«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از یدالله سلطان پور
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی از یدالله سلطان پور
هیچ عنصر زنده و پویایی
مصون از خطا نیست
·
حریف احتمالا خود به کنه گفته خود
واقف نیست.
·
هدف حریف ظاهرا به هم بافتن ولونتاریستی
ـ پراگماتیستی (اراده گرایانه ـ مصلحت طلبانه) آسمان و ریسمان برای صدور حکم مطلوب خویش است:
توده ای (ها) خطا ها را برای سرکوب و منکوب هیچ کس در بوق نمی
کنند.
·
این منطق فکری حریف و نه فقط حریف
است:
·
چون «هیچ عنصر زنده
و پویایی مصون از خطا نیست»، پس باید نتیجه گرفت که «توده ای (ها) خطا ها را برای سرکوب و منکوب هیچ کس در بوق نمی
کنند.»
·
درد فقط بی ربطی منطقی و معنوی و
استدلالی این دو جمله نیست.
·
درد ساختار زبانی و دستور زبانی این
جمله هم است:
الف
·
اولا اصطلاح «در بوق کردن»، وجود
ندارد.
·
اما اصطلاح «در بوق دمیدن» وجود
دارد که به معنی برجسته و عمده کردن خطاهای مورد نظر خواهد بود.
ب
·
ثانیا فاعل این جمله (توده ای)
مفرد است و نباید فعل آن جمع (در بوق نمی کنند) باشد.
·
البته این جور خطاها طبیعی است و
می توان ویرایش کرد و نادیده گرفت.
·
ولی خود این خطاهای زبانی و دستور
زبانی حاکی از دیالک تیک محتوا و فرم است:
·
وقتی محتوا و معنی جمله معیوب باشد،
جمله قاعدتا فرم معیوبی هم به خود می گیرد.
·
و یا برای سرهم بندی کردن جفنگی،
فرم فرمولبندی جفنگ ـ خواسته و ناخواسته ـ مانی پولیزه می شود.
·
اگر کسی جمله بندی های استالین را
زیر ذره بین تأمل قرار دهد، آنجا هم به همین دیالک تیک فرم و محتوا برخواهد خورد.
·
مراجعه کنید به سیری در جهان بینی استالین
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ عنصر زنده و پویایی
مصون از خطا نیست
·
این ادعای حریف باید مورد تأمل دقتمند
قرار گیرد:
1
·
حریف در این ادعا، میان زندگی و
پویائی از سوئی و ارتکاب خطا از سوی دیگر، رابطه ای جبری و ضرور برقرار می کند.
·
سخن حریف، احتمال و حتی امکان ارتکاب
خطا نیست.
·
سخن حریف، جبریت و الزام بی چون و
چرای خطا ست.
·
این هنوز تمامی فاجعه نیست.
2
·
حریف برای تأکید مؤکد بر جبریت
ارتکاب خطا، ارتکاب خطا را شامل حال هر موجود زنده و پویائی می داند.
·
هر موجود زنده و پویا می تواند هر
نبات و هر جانوری هم باشد که ما مته به خشخاش نمی نهیم و فقط شامل حال هر انسان زنده
و پویا محسوب می داریم.
3
·
حریف عملا ارتکاب خطا را ایدئالیزه
و ضمنا توجیه و ماستمالی می کند.
·
خطا در تئوری شناخت حریف نه ناشی
از نادانی سوبژکت شناخت، نه ناشی از شرایط اوبژکتیو و سوبژکتیو پراتیک بطور کلی، بلکه
ناشی از زندگی و پویائی موجود زنده است.
·
به همین دلیل، می توان این سؤال را
از خود کرد که آیا حریف بدین طریق نادانی اعضای حزب توده را پیشاپیش برسمیت نمی
شناسد، تأیید و توجیه نمی کند؟
4
هیچ عنصر زنده و پویایی
مصون از خطا نیست
·
در تئوری شناخت مارکسیستی ـ
لنینیستی، امکان ارتکاب خطا از سوی سوبژکت شناخت و سوبژکت عمل به دلایل اوبژکتیو و
سوبژکتیو وجود دارد، ولی از امکان تا واقعیت فرسنگ ها فاصله است.
·
حریف اما در این جمله خود، امکان
را، به قول ارسطو بالقوه را تا حد واقعیت، به قول ارسطو بالفعل ارتقا می دهد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک امکان و
واقعیت (بالقوه و بالفعل) در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
·
این کرد و کار حریف اما به چه معنی
است؟
5
هیچ عنصر زنده و پویایی
مصون از خطا نیست
·
این کرد و کار حریف به معنی وارونه
سازی دیالک تیک استثناء و قاعده است.
·
ما این دیالک تیک ارزشمند را از برتولت
برشت فراگرفته ایم.
·
او نمایشنامه ای تحت عنوان «استثناء
و قاعده» نوشته است که ما متأسفانه هنوز نخوانده ایم، ولی در حسرت خواندن آن و
تحلیل آن بسر می بریم.
·
در دیالک تیک استثناء و قاعده نقش
تعیین کننده از آن قاعده است.
مثال
·
قاعده این است که آب در فشار جو در
صفر درجه سانتیگراد یخ بزند.
·
اما گاهی استثنائا به دلیلی از
دلایل معلوم و نامعلوم یخ زدن آب طول می کشد و اگر تکه چوبی در آن انداخته شود، امکان
جامه ی واقعیت می پوشد، بالقوه بالفعل می شود و بلورهای یخ پدیدار می گردند.
·
تکه چوب در این زمینه، نقش
کاتالیزور بازی می کند.
6
·
ارتکاب خطا هم امری استثنائی است و
کسی حق ندارد آن را تا درجه قاعده ارتقا دهد و شامل حال همه موجودات زنده و پویا
هم بداند.
·
حریف در دیالک تیک استثناء و قاعده،
جای قطب تعیین کننده را، یعنی جای قاعده را با استثناء عوض می کند.
·
این کرد و کار حریف، کرد و کاری ایراسیونالیستی
(خردستیز) است.
·
تحریف دیالک تیک عینی کسب و کار
خردستیزان است و نه توده ای ها.
7
توده ای خطا ها را برای
سرکوب و منکوب هیچ کس در بوق نمی کنند.
·
کیانوری پس از بازگشت مجدد از غربت
به ایران دلیل خطاهای حزب توده را فعالیت عملی آن دانسته بود:
·
در قاموس (در تئوری شناخت) کیانوری، هر کس عمل کند، قاعدتا مرتکب خطا می شود.
·
پس ارتکاب خطا امری طبیعی و جبری
است.
·
کسی که دچار فقر مطلق فلسفی باشد،
جفنگیاتی از این قبیل می بافد و به خورد این و آن می دهد.
·
در این ادعای کیانوری هسته کمرنگ
معقولی وجود دارد، ولی آنچه که همراه و توأم با این هسته کمرنگ معقول به خورد
خلایق داده می شود، پیش شرط قرار دادن عمل (پراتیک) برای ارتکاب خطا ست.
·
کیانوری بسان حریف، با تفکر مفهومی
بیگانه بوده است.
·
چرا و به چه دلیل؟
·
اولا به این دلیل که پراتیک (تجربه،
عمل، آزمون، آزمایش، کار) نباید با کله خالی صورت گیرد.
·
پراتیک ـ به قول حریفی به نام
انگلس ـ «باید از کله بگذرد.»
·
پراتیک در این صورت به محک تعیین صحت
و سقم اندیشه بدل می شود.
·
صحت و سقم اندیشه در کوره پراتیک و
عمل تعیین می شود.
·
در نتیجه، پراتیک نه سرچشمه خطا،
بلکه محک تشخیص صحت و خطای اندیشه است.
·
یعنی سرچشمه دانائی است.
·
یعنی محک عینی لازم برای کشف حقیقت
است.
9
·
ثانیا پراتیک نه پیش شرط ارتکاب
خطا، بلکه وسیله مطمئنی برای تشکیل، تصحیح و تدقیق اندیشه است.
·
امتحانش آسان است:
·
شرکت در چالش ایده ئولوژیکی که
امروزه می تواند در فیسبوک و غیره به آسانی جامه عمل پوشد.
·
چالش ایده ئولوژیکی فرم مهمی از
پراتیک نظری است.
·
در روند چالش ایده ئولوژیکی (هماندیشی)
دیالک تیک شگفت انگیزی به کار می افتد که هم برای هر دو طرف چالش و هم برای هر
رهگذری بسیار سودمند و آموزنده است.
·
در روند این پراتیک ایده ئولوژیکی اندیشه
ها تشکیل، تصحیح، تدقیق و یا حتی نفی دیالک تیکی می شوند و با اندیشه های نوینی
جایگزین می گردند.
·
اگر کسی نوچه گوش به فرمان کیانوری
باشد، قاعدتا باید بگوید:
·
هر کس در چالش ایده ئولوژیکی شرکت کند،
خواه و ناخواه اشتباه می کند و مرتکب خطا می شود.
·
این جفنگ به تمام معنی است.
·
کیانوری بسان حریف اصلا نمی دانست
که پراتیک به چه معنی است.
·
چپ های عیران همه از دم، تحفه
نطنزند و نظیری ندارند.
10
توده ای (ها) خطا ها را برای سرکوب و منکوب هیچ کس در بوق نمی
کنند.
·
فرض کنیم که حق با حریف باشد و
توده ای ها تافته جدا بافته ای باشند، ولی سؤال این است که چرا خطاها رخ می دهند،
چگونه می توان خطاها را کشف کرد و با خطاها چه باید کرد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر