۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (45)


تحلیلی از شین میم شین 

پروانه را ز شمع بود سوز دل، ولی
بی شمع عارض تو دلم را بود گداز

·        معنی تحت اللفظی:
·        دل پروانه در آتش شمع می سوزد و دل من در غیاب شمع رخسار تو ذوب می شود.

1
·        خواجه در این بیت، دیالک تیک عاشق و معشوق را به شکل دوئالیسم پروانه و شمع از سوئی و به شکل دوئالیسم دل پروانه وار عاشق و رخسار شمع وار معشوق از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد.
·        سمبل عاشق راستین و اصیل از منظر فئودالی واپسین، پروانه است که از جان شیرین می گذرد، ولی از شعله شرربار شمع نمی گذرد.

2
·        پروانه در واقع، شعله شمع را با گل عوضی می گیرد و برای مکیدن شیره آن و نجات از گرسنگی و تشنگی، می کوشد که روی آن بنشیند و در این «تلاش (عبث)  برای معاش» (محمد مسعود) خاکستر می شود.

·        سؤال اما این است که چرا ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین از دوئالیسم پروانه و شمع، دیالک تیک عشق را اختراع می کند و به عبارت دیگر، چرا پروانه را ایدئالیزه می کند و از پروانه سمبل عاشق اصیل می سازد؟

3
پروانه را ز شمع بود سوز دل، ولی
بی شمع عارض تو دلم را بود گداز

·        دلیل این کرد و کار را باید در ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین یافت.
·        طبقات اجتماعی واپسین جامعه بشری را ناتورالیزه می کنند و از مناسبات طبیعی برای انسان ها الگو و سرمشق استخراج می کنند.
·        دوئالیسم پروانه و شمع محتوای ایدئولوژیکی ئی از این دست دارد.

·        همانطور که در گله گرگ ها گرگ الفاهمه کاره و مقدم بر همه گرگ ها ست، در جامعه بشری هم باید بر همین الگو و سرمشق، پیشوای قلدر و مه کاره ای حاکم باشد و مابقی اعضای جنگل جامعه پیرو کور و کر و الکن او باشند و ضمنا عاشق سینه چاک او باشند و داوطلبانه گرده بر یوغ او و طبقه حاکمه مدافع او بسپارند.
·        بدین طریق و ترفند، دیالک تیک توده و طبقه حاکمه به شکل دوئالیسم پروانه و شمع تخریب و تحریف می شود.
·        بدین طریق و ترفند توده عاشق پروانه وار پیشوا تلقی می شود و برای خود هویت و ارج و ارزش و هدف و آماجی نمی جوید.

·        بدین طریق، شعار توده، «یا مرگ یا پیشوا» می شود.
·        یعنی «یا مرگ و یا منافع طبقه حاکمه» می شود.

·        پیشوا و طبقه حاکمه ای که به همان سان دوستدار و خادم جامعه و توده است که شمع  دوستدار و خادم پروانه است.

4
پروانه را ز شمع بود سوز دل، ولی
بی شمع عارض تو دلم را بود گداز

·        خواجه در این بیت، با تیر واحدی در آن واحد، چندین نشان ایدئولوژیکی می زند:

الف
·        خواجه از سوئی، دوئالیسم پروانه و شمع را توجیه می کند و از آن، الگو و سرمشق برای توده می سازد.

ب
·        خواجه از سوی دیگر، با تشبیه رخسار معشوق به شمع، شمع را ایدئالیزه می کند.
·        شمعی که عملا مظهر خیانت و خودخواهی و بی رحمی و خونخواری است، مورد تجلیل قرار می گیرد و راه و رسم و آیینش توجیه، تطهیر و تبلیغ می شود.

ت
·        خواجه ضمنا جامعه مبتنی بر رابطه واره پروانه و شمع را به مقام جامعه آرزوئی، آرمانی و ایدئال ارتقا می دهد:
·        غیاب شمع رخسار شاهد و معشوق را خواجه به معنی ذوب شدن دل عاشق به خواننده معصوم قالب می کند.

پ
·        شگرد طبقاتی خواجه اما در اشاعه استه تیکی ـ هنری ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین است:
·        شگرد طبقاتی خواجه در همین تشبیه رخسار شاهد و ساقی و معشوق به شمع است.
·        مؤثریت فوق العاده این شگرد ایدئولوژیکی به همین دلیل است:
·        خواننده و شنونده، زهر ایدئولوژیکی طبقاتی واپسین را صدها بار داوطلبانه و بطرز سیرناپذیری سر می کشد و ذره ذره شعورش مسموم می شود، بی آنکه خود متوجه باشد.
·        خواجه که بظاهر از دید ساده لوحان، نیت بدی ندارد:
·        سخن خواجه از عشق و شمع و پروانه است.
·        چه سوء نیتی می تواند در این سخن باشد؟

ث
·        دلیل علاقه مفرط علامه های فاشیسم و فوندامنتالیسم از نیچه و شاملو و هدایت و حوزه علمیه و شیادان دیگر به خواجه هم ضمنا همین است.

·        ادبا و علما و فلاسفه فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم هم در نهایت «بی طرفی» اندیشه «اراده به قدرت» و یا قدرت طلبی را تئوریزه می کنند.
·        در اندیشه معینی که بمبی جا سازی نمی شود تا به چالش منطقی و تجربی و نظری کشیده شود.
·        بعد اما اندیشه «اراده به قدرت» مورد تفسیر فاضلانه قرار می گیرد و از آن  فاضلاب «گرده دادن به یوغ قلدر طبقه حاکمه» استخراج می شود.

·        کسی هم در این میان یافت نمی شود که بگوید:
·        اراده به قدرت به معنی گرده بر یوغ قلدری نهادن است و یا تلاش برای بازپس گرفتن زمام قدرت از دست طبقه حاکمه قلدر و غاصب و قسی القلب و ستمگر و استثمارگر؟

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    همانطور که در گله گرگ ها گرگ الفاهمه کاره و مقدم بر همه گرگ ها ست، در جامعه بشری هم باید بر همین الگو و سرمشق، پیشوای قلدر و همه کاره ای حاکم باشد و مابقی اعضای جنگل جامعه پیرو کور و کر و الکن او باشند و ضمنا عاشق سینه چاک او باشند و داوطلبانه گرده بر یوغ او و طبقه حاکمه مدافع او بسپارند.

    با پوزش

    پاسخحذف