۱۳۹۳ مهر ۳۰, چهارشنبه

سیری در جهان بینی هاتف رحمانی (15)


«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از  یدالله سلطان پور   
  
هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل وتعلیل همساز نیست

·        حریف در این جمله از مقاله خود دوباره به ایدئالیزه کردن توده ای انتزاعی و کلی می پردازد.
·        خود این طرز برخورد ـ بی اعتنا به اینکه حریف بداند و یا نداند، یعنی بی اعتنا به اینکه عمدی باشد و یا سهوی ـ حاکی از چیست؟

1

·        حریف اگر حتی توده ای گیر نیاورد تا قبل از قضاوت مورد بررسی اش قرار دهد، فقط کافی است که در آئینه بنگرد و خویشتن خویش را بررسی کند.

·        رنه دکارت هم همین کار را کرده است:
·        من می اندیشم، پس هستم.

·        اگرچه فراموش کرده که اگر هم نیندیشد و حتی قبل از اینکه بتواند بیندیشد، بوده است.

2
·        شاید ایدئالیزه کردن مکرر توده ای ها دلیلی بر طرز تفکر استالینیستی حریف باشد.
·        اگر کسی به سخنرانی های استالین هم نظری بیندازد، به همین سان پیروان کر و لال و کور خود را ایدئالیزه کرده است.
·        استالین به جای توده ای ها، بلشویک ها را ایدئالیزه کرده است و منظورش امثال خودش بوده است، به همان سان که منظور حریف، امثال خودش است.

3
·        طرح انتزاعی و کلی و همیشه همان و بی عیب و نقص چیزها حاکی از طرز تفکر مکانیسیستی است:
·        کسی که انسان ها را بسان پیچ و مهره تصور کند، احکام انتزاعی و کلی و ثابت راجع به آنها صادر می کند.
·        در عالم واقع، هیچ چیز ایدئال وجود ندارد.
·        همه چیز دیالک تیکی از رئال و ایدئال است و در این دیالک تیک نقش تعیین کننده از آن رئال است و نه ایدئال.
·        امروزه توده ای ایدئال که هیچ، حتی اگر بسان شیخ با چراغ در جهان بگردی، توده ای رئال نخواهی یافت.

4

هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل وتعلیل همساز نیست

·        شیوه  تبیین حریف شیوه تبیین بیگانه با توده و حتی بیگانه با حزب توده «سابق» است.

·         اکثریت قریب به اتفاق قلم بدستان ایرانی از راست تا چپ، در خطی سیر می کنند که بزرگ ترین فیلسوف امپریالیسم، یعنی شخص شخیص شوپنهاور طی کرده و مد کرده و نیچه به افراطش کشانده است.
·        به جای استدلال تجربی ـ منطقی، پاشنه دهن کشیده می شود و هر جفنگی بر روی کاغذ نقش می بندد.
·        گاهی در فرم شعر و گه در فرم نثر شعرگونه.

5
هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل و تعلیل همساز نیست

·        قاعده بر این است که نخست استدلال تجربی ـ نظری شود و در پایان استدلال تجربی ـ نظری، نتیجه گیری شود.
·        شوپنهاوریسم اما به استدلال فلسفی تره حتی خرد نمی کند و از همان آغاز سخن، نظر چه بسا جفنگ خود را در زر ورق احساسات و عواطف و شور و هارت و پورت به خورد خواننده می دهد، تا قلابش به شاخه ای در باغ احساس و  عاطفه و شور و شوق خواننده خر گیر کند و طرفدارش شود.

6
هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل وتعلیل همساز نیست

·        باور کردنش دشوار است.
·        حریف همان کسی است که قبلا برخورد توده ای ها را عینی و رئالیستی قلمداد کرده است:  

بر خورد توده ای به خطا امری عینی، واقع گرایانه 
ودر جهت پیشرفت بیشتر است.  

·        کسی که به موضوع شناخت برخورد عینی و رئالیستی دارد، باید از فاکت های عینی شروع کند و بعد نتیجه بگیرد که توده ای ها در طرفداری از دانش و تحلیل (؟) قهرمان جهان اند.

7
هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل وتعلیل همساز نیست

·        بنظر حریف، تاریخ و دشمنان حزب توده بر این باورند که کسی در موافقت با دانش و تحلیل به گرد توده ای ها نمی رسد.
·        دانش و تحلیل که تحفه نظنز نیست.
·        طبقه حاکمه امپریالیستی صدها هزار دانشمند و تحلیلگر دارد و با دانش و تحلیل کمترین مخالفتی ندارد.
·        خود طبقه حاکمه کاری جز اشاعه دانش و تحلیل بندتنبانی مسائل ریز و درشت ندارد.

8
هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل وتعلیل همساز نیست

·        دشمنی با حزب توده از همان آغاز تشکیل آن، در واقع و در تحلیل نهائی دشمنی با توده بوده است.
·        و گرنه در مقابل توده ای ها خیلی ها کلاه از سر برداشته اند.
·        بدترین دشمنان توده در رثای توده ای ها حتی اشعار سوزناک سروده اند.

·        دشمنان توده ـ چه اشرافیت بنده دار و فئودال و چه بورژوازی و چه دار و دسته های آنتی کمونیستی با پرچم های مزین به داس و چکش و سندان و تیر و تفنگ ـ مشتی خرفت و کودن و بیمار روانی اند.
·        آنچه به تجربه راجع به دشمنان توده می توان گفت، این حقیقت امر است که دشمنی با توده معیار خریت و لاشخوریت همزمان است.
·        شهادت دشمنان توده راجع به توده ای ها ـ چه مثبت باشد و چه  منفی ـ به اندازه ارزنی ارزش ندارد.
·        دشمنان توده حتی اگر علامه باشند، زباله واره اند.
·        این تجربه میلیون ها باره ما ست.
·        ما حتی نمی توانیم نظری، شعری و یا نثری از این اراذل بخوانیم و لذت بریم.

9
هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل وتعلیل همساز نیست

·        پس از سرکوب خونین و رادیکال حزب توده، راجع به برخی از شخصیت های شکسته و خرد و خراب و چه بسا مرده آن،  وابستگان مختلف  طبقه حاکمه ابراز نظرهای ترحم انگیز داشته اند.
·        این ابراز نظرهای ترحم انگیز و در واقع تهوع انگیز به دلیل ماهیت ضد توده ای و یا در بهترین حالت غیر توده ای و متزلزل دار و دسته هائی است که مدعی نمایندگی حزب توده اند.
·        این جور سمپاتی ها غم انگیزند و نه شادی بخش.
·        بر پایه آنها نمی توان توده ای ها را ارزیابی عینی و رئالیستی کرد.
·        برای ارزیابی توده ای ها باید آثار آنها را مورد تحلیل دیالک تیکی قرار داد.  

10
هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل وتعلیل همساز نیست

·        اما منظور حریف از گواهی تاریخ چیست؟
·        اگر کسی فاکت های تاریخی را در زمینه حزب توده بررسی «عینی و رئالیستی» بکند، به خطاهای خطیری برخواهد خورد که شرم انگیزند و نه فخر انگیز.
·        خطا نه نشانه «بی نظیری در دانش و تحلیل»، بلکه نشانه فقر فلسفی است.
·        اگر خیلی محترمانه بگوییم.

·        کدام دانش و کدام تحلیل؟

11
هیچ نیرویی به گواهی تاریخ و شهادت دشمن های آن
مثل توده ای با دانش ، تحلیل وتعلیل همساز نیست

·        در اینکه حزب توده از ارزیابی علمی و عینی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی عاجز ماند و دار و ندار بر سر همین عجز در تحلیل عینی و رئالیستی و علمی نهاد، حتی خود حریف کمترین تردیدی ندارد.
·        مدعیان کنونی حزب توده هم کم و بیش همان خط آنها را ادامه می دهند:
·        یکی اراجیف احمدی نژاد و امثالهم را منتشر می کند، دیگری اراجیف روحانی و امام جمعه های اصفهان و اهواز را.
·        یکی طرفدار ستوده است و دیگری طرفدار رهنورد.
·        انتشار مقالات آخوندها و هپیلی هپو ها که حاکی از غلیان دانش و توان تحلیل نیست.
·        مطالب چپ ها همه از دم ارزش خواندن حتی ندارند.
·        چگونه می توان ادعا کرد که «توده ای ها در همسازی با دانش و تحلیل بی نظیرند؟»  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر