۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (5)


تحلیلی از شین میم شین

از این رباط دو در، چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت، چه سربلند و چه پست

·        معنی تحت اللفظی:
·        فرق نمی کند که ایوان و سقف عمارت حیات، بلند باشد و یا کوتاه.
·        چون جهان کاروانسرای دو دری بیش نیست و کوچ کردن از آن اجتناب ناپذیر است.

·        این بیت غزل خواجه نیز سرشار از تئوری است و ما را چاره ای جز تأمل دقتمند بر روی  مفاهیم خواجه نیست:

1
از این رباط دو در، چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت، چه سربلند و چه پست

·         مفاهیم مهم خواجه در این بیت به شرح زیرند:

الف  
·        رباط دو در

ب
·        ضرورت  
ت
·        رحیل
پ
·        رواق و طاق معیشت

2
از این رباط دو در، چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت، چه سربلند و چه پست

·        خواجه با استفاده از مفهوم «رباط دو در» جامعه و جهان را به مسافرخانه ای و یا کاروانسرائی تشبیه می کند که بشریت از دری وارد آن می شود و پس از رفع تشنگی،  گرسنگی و خستگی، از در دیگر آن بیرون می رود:
·        دیالک تیک ورود ـ توقف کوتاه ـ خروج  

3
·        درست به دلیل کاروانسرا وارگی جهان، کوچ امری جبری و ضرور جلوه گر می شود.
·        ضرورت و یا جبر یکی از مقولات مهم فلسفی است که در دو دیالک تیک بسیار مهم زیر عرض اندام می کند:

الف
·        در دیالک تیک جبر و اختیار و یا دیالک تیک ضرورت و آزادی.

ب
·        در دیالک تیک ضرورت و تصادف

4
از این رباط دو در، چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت، چه سربلند و چه پست

·        خواجه با مقوله ضرورت ـ خواه و ناخواه، آگاهانه و یا ناخود آگاهانه ـ  با تیر واحدی دو نشان بسیار مهم می زند:

الف
·        خواجه کوچ از جهان را از سوئی امری جبری و اجتناب ناپذیر قلمداد می کند.
·        این حقیقت امر را همه شعرای قرون وسطی تبیین داشته اند.
·        مرگ اجتناب ناپذیر است.
·        فرق هم نمی کند نبات باشد و یا جانور.
·        شاه باشد و یا گدا  

ب
·        خواجه از سوی دیگر کوچ از رباط دو در را امری جبری و ضرور قلمداد می کند و نه تصادفی.
·        تصادف فرم وقوع ضرورت و یا جبر است:
·        مرگ امری جبری است.

·        فرم مردن اما در قالب تصادف صورت می گیرد:
·        یکی در اثر سرماخوردگی می میرد، دیگری در اثر سل و آن دیگری در اثر حصبه و یا وبا.

5

·        به قول پیران قوم، ترفند الهی این است که نام عزرائیل (ملک الموت)  بر زبان نیاید.
·        یعنی کسی نگوید که عزرائیل آمد و کسی را قبض روح کرد.

·        پیران دیالک تیکی اندیش قوم، در این گفتار، دیالک تیک ضرورت و تصادف را به شکل دیالک تیک عزرائیل و اعذار (عذرها، بهانه ها) بسط و تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را از آن  ضرورت (ملک الموت)  می دانند.
·        چنین اند پیران ایرانیان.

6
از این رباط دو در، چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت، چه سربلند و چه پست

·        چون کوچ از این رباط دو در امری جبری است، بنابرین، فرقی هم نمی کند که ایوان و طاق عمارت حیات بلند باشد و یا پست.
·        خواجه در این بیت، به تحقیر حیات می پردازد و عملا ریاضت را نمایندگی و تبلیغ می کند.

·        ریاضت اما چیست و به چه معنی است؟

7
از این رباط دو در، چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت، چه سربلند و چه پست

·        ریاضت در دیالک تیک لذت و ریاضت عرض اندام می کند.
·        تفاوت و تضاد توده های مولد و زحمتکش با طبقه حاکمه جوامع طبقاتی در تعیین نقش تعیین کننده در این دیالک تیک نیز آشکار می گردد:

الف
·        طبقه حاکمه برده دار و فئودال و سرمایه دار، نقش تعیین کننده را از آن  لذت می داند:
·        خور و خواب و خشم و شهوت به قول شیخ شیراز.   

ب
·        توده های مولد و زحمتکش اما از لذت بهره چشمگیری ندارند و برای سرخ نگه داشتن صورت خویش، ریاضت را به درجه فضیلت ارتقا می دهند.

·        اصحاب تصوف و طریقت و عرفان نیز عمدتا ریاضت را تبلیغ می کنند و لذت را خوار می شمارند.

·        خواجه و دیگر نمایندگان ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه تظاهر به طرفداری از ریاضت می کنند، ولی در واقع سودائی جز لذت در سر ندارند.

·        شاید تفاوت خیام با خواجه و شرکاء در همین تظاهر باشد:
·        خیام علنا تئوری عیش و عشرت و غنیمت دانی دم را تبلیغ می کند.

·        سعدی و خواجه اما در حرف، به تبلیغ ریاضت می پردازند تا توده های محروم از لذت را فریب دهند و از قیام انقلابی باز دارند.

·        به همین دلیل حیات در فلسفه اجتماعی سعدی و خواجه تحقیر می شود.
·        به همین دلیل دنیا دون تلقی می شود و حیات رباط دو دری قلمداد می شود که بلندی و پستی ایوان و طاقش یکسان است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر