تحلیلی
از شین میم شین
صوفیان
جمله حریفند و نظرباز، ولی
ز
این میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
·
معنی تحت اللفظی:
·
صوفیان همه از دم عیاش و چشم چران
هستند، ولی از این میان، فقط حافظ سوخته دل بدنام شده است.
·
نحوه برخورد خواجه به صوفی در این
بیت نیز همان است که تا کنون بوده است:
·
انتقاد انتزاعی احتیاط آمیز و
غیرمستقیم از صوفی.
·
خواجه صوفی را در این بیت به زن
بارگی و چشم چرانی متهم می کند.
·
طنز قضیه اینجا ست که خود خواجه و
همه اعضای اشرافیت بنده دار و فئودال فکر و ذکری جز عیش و عشرت ندارند.
·
مفهوم «خور و خواب و خشم و شهوت» (سعدی) شیوه زیست سنتی اشرافیت بنده دار و
فئودال است.
من
ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم
از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
·
معنی تحت اللفظی:
·
آمدن من از مسجد به میخانه، به
خواست خودم نبوده است.
·
این تغییر شیوه زیست من، در عالم
الست رقم خورده است.
1
من
ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم
از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
·
خواجه در این بیت، دوئالیسم خیر و
شر را به شکل دوئالیسم مسجد و خرابات بسط و تعمیم می دهد و دلیل تعلق به هر دو قطب
دوئالیستی را امری «جبری» (بنا بر مشیت الهی) قلمداد می کند.
·
مأمورین کر و کور و کودن الهی در
عهد ازل به اراده و خواست خدا دوئالیسم هستی را پی ریخته اند:
·
یکی پارسا شده و دیگری پلید.
·
یکی متقی شده و دیگری میخواره.
2
من
ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم
از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
·
خواجه دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت
و آزادی) را عملا تخریب می کند.
·
مقوله اختیار را دور می اندازد و مقوله
جبر را با جزم «مشیت الهی» پر می کند.
·
بعد جزم عام «مشیت الهی» را در فرم
های خرافی مختلف از قبیل عهد ازل، عالم الست، قلم قضا و غیره بسط و تعمیم می دهد.
·
انسان در قاموس خواجه موجودی هیچ
واره می ماند که کمترین تفاوتی با جمادات ندارد.
·
انسان در قاموس خواجه یعنی حتی ترحم
انگیزتر از حشرات و حیوانات است.
·
چون حشرات و حیوانات هیچ واره
نیستند.
·
حشرات و حیوانات هم خود را توسعه می
دهند و هم محیط زیست خود را.
3
من
ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم
از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
·
خواجه بی کمترین تردید نماینده
فاتالیسم (سرنوشت گرائی) است.
·
فاتالیسم، جهان بینی ئی است که
مجموعه حوادث در طبیعت و جامعه را بنا بر جبر کور
می داند و برای انسان چاره ای جز تسلیم بی چون و چرا در مقابل آن قائل نمی شود.
چه
کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر
که در دایره گردش ایام افتاد
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی که در دایره گردش ایام افتاده،
چاره ای جز حرکت پرگار واره ندارد.
1
چه
کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر
که در دایره گردش ایام افتاد
·
خواجه در این بیت، حیات انسانی را
پرگار واره جا می زند.
·
این بدان معنی است که بشریت دور
خودش می چرخد.
·
یعنی حتی گامی به جلو نمی نهد.
·
به عبارت دیگر، آغازگاه حرکتش
همزمان پایانگاه آن نیز است.
·
دیری است که در فلسفه بورژوائی واپسین
(امپریالیسم) مکتبی به نام «تئوری حرکت دایره وار» تشکیل شده است.
·
نماینده آن فاشیستی به نام ارنولد
توینبی ـ مراد شریعتی شیاد ـ است.
اثری از مجید افسر
آرنولد توینبی (1889 ـ 1975)
فرهنگمورخ، تاریخفیلسوف، سیاستمدار انگلیسی
از نمایندگان تئوری حرکت دایره وار
·
تئوری حرکت دایره وار بر آن است که تاریخ
جامعه بشری جمع ساده ای از تاریخ فرهنگ ها و
تمدن های منفرد است، که برخی از آنها در کنار همدیگر و برخی ها از آنها یکی
پس از دیگری وجود دارند و همانند پدیده های طبیعی
(مثلا تعویض فصول سال، جذب و دفع در بدن و غیره) مراحل توسعه همانندی را در دوره
زمانی محدود خود از سر می گذرانند:
·
پیدایش، بلوغ، زوال و مرگ.
·
بدین طریق، توسعه
سرتاسری جامعه از درجات نازل به درجات عالی و پیشرفت اجتماعی
انکار می شود.
·
از آنجا که هر فرهنگ نوزاد
مراحل توسعه فرهنگ مرده را تکرار
می کند، تاریخ عملا سیر دایره وار به خود می
گیرد.
·
تاریخ بمثابه تکرار مکرر جلوه می کند.
·
میان تئوری حرکت پرگار واره خواجه
و تئوری امپریالیستی حرکت دایره وار تفاوت
ماهوی وجود ندارد.
·
مراجعه کنید به تئوری حرکت دایره وار، فاتالیسم، دیالک تیک جبر و اختیار
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر