اثری از مجید افسر
پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان
شین میم شین
بخش
چهارم
آرتور
شوپنهاور
ادامه
20
·
بورژوازی که دیگر حامل پیشرفت اجتماعی
نبود و حاضر به استخراج اهداف پیشرفت اجتماعی از دیالک تیک عینی روند تاریخ نبود،
با شور و شوق تام و تمام از پارادیم ترکیب دلبخواهی قطعات استقبال کرد.
21
·
پسیمیسم (بدبینی) مطبوع شوپنهاور که
مخلوطی از شادی مبتنی بر حظ استه تیکی فردی و گوشه گیری زندگی ستیز عام بود و
رضایت ضد انسانی آن را تشکیل می داد، با روحیه اصلی زمانه دمساز بود.
22
·
اما از فونکسیون سمت بخش متافیزیک
شوپنهاور برای مراحل بعدی تاریخ زوال فلسفه بورژوائی غافل بودند، وقتی که می
خواستند آن را در پسیمیسم خودخواهانه ی افراد بورژوای سیر، ولی خلع قدرت شده، خلاصه
کنند.
23
·
تعیین کننده در فلسفه شوپنهاور،
بیش از هر چیز ولونتاریسم (اراده گرائی) بود که الزامات متدئولوژیکی خرد ورزی را
از عرصه بدر می راند و چرخش مرتبط با آن را از تشکیل مدل جهانی راسیونال (عقلی) به
فلسفه حیات عاطفی ـ احساسی امکان پذیر می ساخت.
24
·
از استقبال شورانگیز بورژوازی از فلسفه
شوپنهاور می توان دریافت که فلسفه او به چه میزانی حوایج جهان بینانه افراد بورژوا
را برآورده می ساخت.
25
ماکس هورکهایمر (1895 ـ 1973)
فیلسوف اجتماعی آلمانی
رئیس مکتب فرانکفورت
آثار:
دیالک تیک روشنگری (با آدورنو)
انتقاد از خرد ابزاری
تئوری سنتی و انتقادی
·
صف طویل کسانی که فلسفه جهان
بینانه خود را تابع سرمشق شوپنهاور کرده اند، از ریچارد واگنر تا نیچه و از توماس
مان تا ماکس هورکهایمر می رسد.
26
توماس مان (1875 ـ 1955)
نویسنده بزرگ آلمان
·
تنها کسی که در این میان کمتر مظنون
است، توماس مان بوده است که دست به انتقاد از خود می زند.
·
توماس مان ایراسیونالیسم (خردستیزی)
بزعم او کانتیانیستی شوپنهاور را بدرستی ارزیابی می کند:
·
«مفاهیم ما وسایل نامناسبی برای درک ماهیت
خود چیزها و برای درک پیوند حقیقی جهان و هستی اند.»
27
·
توماس مان اضافه می کند:
·
«با بی اعتبار سازی شناخت عینی، با اعلام
اینکه شناخت عینی چیزی جز پدیده ها (ظواهر) عرضه نمی کند، با تردید در عقل و هوش
به مثابه وسیله درخور و قابل اعتماد برای شناخت، عنصر سوبژکتیویستی ئی وارد مفهوم حقیقت
می گردد، عنصری الهامی و احساسی.
·
اگر نگوییم:
·
عنصری هیجان انگیز و شدیدا
شورانگیز.
·
از نقطه نظر معنوی محض و روشنفکری (مسئولیت
شناسی) بجا خواهد بود، اگر از اصطلاح «نان خامه ای گری» (عمل غیرمسئولانه) استفاده
کنیم.»
·
(توماس مان، «نوشتجات و سخنرانی ها راجع به
ادبیات، هنر و فلسفه»، جلد 2، ص 251)
28
·
تأثیر و جاذبه آثار شوپنهاور، از
دید توماس مان، تأثیر استه تیکی آنها ست:
·
«فلسفه شوپنهاور طرح جهانی هنرمندانه است.»
·
«رمان روحی است.»
·
(همانجا، ص 252)
·
«شوپنهاور علیرغم نامیدن طنز آمیز خود به
عنوان « فیلسوفسرمایه دار کوچولو»، نمی تواند خود را از کشش استه تیزاسیون متافیزیک
رها سازد. »
·
(همانجا، ص 278)
29
·
توماس مان بدرستی خاطرنشان می شود:
·
«هنر و فلسفه کوی تیستی اند.
·
چون اوبژکتیویسم خالص کوی تیسم
است.
·
هنر و فلسفه در واقع، نمی خواهند
که چیزی را تغییر دهند.
·
هنر و فلسفه تماشاچی صرف اند.
·
از این رو، شوپنهاور در زمینه پیشرفت،
گند می زند و در زمینه عمل سیاسی توده ها، در زمینه انقلاب بمراتب بدتر گند می
زند.»
·
(همانجا، ص 279)
·
(کوی تیسم به موضعگیری مبتنی بر انفعال تمامعیار اطلاق می شود که
بطرز فلسفی ـ مذهبی اثبات می شود.
·
کوی تیسم در قرن هفدهم، در کاتولیسیسم بوسیله جریانی
عرفانی احیا شد.
·
حکم مرکزی این جریان عبارت از
این بود که انسان
باید «من» خود را وقف خدا کند، تا با عبادت درونی به تماشای حق نایل آید و به
آرامش و بی تفاوتی مطلق دست یابد.
·
کوی تیسم، عبادت و فرم های
مذهبی برونی را مانع رسیدن به خدا تلقی می کرد. مترجم)
30
·
تشخیص توماس مان دقیق است و از چند
و چون گرایش متافیزیک بورژوائی قرن 19 و 20 پرده بر می دارد.
·
این گرایش ضد گرایش متافیزیک بورژوائی
در قرون 17 و 18 بوده است.
·
متافیزیک بورژوائی قرن 19 و 20
دیگر نمی تواند ارائه دهنده سمتگیری در جهت تحول آماجمند جهان باشد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر