به ادامه حیات شکوهمند
حزب کوشیدند
·
حریف از فرط حواس پرتی فراموش می
کند که به قول خودش در رهبری حزب توده دهها انشعاب صورت گرفته است.
·
علاوه بر دار و دسته حزب زحمتکشان،
جریانات آنتی سویتیستی تحت عناوین طوفان و سازمان انقلابی و غیره و ضمنا شخصیت های
معروف از قبیل مؤمنی و علوی و غیره از حزب توده جدا شده اند.
·
این بدان معنی است که رهبری حزب
توده علیرغم اختلافات نظری و فردی، «یک صدا (؟) در دامان
حزب توده ایران به ادامه حیات شکوهمند (؟)
حزب نکوشیده اند.»
2
·
منطقی و طبیعی هم همین است.
·
کسی که نظر دیگری دارد، باید
متناسب با آن نظر، حزب و سازمانی برای خود بجوید و بیابد و یا تشکیل دهد.
·
آنها هم جسته اند و یافته اند و
تشکیل داده اند.
·
البته هیچکدام تحفه نطنز نبوده است.
3
·
رهبری حزب توده که فقط از «رهبری
شهید» تشکیل نمی شد.
·
احتمالا حریف به عمد این روند و
روال منطقی و طبیعی در حزب توده و هر ارگانیسم و اندام دیگر را از قلم می اندازد.
·
هدف حریف این است که همه مراجع
ضمیر را به وحدت تشکیلاتی با مرجع ضمیر مورد علاقه خود فراخواند.
·
شاید طراحان شعار «تفاوت در اندیشه
ـ وحدت در عمل» ضمنا همین نیت را دارند.
4
·
ثانیا حریف فراموش می کند که شخصیت
های برجسته حزبی از قبیل ایرج اسکندری و غیره به دلیل احتلاف نظر از همکاری با
«رهبری شهید» پرهیز کرده اند.
·
ایرج اسکندری حتی مصاحبه ای با
تهران مصور ـ اگر حافظه خطا نکند ـ کرده بود که ما متأسفانه نخوانده ایم.
·
مصاحبه او اما بیشک در تأیید خط
مشی مسخره «رهبری شهید» نبوده است.
5
در طول زندگی مشترک همان
رهبری "شهید" در حزب توده ایران ،
نه اختلاف نظرها کم بوده است ونه
اختلاف فردی
اما همه آن ها یک صدا (؟) در دامان حزب توده ایران
به ادامه حیات شکوهمند حزب کوشیدند
·
ثالثا وجود اختلاف نظر میان انسان
ها به چه معنی است؟
·
اختلاف نظر نشاندهنده اختلاف منافع
مادی و معنوی است.
·
اختلاف فردی نیز در تحلیل نهائی
نتیجه اختلاف نظر و اختلاف منافع است.
·
نظر، تئوری و یا اندیشه مهر طبقاتی
بر پیشانی خود دارد.
·
اختلاف نظر به معنی اختلاف در
منافع طبقاتی است.
·
اگر قضیه از این قرار است و حزب
توده انجمن نمایندگان طبقات اجتماعی متفاوت و حتی متضاد بوده، پس چگونه می توان از
حزب توده سخن گفت و نه از جبهه توده؟
6
·
فلاکت و نکبت «احزاب» استالینیستی
همین است.
·
این ها اصلا حزب نیستند.
·
اگر طویله نباشند، در بهترین حالت،
جبهه اند.
·
حزب توده هم چنین بوده است.
·
اعضای رهبری حزب توده بر اساس
تحلیل های ما از آثار برخی از آنها اصلا قادر به تفکر مفهومی نبوده اند.
·
تراژدی حزب توده و دیگر «احزاب»
استالینیستی همین جا ست.
·
درست به همین دلیل است که فرمالیسم
حزبی برجسته می شود.
·
«پای
بندی» به فرمول های خشک و فرمال جای وحدت نظر علمی و انقلابی و در نتیجه جای پیوند
ارگانیک اعضای حزب را می گیرد و پیشاپیش فاتحه ای بر حزبیت حزب می خواند و حزب را
طویله واره می سازد.
7
در طول زندگی مشترک
همان رهبری "شهید" در حزب توده ایران ،
نه اختلاف نظرها کم بوده است ونه
اختلاف فردی
اما همه آن ها یک صدا (؟) در دامان حزب توده ایران
به ادامه حیات شکوهمند حزب کوشیدند
·
خامسا حزب توده ـ بویژه تحت رهبری
«رهبری شهید» ـ حزب موفقی نبوده که سنت آن ادامه داده شود.
·
حواس پرتی حریف اینجا هم آشکار می
شود:
·
حریف برای اقناع مراجع ضمیر دیگر
از بدترین و ورشکسته ترین رهبری حزب توده سرمشق می سازد و معلوم نیست که به چه
دلیلی از «حیات شکوهمند» حزب دم می زند.
·
ضمنا تمکین به اختلاف نظر در حزب و
توجیه و تبلیغ آن و طبیعی تلقی کردن آن، بلحاظ نظری به چه معنی است؟
8
در طول زندگی مشترک
همان رهبری "شهید" در حزب توده ایران ،
نه اختلاف نظرها کم بوده است ونه
اختلاف فردی
اما همه آن ها یک صدا (؟) در دامان حزب توده ایران
به ادامه حیات شکوهمند حزب کوشیدند
·
توجیه وجود اختلاف نظر در حزب بدان
معنی است که حریف به عینیت حقیقت باور ندارد.
·
بی باوری به عینیت حقیقت ـ که لنین
بارها تصریحش کرده است ـ به باور به
پلورالیسم حقیقت منجر می شود که امپریالیسم از دیرباز تئوریزه، تبلیغ و حتی
تدریس می کند.
9
·
توجیه وجود اختلاف نظر در حزب به
عنوان مثال بدان منجر می شود که رستاوراسیون، یعنی پیروزی ارتجاع فئودالی ـ
فوندامنتالیستی هم انقلابی باشد و هم ارتجاعی.
·
چنین چیزی (تعدد حقایق) اما حتی
بنا بر منطقی صوری پذیرفتنی نیست.
·
قانون منطق صوری از زمان ارسطو حتی
حاکی از آن است که چیزی نمی تواند در آن
واحد هم انقلابی باشد و ارتجاعی.
10
·
دلیل اینکه در «احزاب» استالینیستی
اختلافات نظری برسمیت شناخته می شوند، به احتمال قوی فقر فلسفی شدید است.
·
فقط کافی است که به استدلالات
کودکانه «رهبری شهید» نظری افکنده شود.
·
اگر سران حزب توده قادر به تحلیل
دیالک تیکی مثلا رسالات و سخنرانی ها و غیره خمینی و غیره می بودند، به این روز
نمی افتادند.
·
حزب توده مفهوم «طبقات اجتماعی
واپسین» را نمی شناخت.
·
حیرت انگیز است که با فلسفه
بورژوائی واپسین حتی آشنا نبود که دهها هزار صفحه راجع بدان حزب کمونیست آلمان
منتشر کرده است.
11
·
با وجود اختلاف نظر و حتی اختلاف
فردی، چگونه می توان به وحدت عمل دست یافت؟
·
حریف حتما از دیالک تیک تئوری و
پراتیک و یا دیالک تیک نظر و عمل با خبر است.
·
کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم،
بارها توضیح داده اند که بدون تئوری، بدون نظر، پراتیک و عمل، محال است.
·
با اختلاف نظر چگونه می توان با
کسی چه در داخل حزب و چه در خارج از آن به وحدت عمل رسید؟
·
با اختلاف نظر و اختلاف فردی حتی
نمی توان در اداره ای با کسی همکاری کرد و یا در خانه ای با کسی همزیستی نمود.
·
سؤال ولی این است که چرا حریف به
این بدیهیات بی اعتنا ست؟
·
دلیل این بی اعتنائی به وحدت نظر
از طرف هر کس هم که باشد، در بهترین حالت، بیگانگی با تفکر مفهومی است.
·
به قول مارکس، فقر فلسفه است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر