«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی
از یدالله سلطان پور
توده ای ها زندان و
تازیانه را به ابزار سهم خواهی و منت بر سر جنبش و مردم و حزب تبدیل نمی کنند
وهر آن کسی را هم که
اراده (قصد؟) سوء استفاده از این ابزار
برای پیشبرد خواسته هایش را داشته باشد به طور اصولی وقاطعانه طرد می کنند
·
وقتی مفاهیم افراد استاندارد
نباشند، خواننده یا باید از فهم منظور آنها صرفنظر کند، یعنی قید خواندن نظرات
آنها را بزند و یا باید به مدد تخیل، چیز به درد نخوری از آنها استخراج کند و خوش
باشد.
·
مفهوم «طرد اصولی و قاطعانه» از
آن مفاهیم است.
·
آیا منظور حریف این است که اگر
بدبختی پیدا شود و بگوید که چند ماه زیر عذاب الیم بوده و چندین سال در زندان های
بمراتب بدتر از شکنجه گاه، بسر برده و احیانا انتظاری داشته باشد، توده ای های
ایدئال حریف، «بطور اصولی و قاطعانه طردش» می کنند تا برود همان جا که عرب نی
انداخته است؟
·
سؤال ولی این است که چرا طرد و نه
روشنگری، توضیح و تربیت؟
1
وهر آن کسی را هم که
اراده (قصد؟) سوء استفاده از این ابزار
برای
پیشبرد خواسته هایش را داشته باشد به طور اصولی وقاطعانه طرد می کنند.
·
مقوله طرد در جامعه و حزب باید
مستقلا و عمیقا مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
·
این مقوله به احتمال قوی ریشه برده
داری ـ فئودالی ـ تئولوژیکی ـ مذهبی دارد.
·
اولین و عام ترین طرد در قرآن کریم صورت می گیرد،
آنگاه که مقرب ترین ملک الهی، یعنی شخص شخیص ابلیس، به دلیل داشتن تمایلات راسیستی،
با استناد به منشاء آتشین خویش و برتر انگاری آتش بر خاک، که منشاء حوا و آدم بوده
است، از سجده در برابر محصول کار خدا سر باز می زند و از درگاه الهی ـ بسان سگی ـ طرد
می شود تا به جان فرزندان همان حوا و آدم نخست عزیز کرده و بعد طرد شده بیفتد و
دمار از روزگارشان در آورد.
2
·
دلیل اسلام در زمنیه طرد اما نه
تمایلات راسیستی ابلیس، بلکه اگوئیسم الهی بوده است.
·
هدف محمد از اختراع استدلال
راسیستی ابلیس احتمالا تحقیر آیین زرتشت است که کیشی ناتورالیستی است و آتش را که
از اجزای اصلی نیروهای مولده است، عزیز می دارد.
·
ابلیس واره سازی آتش خود فرمی از
راسیسم است و منشاء ستم هائی است که بر توده های زحمتکش زرتشتی «آتش پرست» خواهد
رفت و می رود.
3
وهر آن کسی را هم که
اراده (قصد؟) سوء استفاده از این ابزار
برای
پیشبرد خواسته هایش را داشته باشد به طور اصولی وقاطعانه طرد می کنند
·
با طرد افراد از خانواده و جامعه و
حزب و غیره نیز عملا همان ثمرات زهر آگینی به بار می آیند که با طرد ابلیس به بار
آمده اند.
·
مطرودین از همبودها در همه فرم های
آن رشد نمی کنند، حتی اگر احیانا «وزیر شوند، آدم نمی شوند.»
·
انسان اوبژکت نیست، زباله نیست تا
طرد شود.
·
انسان قابل تربیت است.
·
برای اینکه انسان در کله مغز دارد
و اگر بکار افتد، هر اعجازی را می توان از سوبژکت انسانی انتظار داشت.
4
وهر آن کسی را هم که اراده
(قصد؟) سوء استفاده از این ابزار برای
پیشبرد
خواسته هایش را داشته باشد به طور اصولی وقاطعانه طرد می کنند
·
یکی از دلایل طرد، باید مناسبات
طبقاتی حاکم در جامعه بشری باشد، مناسباتی که منجلاب تضادهای عینی چرکین اند و
انسان را به خصم خشن و خونخوار و خردستیز انسان و حتی طبیعت مبدل می سازند.
·
ما نویسنده رئالیست نداشته ایم که
مناسبات واقعا موجود میان اعضای جامعه را تصویر کند تا دریابیم که در جهنم طبقاتی
چه بلائی بر سر اشرف مخلوقات آمده است.
·
جامعه ما (و احتمالا همه جوامع
طبقاتی) از همان سلول آغازین یعنی خانواده گرفته تا جامعه و جهان منجلاب دیالک تیک
همنوع ستیزی و خودستیزی است.
·
مقوله خودستیزی را می توان در فرم
های متنوع بسط و تعمیم داد و به عمق فاجعه پی برد.
·
همین طرد همرزم که حریف در این
جمله برجسته می کند، خود فرمی از بسط و تعمیم همین دیالک تیک است.
راز حیات توده ای ها همین
اتکا به اصول انقلابی مبارزه، خرد جمعی
و برخورد انتقادی به خود و اصلاح هماره
مسیر مبارزه در راستای ارتقا آن
و بر خورد با اموری است که در لحظه هایی
امکان دارد به خطا واقع شود
·
حریف در این جمله از راز حیات توده
ای ها پرده برمی دارد که خود قابل تأمل و تحلیل است:
1
راز حیات توده ای ها
·
حیات توده ای ها و هر موجود زنده
دیگر اصلا رازی نیست تا کسی بطرز سوبژکتیوی آن را تئوریزه کند.
·
دلیل حیات موجودات زنده جذب و دفع است.
·
دیالک تیک جذب و دفع را می توان در
فرم های متنوع بسط و تعمیم داد.
·
یکی از دلایل رکود کنونی همه احزاب
چپ قطع همین دیالک تیک جذب و دفع است.
2
راز حیات توده ای ها
·
ایراد بینشی دیگر حریف و نه فقط
حریف، دم زدن از مفهوم «توده ای ها» ست که هم نشانه طرز تفکر سوبژکتیویستی حریف و
نه فقط حریف است و هم حاوی نطفه هائی از خودفریبی و عوامفریبی است.
·
یعنی به معنی نوعی هندوانه چپاندن
در زیر بغل خود و امثال خود است.
·
تحت همین عنوان «توده ای ها» سایتی
هم دایر شده است که نه بو دارد و نه خاصیت.
3
راز حیات توده ای ها
·
توده ای ها فقط در چارچوب دیالک
تیکی شان معنی دارند:
·
اولا در دیالک تیک توده و توده ای
·
ثانیا در دیالک تیک توده و حزب
توده
·
ثالثا در دیالک تیک حزب توده و
توده ای
·
این سه دیالک تیک، در واقع، دیالک
تیک واحدی است که در آن نقش تعیین کننده از آن توده است:
·
دیالک تیک توده ـ حزب توده و توده ای
·
حزب توده را احتمالا نیما در شعر
بلندی به نام «مرغ آمین» تئوریزه کرده است.
·
این شعر «مرغ آمین» را سیاوش
کسرائی مورد تحلیل ستایش انگیزی قرار داده است.
·
ما هم متاتحلیلی بر تحلیل سیاوش
نوشته ایم و منتشر کرده ایم.
4
راز حیات توده ای ها
·
حزب توده یا در پیوند ارگانیک با توده
وجود دارد و یا فرم بیگانه گشته با محتوای پیشین خویش است.
·
مفهوم توده ای هم به همین سان.
·
توده ای اگر سگ توده نباشد، فقط به
درد ریختن آبروی توده ای می خورد.
·
تعیین کننده در این میان، همیشه توده
است.
·
رابطه ارگانیک حزب توده و توده ای
ها با توده احتمالا دیری است که گسیخته است و در این گسست «ابر و باد و مه و
خورشید و فلک» در کار بوده اند.
5
راز حیات توده ای ها همین
اتکا به اصول انقلابی مبارزه ...
·
بزعم حریف اتکاء بر «اصول انقلابی
مبارزه» راز حیات توده ای ها ست.
·
«اصول انقلابی مبارزه» مفهوم انتزاعی گل و
گشادی است.
·
معلوم نیست که منظور مشخص حریف از
این مفهوم انتزاعی چیست.
·
از این جمله حریف در هر صورت، طرز
تفکر ایدئالیستی ـ مذهبی نعره می کشد که کمترین ارزش تجربی و منطقی ـ نظری ندارد.
·
این بدان می ماند که کسی بگوید،
راز حیات اهل تشیع باور به اصل ظهور امام زمان است.
·
باور به اصول مذهبی اما چیزی فرمال
است و می توان آن را بسته به نیاز و وضع معیشتی با محتوای مناسب پر کرد.
·
تعیین کننده اما نه فرم، بلکه
محتوای آن است و تعیین کننده محتوا، وضع معیشتی سوبژکت انسانی است، وجود اجتماعی
سوبژکت انسانی است.
·
تفاوت محتوای اصول برای شیعه مولد
و زحمتکش در مقایسه با محتوای آنها برای شیعه انگل و مفتخور از زمین تا آسمان است.
6
·
شعور اجتماعی در همه فرم های آن
نتیجه انعکاس وجود اجتماعی است.
·
«اتکاء» فرمال و مکانیکی بر اصول انتزاعی
بیانگر هیچ چیز جدی نیست و نمی تواند راز حیات کسی باشد.
·
چون اصول کذائی بسته به منافع حی و
حاضر سوبژکت ها کج و کوله می شوند.
·
توده ای انتزاعی و ماورای اجتماعی
وجود ندارد، تا اصطلاح «اصول انقلابی مبارزه» را همه به یکسان تفسیر کنند.
·
«اصول انقلابی مبارزه» هر چه باشد، چیزی
سوبژکتیو است و منبع اعجاز نیست.
·
باور و عدم باور به اصول که حیات
کسی را تضمین نمی کند.
7
راز حیات توده ای ها همین
خرد جمعی است.
·
حریف احتمالا تعریف خاص خود را از مفهوم «خرد جمعی»
دارد.
·
خرد یعنی فلسفه و در همه فرقه های مدعی نمایندگی حزب
توده، حتی یک نفر یافت نمی شود که فلسفی بیندیشد.
·
حزب توده را به هیچ ترفندی نمی
توان حزبی فلسفی قلمداد کرد.
·
تفاوت و تضاد میان مدعیان نمایندگی
حزب توده نه تفاوت ماهوی، طبقاتی و فلسفی (جهان بینی)، بلکه تفاوت های کشکی و فرعی
است:
·
یکی طرفدار، احمدی نژاد است.
·
دیگری طرفدار روحانی است.
·
سومی طرفدار میرحسین موسوی است.
·
چهارمی طرفدار خط کیانوری است که
خط امام بوده است.
·
ولی اینها همه ماهیت طبقاتی واحدی
دارند.
·
احمدی نژاد و روحانی و موسوی و امام
و پیغمبر و غیره همه نمایندگان طبقه حاکمه اند.
·
کسی که طرفدار طبقه حاکمه در فرم
های نمودین متفاوت و متنوع آن باشد، هرچه باشد و هر که باشد، نمی تواند توده ای
باشد.
·
برای اینکه توده ضد دیالک تیکی
طبقه حاکمه است.
·
برای اینکه توده آنتی تز طبقه
حاکمه است.
·
خرد اما چیزی بی طرف و خنثی نیست.
·
خرد جانبدار است.
·
اگر در انجمنی خرد کلکتیو حاکم
باشد، فاتحه ای بلند بر مهره گرائی (فیگوریسم) خوانده می شود.
·
خرد (فلسفه) دست به ریشه می برد و
از ماهیت مهره ها (فیگورها) در سطوح ملی و در مقیاس بین المللی و ضمنا در احزاب و سازمان ها و دولت ها پرده برمی دارد.
8
راز حیات توده ای ها همین
برخورد انتقادی به خود
·
کدام برخورد انتقادی به خود؟
·
حزب توده در ارزیابی ارتجاع
فئودالی ـ فوندامنتالیستی خطای خطیری مرتکب شده و درست به دلیل بیگانگی با تفکر
مفهومی و دیالک تیک روشنگری، تبر بر ریشه خویش فرود آورده است.
·
منظور ما از دیالک تیک روشنگری،
دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از غیر خود، دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد
اجتماعی است.
·
حزب توده برخورد انتقادی نه نسبت
به خود داشته است و نه نسبت به جامعه.
·
حزب توده حزبی فلسفه فقیر بوده است
و امروزه فلسفه فقیرتر از قبل است.
·
فقر فلسفی وجه مشترک همه احزاب
استالینیستی است.
·
درست به دلیل همین فقر فلسفه است
که احزاب استالینیستی با خرد بیگانه اند و از دیالک تیک روشنگری فرسنگ ها فاصله
دارند.
9
راز حیات توده ای ها همین
اصلاح هماره مسیر مبارزه در راستای ارتقا آن (ارتقای مسیر؟)
·
حریف بی تردید آخرین کسی است که به
این ادعای خود باور داشته باشد.
·
حریف عملا وضع اسفناک موجود را
ماستمالی می کند و ضمنا از اصلاح دمادم مسیر مبارزه (کدام مبارزه؟) دم می زند.
·
هنر بزرگ همه دار و دسته های
استالینیستی انتشار جفنگیات لحظه ای و تصادفی و بدردنخور است.
·
این که ربطی به مبارزه ندارد.
·
مبارزه در شرایط کنونی باید خود را
در مبارزه ایده ئولوژیکی نمایان سازد.
·
مدعیان نمایندگی حزب توده نه در
مبارزه ایده ئولوژیکی کمترین سهمی دارند و نه توان ورود به میدان مبارزه ایده
ئولوژیکی را دارند.
·
شعار همه آنها همین شعار «تفاوت در
اندیشه ـ وحدت در عمل» است.
·
البته کسی هم از چپ تا راست با
اندیشه میانه خوبی ندارد.
·
شاید منظور حضرات از اندیشه، جفنگ
باشد:
·
تفاوت در جفنگ ـ وحدت در عمل.
10
راز حیات توده ای ها همین
و بر خورد با اموری است
که در لحظه هایی امکان دارد به خطا واقع شود
·
فرمولبندی را باش:
·
«بر خورد با اموری که در
لحظه هایی امکان دارد به خطا واقع شود.»
·
چگونه می توان این جمله را معنی
کرد؟
·
شاید منظور حریف این باشد که راز
حیات توده ای ها بررسی اموری است که گاهی مبتنی بر خطا بوده اند.
·
بررسی امور مبتنی بر خطا را که نمی
توان راز حیات کسی نامید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر