«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی
از یدالله سلطان پور
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل وتعلیل همساز نیست
·
حریف در این جمله از مقاله خود دوباره
به ایدئالیزه کردن توده ای انتزاعی و کلی می پردازد.
·
خود این طرز برخورد ـ بی اعتنا به
اینکه حریف بداند و یا نداند، یعنی بی اعتنا به اینکه عمدی باشد و یا سهوی ـ حاکی
از چیست؟
1
·
حریف اگر حتی توده ای گیر نیاورد
تا قبل از قضاوت مورد بررسی اش قرار دهد، فقط کافی است که در آئینه بنگرد و خویشتن
خویش را بررسی کند.
·
رنه دکارت هم همین کار را کرده
است:
·
من می اندیشم، پس هستم.
·
اگرچه فراموش کرده که اگر هم نیندیشد
و حتی قبل از اینکه بتواند بیندیشد، بوده است.
2
·
شاید ایدئالیزه کردن مکرر توده ای ها
دلیلی بر طرز تفکر استالینیستی حریف باشد.
·
اگر کسی به سخنرانی های استالین هم
نظری بیندازد، به همین سان پیروان کر و لال و کور خود را ایدئالیزه کرده است.
·
استالین به جای توده ای ها، بلشویک
ها را ایدئالیزه کرده است و منظورش امثال خودش بوده است، به همان سان که منظور حریف،
امثال خودش است.
3
·
طرح انتزاعی و کلی و همیشه همان و
بی عیب و نقص چیزها حاکی از طرز تفکر مکانیسیستی است:
·
کسی که انسان ها را بسان پیچ و
مهره تصور کند، احکام انتزاعی و کلی و ثابت راجع به آنها صادر می کند.
·
در عالم واقع، هیچ چیز ایدئال وجود
ندارد.
·
همه چیز دیالک تیکی از رئال و
ایدئال است و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن رئال است و نه ایدئال.
·
امروزه توده ای ایدئال که هیچ، حتی
اگر بسان شیخ با چراغ در جهان بگردی، توده ای رئال نخواهی یافت.
4
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل وتعلیل همساز نیست
·
شیوه تبیین حریف شیوه تبیین بیگانه با توده و حتی بیگانه
با حزب توده «سابق» است.
·
اکثریت قریب به اتفاق قلم
بدستان ایرانی از راست تا چپ، در خطی سیر می کنند که بزرگ ترین فیلسوف امپریالیسم،
یعنی شخص شخیص شوپنهاور طی کرده و مد کرده و نیچه به افراطش کشانده است.
·
به جای استدلال تجربی ـ منطقی،
پاشنه دهن کشیده می شود و هر جفنگی بر روی کاغذ نقش می بندد.
·
گاهی در فرم شعر و گه در فرم نثر
شعرگونه.
5
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل و تعلیل همساز نیست
·
قاعده بر این است که نخست استدلال تجربی
ـ نظری شود و در پایان استدلال تجربی ـ نظری، نتیجه گیری شود.
·
شوپنهاوریسم اما به استدلال فلسفی
تره حتی خرد نمی کند و از همان آغاز سخن، نظر چه بسا جفنگ خود را در زر ورق
احساسات و عواطف و شور و هارت و پورت به خورد خواننده می دهد، تا قلابش به شاخه ای
در باغ احساس و عاطفه و شور و شوق خواننده
خر گیر کند و طرفدارش شود.
6
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل وتعلیل همساز نیست
·
باور کردنش دشوار است.
·
حریف همان کسی است که قبلا برخورد توده
ای ها را عینی و رئالیستی قلمداد کرده است:
بر خورد توده ای به خطا امری عینی، واقع گرایانه
ودر جهت
پیشرفت بیشتر است.
·
کسی که به موضوع شناخت برخورد عینی
و رئالیستی دارد، باید از فاکت های عینی شروع کند و بعد نتیجه بگیرد که توده ای ها
در طرفداری از دانش و تحلیل (؟) قهرمان جهان اند.
7
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل وتعلیل همساز نیست
·
بنظر حریف، تاریخ و دشمنان حزب
توده بر این باورند که کسی در موافقت با دانش و تحلیل به گرد توده ای ها نمی رسد.
·
دانش و تحلیل که تحفه نظنز نیست.
·
طبقه حاکمه امپریالیستی صدها هزار
دانشمند و تحلیلگر دارد و با دانش و تحلیل کمترین مخالفتی ندارد.
·
خود طبقه حاکمه کاری جز اشاعه دانش
و تحلیل بندتنبانی مسائل ریز و درشت ندارد.
8
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل وتعلیل همساز نیست
·
دشمنی با حزب توده از همان آغاز تشکیل
آن، در واقع و در تحلیل نهائی دشمنی با توده بوده است.
·
و گرنه در مقابل توده ای ها خیلی
ها کلاه از سر برداشته اند.
·
بدترین دشمنان توده در رثای توده
ای ها حتی اشعار سوزناک سروده اند.
·
دشمنان توده ـ چه اشرافیت بنده دار
و فئودال و چه بورژوازی و چه دار و دسته های آنتی کمونیستی با پرچم های مزین به
داس و چکش و سندان و تیر و تفنگ ـ مشتی خرفت و کودن و بیمار روانی اند.
·
آنچه به تجربه راجع به دشمنان توده
می توان گفت، این حقیقت امر است که دشمنی با توده معیار خریت و لاشخوریت همزمان
است.
·
شهادت دشمنان توده راجع به توده ای
ها ـ چه مثبت باشد و چه منفی ـ به اندازه
ارزنی ارزش ندارد.
·
دشمنان توده حتی اگر علامه باشند،
زباله واره اند.
·
این تجربه میلیون ها باره ما ست.
·
ما حتی نمی توانیم نظری، شعری و یا
نثری از این اراذل بخوانیم و لذت بریم.
9
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل وتعلیل همساز نیست
·
پس از سرکوب خونین و رادیکال حزب
توده، راجع به برخی از شخصیت های شکسته و خرد و خراب و چه بسا مرده آن، وابستگان مختلف طبقه حاکمه ابراز نظرهای ترحم انگیز داشته اند.
·
این ابراز نظرهای ترحم انگیز و در
واقع تهوع انگیز به دلیل ماهیت ضد توده ای و یا در بهترین حالت غیر توده ای و
متزلزل دار و دسته هائی است که مدعی نمایندگی حزب توده اند.
·
این جور سمپاتی ها غم انگیزند و نه
شادی بخش.
·
بر پایه آنها نمی توان توده ای ها
را ارزیابی عینی و رئالیستی کرد.
·
برای ارزیابی توده ای ها باید آثار
آنها را مورد تحلیل دیالک تیکی قرار داد.
10
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل وتعلیل همساز نیست
·
اما منظور حریف از گواهی تاریخ چیست؟
·
اگر کسی فاکت های تاریخی را در زمینه
حزب توده بررسی «عینی و رئالیستی» بکند، به خطاهای خطیری برخواهد خورد که شرم
انگیزند و نه فخر انگیز.
·
خطا نه نشانه «بی نظیری در دانش و
تحلیل»، بلکه نشانه فقر فلسفی است.
·
اگر خیلی محترمانه بگوییم.
·
کدام دانش و کدام تحلیل؟
11
هیچ نیرویی به گواهی
تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ،
تحلیل وتعلیل همساز نیست
·
در اینکه حزب توده از ارزیابی علمی
و عینی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی عاجز ماند و دار و ندار بر سر همین عجز در
تحلیل عینی و رئالیستی و علمی نهاد، حتی خود حریف کمترین تردیدی ندارد.
·
مدعیان کنونی حزب توده هم کم و بیش
همان خط آنها را ادامه می دهند:
·
یکی اراجیف احمدی نژاد و امثالهم
را منتشر می کند، دیگری اراجیف روحانی و امام جمعه های اصفهان و اهواز را.
·
یکی طرفدار ستوده است و دیگری
طرفدار رهنورد.
·
انتشار مقالات آخوندها و هپیلی هپو
ها که حاکی از غلیان دانش و توان تحلیل نیست.
·
مطالب چپ ها همه از دم ارزش خواندن
حتی ندارند.
·
چگونه می توان ادعا کرد که «توده
ای ها در همسازی با دانش و تحلیل بی نظیرند؟»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر